همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

بچاپ و چاپیده

برگی از یک کتاب

توی دنیا دو طبقه مردم هستند: بچاپ و چاپیده.


اگر نمیخواهی جزو چاپیده ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی. سواد زیادی لازم نیست، آدم را دیوانه می کنه و از زندگی عقب می اندازه. فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن. چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی، کافیست، تا بتوانی حساب پول را نگهداری و کلاه سرت نره، فهمیدی؟

حساب مهمه! باید هر چه زودتر وارد زندگی شد. همینقدر روزنامه را توانستی بخوانی بسه. باید کاسبی یاد بگیری. با مردم طرف بشی، از من میشنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری! سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا میتوانی عرض اندام بکن. حق خودت را بگیر. از فحش و تحقیر و رده نترس، حرف توی هوا پخش میشه.

هر وقت ازین در بیرونت انداختند، از در دیگر با لیخند وارد بشو.

فهمیدی؟ پررو، وقیح و بی سواد. چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد تا کار بهتر درست بشه ........ نان را به نرخ روز باید خورد.

سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی، با هرکس و هر عقیده‌ای موافق باشی، تا بهتر قاپشان را بدزدی.

من می خواهم که تو مرد زندگی بار بیایی و محتاج خلق نشی. کتاب و درس و اینها دوتا پول نمی ارزه! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی می‌کنی: اگر غفلت کردی تو را می چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجی و چندتا کلمه قلنبه یاد بگیر، همین بسه. آسوده باش! من همه ی این وزرا و وکلا را درس میدم. چیزیکه مهمه باید نشان داد که دزد زبر دستی هستی که به آسانی مچت واز نمیشه و جزو جرگه ی آنهایی و سازش می کنی. باید اطمینان آنها را جلب کرد تا ترا از خودشان بدانند. ما توی سرگردنه داریم زندگی میکنیم...!


حاجی آقا / صادق هدایت / سال انتشار ۱۳۴۴

داستان پیرمرد بازنشسته

ارزیابی شناختی؛
"داستان پیرمرد بازنشسته"
 
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید.
 یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می‌رفت تا این که مدرسه‌ها باز شد.

 در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاس‌ها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می‌زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می‌کردند و سرو صدای عجیبی راه انداختند. 

این کار هر روز تکرار می‌شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود.
 این بود که تصمیم گرفت کاری بکند. 

روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه‌ها رفت و آن‌ها را صدا کرد و به آن‌ها گفت: «بچه‌ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می‌بینم شما این قدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. منهم که به سن شما بودم همین کار را می‌کردم. 
حالا می‌خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی 10 دلار به هر کدام از شما می‌دهم که بیایید اینجا و همین کارها را بکنید. »

بچه‌ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. 
تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببینید بچه‌ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی‌تونم روزی 1 دلار بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟ 

بچه‌ها گفتند: «1 دلار؟ اگر فکر می‌کنی ما به خاطر روزی فقط 1 دلار حاضریم این همه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کور خوندی. ما نیستیم. »!!!

 و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد. 


در روانشناسی سازمانی نظریه‌ای توسط لئون فستینگر با نام «ارزیابی شناختی » ارائه شده است. 

بر اساس این نظریه که در آخرین سال‌های دهه 1960 ارائه شده است پاداش‌های بیرونی باعث کاهش کلی سطح انگیزش می‌گردد.

 بدین ترتیب اگر سازمان از پاداش‌های بیرونی به عنوان جبران عملکرد استفاده کند، پاداش‌های درونی کاهش می‌یابد.

 به بیان دیگر اگر به فردی به ازای انجام کار مورد علاقه‌اش پاداش داده شود، باعث می‌گردد که علاقه درونی یا ذاتی فرد به آن کار کاهش یابد؛
 و در واقع، محرک‌های بیرونی جایگزین محرک‌های درونی یا ذاتی شده‌اند و بدین ترتیب انگیزه درونی از بین می‌رود.

