ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سرمایه عمر آدمی یک نفسست آن یک نفس از برای یک همنفس است
با همنفسی گر نفسی بنشینی مجموع حیات عمر آن یک نفسست
ابوسعید ابوالخیر
به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر که گوید , دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد , دل تو خبر ندارد
شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد وز بهر تو زهر اندکی نوش نکرد
ای جان جهان هیچ نیاوردی یاد آن را که تو را هیچ فراموش نکرد
عاقل نخورد می و نباشد سرمست فرزانه کسیست که جام می را بشکست
دیوانه کسی که از پی باده بداد دین و دل و دانش و خرد را از دست
هر چه سیگار می کشم گاهی در استکانی جا می ماند
هر چه دوستت دارم گاهی در گلو
همیشه در سینه ام جا می ماند و تازه
دنیا را چه گلویم را چه سینه ام را ندیدی ...
گر بمیرم به غم و زنده شوم باز به غم
به خدا باز کنم زندگی آغاز به غم
الفت آنگونه گرفته است دلم با غم دوست
که به چیزی نشود شاد مگر باز به غم
خواهی که خدا کار نکو با تو کند ارواح ملائک همه را با تو کند
یا هر چه رضای او در آن نیست مکن یا راضی شو به هر چه او با تو کند
دیشب غم دل به دل بگفتم بنهفت چون صبح دمید دیگری هم میگفت
من بودم و دل , سًر مرا فاش که کرد دیگر غم دل به دل نمی باید گفت
شکفتن , آرزو , لبخند , جمعه جهان را گرچه آکندند , جمعه
گذشت و باز هم باران نبارید تحمل تا به کی تا چند جمعه
این همه رنجی که دنیا بر دل ما میکند / جای ما هر کس که باشد ترک دنیا میکند
با خودم گویم که فردا ترک دنیا میکنم / چونکه فردا می رسد امروز و فردا میکنم
می سوزم و می سازم و فریاد رسی نیست
با این همه اندوه دادرسی نیست
شب آمد و شب آمدو ناله جانسوز
افسوس که می میرم و فریاد رسی نیست