همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

لحظات تأثیرگذار سال ۲۰۱۳ به انتخاب سایت «مشیبل»

 


لحظات تأثیرگذار سال ۲۰۱۳ به انتخاب سایت «مشیبل» 




ستون‌های نور در جای مراکز تجارت جهانی. ۱۲ سال از واقعهی ۱۱ سپتامبر گذشته‌است. ۳۰۰۰ نفر در این حوادث کشته‌شدند. (نوآم گالای)

1-2-2014 8-56-14 AM



برینگتون انگلستان. شرکت در مسابقات که در آن رنگ‌پاشی انجام می‌شود. برای شرکت در این مسابقات، نیازی به اندام ورزشکارانه نیست. در این مسابقات که در برینگتون برگزار می‌شود در هر کیلومتر، رنگی متفاوت روی شرکت‌کنندگان پاشیده می‌شود. (استیو باردنز)



1-2-2014 8-56-42 AM



عملیات نجات کشتی کاستا کنکوردیا در ایتالیا. ۳۲ نفر در حین واژگونی این کشتی کشته‌شدند. (آندره‌اس سولارو)



1-2-2014 8-57-12 AM



  ادامه مطلب ...

اوریانا فالاچی و امام خمینی (ره) Oriana Fallaci

اوریانا فالاچی  Oriana Fallaci


روایت معروفترین خبرنگار معاصر از دیدار با امام


اوریانا فالاچی (همشهری جوان)


موسی زنده شده بود




اوریانا فالاچی , مشهورترین روزنامه نگار عصر معاصر , بخشی از شهرتش را از مصاحبه های جنجالی اش داشت . او مصاحبه را تهاجمی آغاز می کرد و با همین شیوه ادامه می داد.سوالاتی که می پرسید حیرت انگیز بود و حتی تصور استفاده از چنین سوالاتی برای سایر خبرنگاران هم سخت بود. او دو بار به ایران آمد.

 

شاید کتاب " مصاحبه با تاریخ " را دیده باشید ; مجموعه مصاحبه های اوریانا فالاچی با شخصیت های مهم جهان در عصر بعد از جنگ جهانی . همه سیاستمداران دوست داشتند فالاچی با آنها مصاحبه کند و در عین حال هم همه از او می ترسیدند. سوالات فالاچی ویران کننده بود و کمتر سیاستمداری حریف او می توانست بشود.فقط او بود که می توانست هنری کسینجر , وزیر خارجه  آمریکا را آنقدر سوال پیچ کند تا کسینجر به " ابلهانه " بودن جنگ ویتنام اعتراف کند .

او در مصاحبه با شاه , او را وادار کرد تا سیاست های ضد انسانی خود را در رابطه با اعدام مخالفین را بروز دهد و به قول خودش موفق شود شاه را چنان عصبانی کند که سخنانی بگوید که معمولا نمی گفت . مصاحبه فالاچی با شاه که در روزنامه لس آنجلس تایمز , 30دسامبر 1973 چاپ شد باعث ممنوع شدن کتاب های فالاچی در ایران تا پایان حکومت پهلوی و تیرگی روابط ایران و ایتالیا شد.



فالاچی یک بار دیگر هم به ایران امد . شش سال بعد آخر تابستان 1358 فالاچی حاضر شد با روسری به قم برود و با معروفترین چهره خبری ان روز دنیا دیدار کند . بعد از ده روز انتظار , دیدار با امام خمینی (ره) فراهم شد . او چادر به سر کرده بود و ابوالحسن بنی صدر , نقش مترجم را بر عهده داشت . فالاچی مصاحبه گر در این دیدار چنان تحت تآثیر اماتم قرار گرفت که خطاب به امام گفت " شما مطمئن باشید من تمام تبلیغاتی را که علیه شما می کنند را بر هم می زنم "


اوریانا فالاچی درباره این مصاحبه دو بار توضیح داده است , ابتدا در لید چاپ اول مصاحبه که در " تایمز " 7 اکتبر 1979 چاپ شد چیزی نوشت و سالها بعد در دیداری که مارگارت تالبوت , ستون نویس " نیویورکر " با او داشت , توضیحاتی داد که در شماره 5 ژوئن 2006 نیویورکر چاپ شد.

او در مقدمه تایمز آورد : " از همان لحظه اول فهمیدم فضا آن طور نیست که فکر می کردم. من شاید تحت تآثیر فضای ساده خانه آیت الله که در یک کوچه خاکی واقع شده بود , قرار داشتم ... در این مصاحبه آیت الله خمینی , نه بستن روزنامه آیندگان رو تکذیب کرد , نه اعدام ها را و نه محدودیت های حرکت کمونیست ها را . او با تمام مصاحبه شوندگان قبلی فرق داشت . "

اما در مصاحبه نیویورکر , فالاچی اینطور تعریف کرده که ضمن مصاحبه , با رسیدن به بحث حجاب اسلامی و چادر و اصرار فالاچی ,  , امام جواب داده که " حجاب مانع فعالیت زنان نیست " و " ما اجباری در کار نداریم " فالاچی هم شیطنت می کند و چادر را بر می دارد . امام بلافاصله اتاق را ترک می کند . " آیت الله با چنان سرعتی از اتاق خارج شد که برای مردی با آن سن و سال غیر قابل تصور بود " سه روز بعد , فالاچی موفق می شود دوباره پیش امام برود . مرحوم احمد خمینی به او می گوید دیگر حرفی از چادر نزند تا امام عصبانی نشود . اما او به محض روبرو شدن با امام حرف چادر را به مبان می کشد " آیت الله خمینی اول ساکت مرا نگاه کرد , بعد سایه لبخندی پیدا شد و بعد قشنگ خندید . بعدآ احمد خمینی به من گفت تا حالا هیچ کس نتوانسته بود پدرم را اینطور بخنداند.

فالاچی می گوید تصویرش از امام چیزی شبیه به مجسمه میکل آنژ است . می گوید " خمینی خوش قیافه ترین پیرمردی بود که در عمرم دیده ام . زمین تا آسمان با دیگر رهبران خاورمیانه مثل قذافی و عرفات که مثل عروسک های خیمه شب بازی بودند فرق داشت. خمینی چیزی مثل پاپ یا یک سلطان مقتدر بود , یک رهبر واقعی . مردم ایران بیش از اندازه او را دوست داشتند . در حد یک پیامبر , یا از آن بالاتر , در اندازه یک خدا . "

 

ادامه مطلب ...