نگاهتان را تغییر دهید

"نگاهتان را تغییر دهید"

 در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تامل برانگیزی به صورت شعر درباره ی جوان عاشقی ست که به عشق دیدن معشوقه اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می رفته و سحرگاهان باز میگشته و تلاطم ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی کرد .
دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار میدادند و او را از این سرزنش میکردند . اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن ها نمیداد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می آورد که تمام سختی ها و ناملایمات را بجان میخرید . 
شبی از شبها جوان عاشق مثل تمامی شب ها از دریا گذشت و به معشوق رسید . 
همینکه معشوقه خود را دید با کمال تعجب پرسید ; 
چرا این چنین خالی در چهره ی خود داری !!!
معشوقه او گفت ؛ این خال از روز اول در چهره من بوده و من در عجبم که تو چگونه متوجه نشده ای .
جوان عاشق گفت ؛ خیر ، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن را ندیده بودم .
لحظه ای دیگر جوان عاشق باز هم با تعجب پرسد . چه شده که در گوشه صورت تو جای خراش و جراحت است; ؟
معشوقه ی او گفت ؛ این جراحت از روز اول آشنایی من با تو در چهره ام وجود داشته و مربوط به دوران کودکی ست و من در تعجبم که تو چطور متوجه نشدی .
جوان عاشق میگوید ؛ خیر ، من هرگز متوجه نشده بودم و گویی هرگز آن جراحت را ندیده بودم .
لحظه ای بعد آن جوان عاشق باز پرسید ; چه بر سر دندان پیشین تو آمده !!! گویی شکسته است .
و معشوقه او جواب میدهد ؛ شکستگی دندان پیشین من از اتفاقی در دوران کودکی ام رخ داده و از روز اول آشنایی ما بوده و من نمیدانم چرا متوجه نشده بودی !!!!
جوان عاشق باز هم همان پاسخ را می دهد .
آن جوان ایرادات دیگری از چهره معشوقه اش می بیند و بازگو میکند و معشوقه نیز همان جواب ها را می گوید .
به هر حال هر دو آنها شب را با هم به سحر میرسانند و مثل تمام سحر های پیشیین آن جوان عاشق از معشوقه خداحافظی میکند تا از مسیر دریا باز گردد . 
معشوقه اش می گوید ; اینبار باز نگرد ، دریا بسیار پر تلاطم و طوفانی ست !!!
جوان عاشق با لبخندی می گوید ; دریا از این خروشانتر بوده و من آمده ام ، این تلاطم ها نمیتواند مانع من شود .
معشوقه اش می گوید ؛ آن زمان که دریا طوفانی بود و می آمدی ... عاشق بودی ... و این عشق نمی گذاشت هیچ اتفاقی برای تو بیافتد . اما دیشب بخاطر هوس آمدی ، به همین خاطر تمام بدی ها و ایرادات من را دیدی . از تو درخواست میکنم برنگردی ، زیرا در دریا غرق می شوی . 
جوان عاشق قبول نمیکند و باز میگردد و در دریا غرق میشود ....

مولانا پس از این داستان در چندین صفحه به تفسیر می پردازد . 
مولانا میگوید ; تمام زندگی شما مانند این داستان است . زندگی شما را نوع نگاه شما به پیرامونتان شکل میدهد . اگر نگاهتان ، مانند نگاه یک عاشق باشد ، همه چیز را عاشقانه می بینید . اگر نگاهتان منفی باشد همه چیز را منفی میبینید ، دیگر آدم های خوب و مثبت را در زندگی پیدا نخواهید کرد و نخواهید دید . دیگر اتفاقات خوب و مثبت در زندگی شما رخ نخواهد داد و نگاه منفیتان اجازه نخواهد داد چیزهای خوب را متوجه شوید . اگر نگاه عاشقانه از ذهنتان دور شود تمام بدی ها را خواهید دید و خوبی ها را متوجه نخواهید شد . نگاهتان اگر عاشقانه باشد بدی ها را میتوانید به خوبی تبدیل کنید .
اگر نگاهتان را تغیبر ندهید دیگر نخواهید توانست انسانهای خوب و مثبت در پیرامون زندگی خود پیدا کنید . روز به روز افسرده تر میشوید و لحظه به لحظه در زندگی خود بیشتر ناامید میشوید و در نهایت در دریای پر تلاطم و طوفانی افکار منفی خویش غرق میشوید .
اگر میخواهید در زندگی موفق باشید و به آرامش برسید تنها کافیست نگاه خود را تعییر دهید . 

عاشق باشید و به همه چیز و همه کس عاشقانه نگاه کنید.

10 شخصیت به یاد ماندنی سینمای ایران که علاقه‌مند به معاشرت با آنها هستیم


10 شخصیت به یاد ماندنی سینمای ایران که علاقه‌مند به معاشرت با آنها هستیم


تا به حال چند بار شده موقع تماشای فیلمی، انقدر از دیدن یکی از شخصیت‌هایش کیف کنید که ناخودآگاه دل‌تان بخواهد مثل مرد رز ارغوانی قاهره وودی آلن از تصویر بیاید بیرون و بشود یکی از حقیقی‌های زندگی شما و کسی که دوست دارید با او معاشرت کنید؟ این لیست، شامل ده نفر از همان‌هایی است که دیدن‌شان در سینمای ایران ما را حسرتی کرده و صدای آخ‌مان را در آورده است.





1 :


نوکرتم ابی جون. از همون اول که پیچیدی تو قاب و قامتت کنار آق حسینی قرار گرفت، خاطرخواهت شدم لوطی. تازه از زندان دراومده بودی و جایی برای موندن نداشتی. یه شماره دستت بود که هر چی زنگ زدی، هیچ لاکرداری پیدا نشد از اون ور خط جوابت رو بده. پس مثل همیشه‌ت چرخیدی و خیابان‌ها رو گز کردی تا بلکه بفهمی چه خبره تو این شهر و کی به کیه؟ نفهمیدی مشتی. مال این شهر نبودی که بخوای سر از قاذوراتش در بیاری. پس سر بساط ترنابازی و بعد از کلی بالا پایین که با خودت داشتی تصمیم گرفتی بشی مطیع اوامر آق حسینی. حکمش رو اجابت کردی و تو خیالت بود که این یه بار می‌تونه تنت جون بگیره و از خجالت خودت دربیای. کلافه شده بودی بس که تا دم خان هفتم رفتی و تو نرفته، برگشتی. می‌خواستی کاری کنی که برسی به فینال ابی جون. جایی که مست و پاتیل و صورت زخمی نشستی رو کاپوت تاکسی و تعریف کردی برامون: اینجا آخریه. همه اینجان؛ بستنی فروشه، بچه‌های کوچه سرخپوستا، شیش سر نون خور این بی‌نون... اینجا فیناله. همیشه تا در خان هفتم رفتم ولی تو نرفتم...



اگه دوست دارین این ادامه این مطلب جالب رو بخونین حتما یه سری به سایت 7 فاز بزنین ...

  • ابی - بهروز وثوقی/ کندو (فریدون گله)
  • بی‌بی - پروین‌دخت یزدانیان/ قصه‌های مجید (کیومرث پوراحمد)
  • پسرخاله - حمید جبلی/ کلاه قرمزی و پسرخاله (ایرج طهماسب، حمید جبلی)
  • حاج کاظم - پرویز پرستویی/ آژانس شیشه‌ای (ابراهیم حاتمی‌کیا)
  • رضا - رضا داودنژاد/ مصائب شیرین (علیرضا داودنژاد)
  • سیما ریاحی - هدیه تهرانی/ شوکران (بهروز افخمی)
  • استاد - مهدی احمدی/ شب‌های روشن (فرزاد موتمن)
  • آیدا - مریم پالیزبان/ نفس عمیق (پرویز شهبازی)
  • علی رضوان - بهرام رادان/ کنعان (مانی حقیقی)
  • مادربزرگ - کبری حسن زاده/ مرهم (علیرضا داودنژاد)

شیر هم که باشی وقتی با بچت بازی میکنی باید موش بشی


شیر هم که باشی وقتی با بچت بازی میکنی باید موش بشی


"اینچنین" بود ...

آری! "اینچنین" بود و شد برادر...

و اکنون برادر، من در جامعه ای هستم که در برابر من دشمن در یک نظام نیرومند در بیش از نیمی از جهان و به عبارتی بر "همه جهان" حکومت می کند و نسل مرا، -برای بردگی تازه- از "درون" می سازد...!



دلم تنگ می شود

دلم تنگ می شود ، گاهی
برای حرف های معمولی
برای حرف های ساده
برای «چه هوای خوبی» / «دیشب چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد / «شادی پسر زائید»
و چقدر خسته ام از «چرا؟»
از «چگونه؟»
خسته ام از سوال های سخت ، پاسخ های پیچیده
از کلمات سنگین
فکرهای عمیق
پیچ های تند
نشانه های با معنا، بی معنا
دلم تنگ می شود ، گاهی
برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو فنجان قهوه ی داغ
سه روز تعطیلی زمستان
چهار خنده ی بلند
و
پنج انگشت دوست داشتنی !

استفاده از رنگ زرد در لباس

استفاده از رنگ زرد در لباس


رنگ زرد، رنگی گرم و شاد است و جذابیت آن بیشتر به خاطر قدرت آن در روشن نشان دادن فضاهای تاریک است. رنگ‌های خانواده زرد هر چه روشن‌تر باشند، انرژی ملایم‌تری به ما می‌دهند. این رنگ تمرکزآفرین است و فضاهایی که با تنالیته‌های زرد رنگ‌آمیزی شده باشند، انرژی بخش هستند و موجب رفع خستگی در بیننده می‌شوند. اما باید توجه داشت که زرد به دلیل مقدار زیاد نوری که منعکس می‌کند، بیشتر از بقیه رنگ‌ها چشم را خسته می‌کند و اگر به صورت خالص و به مقدار زیاد در محیط به کار گرفته شود، می‌تواند در بیننده خستگی عصبی ایجاد کند.



استفاده زیاد از رنگ زرد می‌تواند احساس رنجیدگی و خشم به وجود آورد. با وجودی که زرد به عنوان یک رنگ شاد شناخته می‌شود اما اتاق‌های زرد رنگ باعث کاهش هیجان و به وجودآمدن

احساس ناراحتی در افراد می‌شود. رنگ زرد زودتر از بقیه رنگ‌ها دیده می‌شود به همین دلیل برای جلب توجه یا اعلام خطر مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دانشمندان معتقدند، این رنگ برای درمان ناراحتی‌های روده‌ مفید است و باعث افزایش سوخت و ساز بدن می‌شود. رنگ زرد بر ذهن انسان تاثیر زیادی دارد و تمام فعالیت‌های ذهنی فرد به‌وسیله نیروی رنگ زرد به حرکت در می‌آید، از طرفی برای از بین بردن ناملایمات روحی و یاس و نا امیدی رنگ زرد مفید است، چون نیروی رنگ زرد به فرد امید به زندگی می‌دهد. رنگ زرد خوش‌بینی و اعتماد به نفس را در افراد افزایش می‌دهد. سیستم عصبی، معده، روده‌ها، دستگاه هاضمه و کلیه‌ها تحت تاثیر این رنگ قرار دارند و اگر مشکلی در آنها پیش آید، به‌ وسیله رنگ زرد می‌توان مشکل را برطرف کرد.

زرد لیمویی در افزایش قدرت فعالیت‌های مغزی بسیار مفید است و باعث می‌شود فرد بتواند آنچه را فراگرفته به سرعت تجزیه و تحلیل کند. این رنگ که مقدار اندکی از طیف نوری سبز را نیز همراه خود دارد باعث می‌شود که بدن از بعضی میکروب‌ها پاک شده و سلامت خود را باز یابد. انرژی موجود در رنگ زرد لیمویی باعث تقویت استخوان و بافت‌های بدن می‌شود.




رنگ زرد بیانگر شادمانی است و انرژی مثبت را به اطراف خود پخش می‌کند، اما باید توجه داشت اگر همه لباس‌های خود را به رنگ زرد درخشان انتخاب کنید، موجب خستگی چشم می‌شود و استفاده بیش از اندازه از لباس‌های زرد نتیجه معکوس خواهد داشت.

از جشن پوریم چه می دانید؟


از جشن پوریم چه می دانید؟ هولوکاست واقعی را یهودیان در کجا و علیه چه کسانی اجرا کردند؟ آیا از کشتار ده ها هزار ایرانی به دست یهودیان اطلاعی دارید؟ آیا روز "13 بدر" نوروز و خروج از خانه ها ریشه در قتل عام ایرانیان باستان دارد؟ با گزارش ویژه مشرق از پایکوبی صهیونیست ها در سالروز کشتار ایرانیان همراه شوید.


جشن «پوریم» یکی از سنت‌های قدیمی قوم یهود است که در دهه‌های اخیر و پس از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی، رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفته است.


این به اصطلاح جشن که همزمان با سیزدهمین روز از سال جدید خورشیدی برگزار می‌شود،



در حقیقت جشن و پایکوبی بر خون ده‌ها هزار نفر از مردم ایران است که با توطئه و دسیسه دو یهودی نفوذی در دربار خشایارشاه کشته شدند.








نتانیاهو در جشن پوریم - 1999

در کتاب عهد عتیق درباره این داستان آمده است: «شاه ایران زمین که در پایان جشن ۱۸۰ روزه از باده نوشی بدمست شده بود، در هنگام بدمستی، شهبانو "وشتی" را می‌طلبد تا او را به اغیار بنمایاند. ملکه از این دستور گستاخانه شاه سر باز می‌زند و شاه خشمگین، او را از شهبانویی ساقط می‌کند و او را به دست جلاد می سپارد.

یهودیان که در سراسر ایران، نفوذ فراوان داشتند، جسارت‌شان به جایی رسیده بود که از دادن مالیات و خراج استنکاف می‌کردند و این استنکاف موجب شده بود که «‌هامان» صدراعظم خشایارشاه علیه آنان بشورد و آنان را در تنگنا قرار دهد و یا حتی دستور قتل برخی از آنان را صادر کند، البته یهودیان در برخی کتاب‌های خود می‌گویند: "مردخای" که پیشوای دینی یهودیان در عصر خشایارشاه بوده، وقتی حاضر به تعظیم در مقابل ‌هامان نمی‌شود، او و اتباعش مورد غضب‌هامان قرار گرفته و تهدید به مرگ می‌شوند.

یهودیان که به صورت غیررسمی در دربار شاه نفوذ داشتند، چاره می‌اندیشند و از این فرصت استفاده کرده و دخترکی یهودی به نام «اِستِر» را به عنوان ملکه و شهبانوی کشور به پادشاه معرفی می‌کنند و به او نیز توصیه می کنند که یهودی بودن خود را پنهان کند.


استر، دخترک یهودی که با پنهان کردن هویت یهودی اش، به دربار خشایارشاه راه یافت و مقدمات کشتار ایرانیان را فراهم کرد

 

فاحشه‌گری حلال در یهودیت

در سال ۲۰۱۰ یک خاخام یهودی در اسرائیل با اشاره به واقعه پوریم و استر، اعلام کرد جاسوسان زن سازمان موساد مجاز به انجام هر گونه عمل جنسی با دشمنان برای انجام ماموریت خود هستند؛ همانگونه که استر هویت یهودی خود را پنهان کرد و با یک دشمن ایرانی یعنی اخشورش (خشایارشاه) ازدواج کرد و با این کار ملت یهود را نجات داد.
 این مورد یکی از موفق ترین عملیات نفوذ زنان جاسوس یهودی در میان مقامات کشورهای دیگر به شمار می رود که با استفاده از زیبایی ظاهر و به خدمت گرفتن جذابیت های جنسی، توطئه های قوم یهود را اجرا کردند و می کنند.

شاه سست عنصر نیز وقتی زیبایی او را می‌بیند، شیفته او شده و او را به عنوان ملکه تمام ایرانیان برمی گزیند، بدون آنکه بداند او یهودی است و یا برادرزاده «مردخای» رهبر مذهبی یهودیان ایران است. اِستِر ملکه ایران می‌شود و با نقشه‌های «مردخای» عموی خود، صدراعظم خشایارشاه یعنی هامان را از تخت صدر اعظمی به زیر کشیده و بر دار می‌کند و به همراه ۱۰ پسرش به مرگ محکوم می‌کند.


ضیافت شام استر برای هامان در حضور خشایارشاه

در این ضیافت استر خواستار مجازات هامان بدلیل دشمنی با یهودیان شد

نقاش: ژان ویکتور (قرن 17)


یهودیان حاکم بلامنازع دربار هخامنشی می‌شوند و البته آنان در برخی کتب خود آورده‌اند که ‌هامان در نزد مردخای توبه کرده است که تواریخ دیگر گواهی قتل وی توسط یهودیان را می‌دهند. یهودیان چون بر بلاد ایران حاکم شدند، از پادشاه، سه روز مهلت خواستند تا مخالفان پارسی و ایرانی یهودیان را بکشند و در این سه روز، بیش از 77  هزار ایرانی توسط یهودیان قتل عام شدند و در برخی نقل‌ها، این تعداد تا 500 هزار نفر نیز عنوان شده است.

از آن زمان تا کنون، این روز به عنوان "عید یهودیان" زنده نگاه داشته شده و هر سال یهودیان سراسر جهان در این روز مراسم مختلفی از قبیل روزه گرفتن، برپایی جشن و پایکوبی، نوشیدن شراب و افراط در مستی، دادن هدیه به یکدیگر و ... گرامی می دارند.





عید پوریم 2012

تل آویو  - بیت المقدس



اما در سرزمین های اشغالی، پوریم رنگ و بوی دیگری دارد که در ادامه و به تفصیل به آن پرداخته خواهد شد.

واقعه تاریخی؛ هولوکاست ایرانیان به دست یهودیان

در زمان خشایارشاه، یهودیان جزء اقلیت های مذهبی ایران بودند و همواره سعی در نفوذ در دربار شاه ایران داشتند. هامان صدراعظم خشایارشاه بدلیل نافرمانی یهودیان از دستورات و قوانین پادشاهی، از عدم پرداخت مالیات و سرپیچی از فرمان پادشاه این قوم ابراز نگرانی می کند و پادشاه را در جریان توطئه های یهودیان قرار می دهد و  از پادشاه می خواهد تا پیش از آنکه این قوم علیه تاج و تخت شاه اقدامی کنند، با توطئه این قوم مقابله کند.

مردخای رهبر یهودیان آن زمان ایران سرانجام با دسیسه های فراوان و فرستادن یکی از دختران یهودی به دربار، او را جانشین شهبانوی ایران که به جرم سرپیچی از دستور گستاخانه خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی های خود برای حاضرین در دربار شاه برکنار شده بود، می کند.


 مردخای و استر

نقاش: آرنت دی گلدر (قرن 17)


با ورود "استر" دخترک جوان زیباروی یهودی به دربار، مردخای به راحتی نقشه های شوم خود را بوسیله استر و اغوای شاه ایران اجرا می کند. هامان نیز شاه را از توطئه مردخای آگاه می سازد و پادشاه دستور بر دار کردن مردخای را صادر می کند. اما استر که به شدت بر روی شاه سست عنصر تسلط یافته بود، با خائن جلوه دادن هامان و اینکه وی توطئه کشتن شاه را در سر دارد، هامان را بر دار می کنند.


وشتی، شهبانوی ایرانی
وشتی از دستور خشایارشاه برای نمایان کردن زیبایی هایش برای مهمانان شاه خودداری کرد و به دست جلاد شاه کشته شد


نقاش: ادوین لانگ (قرن 19)


توطئه استر و مردخای با کشتن هامان پایان نمی پذیرد و  آنها حکم قتل هر 10 پسر هامان را نیز از پادشاه ایران می گیرند و در قدم بعدی 10 پسر هامان نیز کشته می شوند.

اوج دشمنی یهودیان با ایرانیان پس از کشتن هامان و 10 پسرش آنجا بیشتر آشکار می شود که استر و مردخای با کشته شدن پسران هامان نیز راضی نشده و اجساد آن ها را در شهر بر دار می کنند تا میان ایرانیان رعب و وحشت ایجاد کرده و ناگفته سرنوشت دشمنان و مخالفان یهودیان را به نمایش بگذارند.

هامان به جز این 10 پسر، یک فرزند دختر نیز داشت که پیش از کشته شدن، خود کشی می کند.


کشتار نیمی از جمعیت ایران

پس از کشتن هامان، یهودیان مهاجر ساکن در ایران که اینک در دربار نیز راه یافته بودند، به هجوم به شهرهای ایران، دست به قتل عام گسترده ایرانیان می زنند.

 
در 127 استان ایران آن زمان، طی دو روز بیش از 77 هزار ایرانی - و به روایتی دیگر 500 هزار نفر - کشته می شوند.


در کتب مربوط به یهودیان از جمله کتاب استر، یهودیان به کشتار 80 هزار ایرانی اعتراف می کنند اما محققان مستقل این رقم را تا 500 هزار نفر ذکر کرده اند.

در آن زمان ایران نزدیک به 800 هزار نفر جمعیت داشته و با احتساب 500 هزار نفر، بیش از نیمی از جمعیت آن روز ایران به دست یهودیان قتل عام می شوند.



حمله به منازل فلسطینیان و غارت اموال آن ها

کشتار و غارت اموال از آموزه های استر بوده و ریشه در تاریخ یهود دارد

 یهودیان با حمله به خانه های ایرانیان، مردان، زنان و کودکان را به قتل رسانده و بنا بر برخی از متون موجود اموال آن ها را نیز غارت می کنند. اما یهودیان در متون خود تنها به قتل عام ایرانیان اعتراف کرده و هرگونه غارت اموال آنان را تکذیب می کنند و آن را از افتخارات خود می دانند...!!

آیا پوریم با سیزده فروردین ایرانیان ارتباط دارد؟

گفته می شود این کشتار در روزهای 13 و 14 ماه آدار اولین ماه سال جدید انجام می شود و روز دوم کشتار به اصرار استر به خشایارشاه برای از بین بردن دشمنان قوم یهود ادامه پیدا می کند. براساس متون تاریخی، نحسی روز 13 فروردین در میان ایرانیان و بیرون رفتن مردم از خانه ها ریشه در کشتار تاریخی ایرانیان داشته است.
 

پس از این قتل عام ایرانیان، یهودیان جشن و پایکوبی بر پا کرده و به شکرانه غلبه بر ایرانیان و ریختن خون دشمنان قوم یهود، آن را عید اعلام کرده و روزه می گیرند. مردخای از آن زمان به پیامبر این قوم و استر - دخترک فاسد یهودی که با تکیه بر این حربه به دربار شاه راه یافته بود - نیز به شخصیتی مقدس که مورد لطف خداوند است تبدیل می شوند. استر پس از آن کتابی می نویسد که تمام این وقایع را لطف و رحمت الهی و با اراده خداوندی توصیف می کند. این کتاب اکنون به کتاب مقدس یهودیان تبدیل شده است.



مقبره استر و مردخای یهودی در همدان

پوریم به معنای قرعه بوده و به اعتقاد یهودیان، این سرنوشت و تقدیر الهی بوده است و "قرعه" ای از جانب پروردگار برای لطف به قوم برگزیده یهود و نابودی دشمنان آن ها.


پوریم؛ عید یهودیان سراسر جهان

متاسفانه برخی از این تصاویر که در ادامه نیز آمده است مربوط به جشن ایرانیان یهودی در آمریکا می باشد.




پوریم از جمله اعیاد مهم یهودیان در سراسر جهان است. از سرزمین های اشغالی تا آمریکا و حتی یهودیان داخل ایران، به شیوه های مختلفی در این دو روز جشن می گیرند.






اوج این جشن ها در اسرائیل است. جایی که صهیونیست سرمست از کشتار ایرانیان، تا حد جنون شراب نوشیده و بد مستی یکی از سنت های مرسوم آنان در این روز است.




خاخام های یهودی نیز در این جشن ها مراسم ویژه ای برگزار می کنند. خاخام های صهیونیست با برگزاری جشنی، در نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی با یکدیگر رقابت می کنند. معمولا  افراط در نوشیدن شراب در این روز به حدی است که قادر به راه رفتن نبوده و در خیابان های تل آویو و دیگر اراضی اشغالی، بیهوش و بی رمق به زمین می خورند.


در آموزه های تلمود یهودیان در یکی از بخش ها به صراحت به نوشیدن شراب تا حد سرمستی توصیه شده است: 

"در روز پوریم هر فرد - یهودی - مکلف است به حدی - شراب - بنوشد که تفاوت میان "نفرین بر هامان" و "درود بر مردخای" را تشخیص ندهد."
 Megillah (7b): Rava said: A person is obligated to drink on Purim until he does not know the difference between "cursed be Haman" and "blessed beMordechai"



 کودکان اسرائیلی در جشن پوریم 2012 - بیت المقدس

خط و نشان صهیونیست های آدم خوار برای ایرانیان


از دیگر مراسمی که در عید پوریم اجرا می شود، رژه زامبی ها در اسرائیل است. در این رژه صهیونیست ها با گریم خود به شکل زامبی ها - آدم خوارها - اعضای مصنوعی از بدن انسان را به نشان خونخواهی و کشتار ایرانیان بر دهان می گیرند.


برخی از تصاویر این مراسم که قابل انتشار است در ادامه است.

 نوشیدن خون یا نوشیدنی به رنگ خون به عنوان نمادی از خونخواهی و خونخواری یهودیان نسبت به ایرانیان از جمله رسوم یهودیان در این روز است. 


پوریم در لس آنجلس؛ پایکوبی ایرانیان به افتخار هولوکاست هموطنانشان


متاسفانه ایرانیان پیرو دین یهود نیز بدون توجه به ریشه تاریخی این واقعه و کشتار ایرانیان و اینکه زنده نگاه داشتن آن تا کنون بیش از هرچیز توهین به ایرانیان بوده، این روز را در نقاط مختلف جهان جشن می گیرند. 

کنیسه "نصح"، کنیسه ایرانیان یهودی مقیم آمریکاست که جمعیتی حدود 20 هزار نفری در لس آنجلس را تشکیل می دهند. کنیسه نصح از جمله مکان هاییست که در عید پوریم، جشن برپا کرده و ایرانیان با جمع شدن در این کنیسه، با پختن شیرینی، غذا، تهیه شراب و هدیه دادن به هم، کشتار ایرانیان باستان را به شادی می نشینند.


ایرانیان یهودی در کنیسه نصح لس آنجلس نیز پوریم و کشتار ایرانیان را جشن می گیرند

داستانی زیبا و خواندنی از ماجرای دختر فراری که یک شب در پیش یک طلبه ماند!!


شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.

 دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس  دخترکه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید.

 صبح که  دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان  نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …

 علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.

جمشید دانایی فر

چه کسی طناب به گلوی سربازی دست‌بسته می‌اندازد؟
هیتلر هم اسیرِ جنگی را نمی‌کُشت.


* سین هفتم *، سوگِ توست...
هفت سینِ ملتم از تو خجالت می‌کشد ...

به فرزند یک ماهه اش
به مادرِ چشم انتظاراش
بگوئید جمشید دیگر نخواهد آمد

جمشید دانایی فر، پر کشید.
اشک با زبان ناله سخن می گوید



http://s5.picofile.com/file/8118012934/1964974_10153994757580424_1081924057_n.jpg


سفرت سلامت مرد شجاع مرزها
سفرت سلامت
فرزندت را به مادرش بسپار
مادرش را به خدا...
درد را اما
هیچ تسکینی نیست
درد پدر، مادر، همسر...
درد خواهند کشید سرباز
صدقه ی سر ژنرال ها و ستاره به دوش ها
تو برو
سفرت سلامت
مادر، درد را ضجه زند
پدر، زجر را قورت دهد با بغضش
همسر، فرزند ده روزه در آغوش
رنج را سیل وار بیرون بریزد از چشم ها
صدقه ی سر ژنرال ها و ستاره به دوش ها
صدقه ی سر بی غیرت ژنرال ها و ستاره به دوش ها...




http://s5.picofile.com/file/8118013342/1236049_10152105417626925_754106640_n.jpg





نجات یک فرد نجات جامعه است ...


عظیم ترین آتش سوزی جهان می تواند
به وسیله یک فنجان آب خاموش شودالبته اگر به موقع ریخته شود.




بــرابـری بـه معنـای عـدالـت نیـست !

بــرابـری بـه معنـای عـدالـت نیـست !



مسئول ربودن 5 مرزبان‌ ایرانی کیست؟


مسئول ربودن 5 مرزبان‌ ایرانی کیست؟


رفته بودن سربازی مرد بــشن ..
اسیر یه عده نـــامرد شــــــــدن


http://s5.picofile.com/file/8112896426/Untitled_1.jpg


گروهک موسوم به «جیش‌العدل» با انتشار تصویری در صفحه توئیتر خود مسئولیت ربایش 5 نفر از مرزبان‌های ایرانی را بر عهده گرفت.

در پی مفقود شدن 5 نفر از دیده‌بانان مرزبانی کشورمان در منطقه جکیگور استان سیستان و بلوچستان، موضوع جستجو توسط مسئولان مرزبانی ایران و پاکستان در دستور کار قرار گرفت.
پیشتر گزارش‌هایی منتشرشده بود مبنی بر اینکه این پنج نفر به آنسوی مرزهای پاکستان منتقل شده‌اند.

http://s5.picofile.com/file/8112896518/1618432_577144722376670_1396767252_n.jpg

براى آزادى این سربازها که به تازگى اسیر شدند دعا کنید ...



این پست رو تو وبلاگتون بگذارید


جیش العدل یک گروه شبه‌نظامی تندرو سلفی مذهب می‌باشد که با ایران به مبارزه مسلحانه می‌پردازد. این گروه بعد از نابودی جندالله، با سازمان‌دهی مجدد نفرات آن، شروع به فعالیت و اعلام موجودی کرد. رهبری این گروه را عبدالرحیم ملازاده ملقب به «صلاح‌الدین فاروقی» فردی از اهالی راسک به عهده دارد. این گروه تروریستی تاکنون مسئولیت چند قتل و ترور در نواحی شرقی استان سیستان و بلوچستان را بر عهده گرفته است...

دلایل افت دوباره شاخص بورس


واقعا دلیل افت بورس تو این چند هفته چی میتونه باشه؟



کاهش 7.5 درصدی و بزرگ‌ترین افت بورس ایران از ابتدای تاسیس

دلیل کاهش شاخص بورس و عرضه سهام شرکتهای پیشرو بازار اعلام شد

دلیل بزرگ‌ترین افت زمستانه بورس/شاخص 2.7 درصد سقوط کرد

دلایل افت بورس تهران

 دلایل افت دوباره شاخص بورس از نظر یک کارشناس

عوامل ۳ گانه در افت بورس

افت بی سابقه بیش از 2 هزار واحدی شاخص در" بورس"

بزرگ ترین افت زمستانه بورس
دلایل افت بورس در دو هفته گذشته

کاهش شاخص کل بورس به دنبال افزایش 500 واحدی روز قبل

 

ادامه مطلب ...

فریب



فریب واژه ها را نخور وقتی اولین حرف الفبا سرش کلاه رفته است !!!