ادامه مطلب ...
در یک شب گرم تابستانی در سال 1948
شاهدان عینی مرد خوشپوشی را دیدند که در ساحل سامرتون در نزدیکی شهر آدلاید
استرالیا نشسته بود. این مرد تا ساعت 6:30 صبح روز بعد از جای خود تکان
نخورد. وقتی پلیس به سراغش رفت، دریافت که او مرده است.
کالبدشکافی
نشان میداد که اندامهای این مرد در اثر مسمومیت تخریب شده، اما هیچ ماده
خارجی در بدنش پیدا نشد. او هیچ مدرک شناسایی همراهش نداشت و اثر انگشت و
سوابق دندانپزشکی نیز به هیچ نتیجهای نرسید. لباسهای او هم هیچ مارکی
نداشت و برای چنان هوای معتدلی بیش از حد گرم بود. همه اینها نشان میداد
که این مرد احتمالا یک غریبه است.
به این ترتیب افسانه مرد
سامرتون متولد شد. این پرونده یکی از مرموزترین پروندههای حل نشده مرگ در
تاریخ استرالیا به شمار میرود. تا به امروز هنوز هویت این فرد شناسایی
نشده است. اما چیزی که این پرونده را مرموزتر میکند، نوشته رمزیای است که
این فرد از خود بر جای گذاشته است.
شش ماه پس از کشف جسد این
مرد، کارآگاهان تکه کاغذ کوچکی را در یک جیب مخفی در لباسهای وی پیدا
کردند. در آن کاغذ با حروف انگلیسی یک واژه فارسی نوشته شده بود: «Tamam
shud» (تمام شد). وقتی کارآگاهان این یافته را اعلام کردند، سرنخ جدیدی
پیدا شد. شخصی که آن شب خودروی خود را در نزدیکی ساحل سامرتون پارک کرده
بود، گزارش کرد که نسخهای از کتاب شعر رباعیات عمر خیام را در ماشینش پیدا
کرده است. بخشی از صفحه آخر کتاب پاره شده بود که با کاغذ پیدا شده در
لباس مرد سامرتون کاملا مطابقت داشت. در پشت کتاب و با خطی ناخوانا،
نوشتهای به رمز وجود داشت. تمام سرنخهای دیگری که توسط پلیس دنبال میشد،
به بنبست رسید و بنابراین، این رمز حل نشده تنها سرنخی است که ممکن است
بتواند به کشف هویت مرد سامرتون کمک کند.
درک ابوت از دانشگاه
آدلاید شخصی است که آخرین تلاشها را برای حل کردن این معما انجام داده
است. رویکرد اصلی او استفاده از نرمافزاری است که در اصل برای شناسایی
نویسنده این نوشته، طراحی شده است. او میگوید: «هدف من شکستن رمز نیست.
هدفم این است که یک گام به عقب بازگردم و با استفاده از روشهای آماری،
روشهای رمزنگاری را که رمز «تمام شد» قطعا بر اساس آنها نوشته نشده است
حذف کنم.»
او از روش «تحلیل فراوانی» استفاده میکند؛ روشی که
شامل شمارش تعداد دفعات استفاده از هر حرف است و میتوان ردی مبنی بر
استفاده از یک روش مشخص رمزنگاری را آشکار کند. اگرچه کوتاه بودن رمز درصد
اطمینان را پایین میآورد، اما ابوت و گروهش موفق شدهاند که 20 روش مختلف
رمزنگاری را کنار بگذارند.
ابوت همچنین ادعا میکند که این
نوشته مطمئنا چیزی بیش از یک نوشته نامفهوم است. گروه او از 30 فرد مختلف
خواست تا به صورت تصادفی تعدادی حرف را روی کاغذ بنویسند و سپس این
نوشتهها را با رمز «تمام شد» مقایسه کرد. به گفته او، آمارشناسی این حروف
نشان میدهد که رمز مذکور ساختار و محتوای اطلاعاتی دارد.
نظریه
فعلی ابوت این است که این رمز از حروف اول کلماتی در زبان انگلیسی ساخته
شده است. گروه وی با جستوجوی الگوهای کلمات در کتابهای الکترونیک، به
دنبال مفاهیم و واژگان متداولی هستند که ممکن است در این پیغام پنهان شده
باشند. آنها امیدوارند که هرچه زودتر تحقیقات شان به ثمر برسد.
البته ابوت میگوید که راه سریعتر برای کشف هویت مرد سامرتون، نبش قبر وی و انجام آزمایش DNA روی استخوانهای اوست. او میگوید: «با استفاده از ایزوتوپهای استخوانهای او، ما میتوانیم بفهمیم که در چه سرزمینی متولد شده؛ موضوعی که کمک زیادی به ما خواهد کرد.» اما تا زمانی که او بتواند پلیس را قانع کند تا این پرونده را دوباره به جریان بیندازد، رمز «تمام شد» تنها چیزی است که برای حل این معمای دیرپا در اختیار محققان است.
من خویشاوند هر انسانی هستم
که خنجری در آستین پنهان نمیکند.
نه ابرو درهم میکشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایهبان
دیگران است.
من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارسزبان ترک، یک افریقایی اروپایی
استرالیایی امریکایی ِ آسیاییام، یک سیاهپوستِ زردپوستِ سرخپوستِ
سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور
دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس میکنم. من انسانی هستم میان
انسانهای دیگر بر سیارهٔ مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی
ندارم. ترجیح میدهم شعر شیپور باشد، نه لالایی.
لباس هایی با جیـــب های بزرگ به اندازه ی دو دســـت !
شایــــد هــــمین پاییـــــــز عاشــــــــق شــــــــدید
دردیک پنجره راپنجره هامی فهمند،
معنی
کورشدن راگره هامی فهمند
سخت
بالا بروی، ساده بیایی پایین،
قصه تلخ
مراسرسره ها می فهمند
.
آن که با عصای موسی ایمان می آورد با گوساله سامری کافر می شود
یک عاشقانه آرام
مگذار که عشق ، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !
مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه ، به عادتِ آب دادنِ گلهای باغچه بدل شود !*متنی از کتاب "یک عاشقانه آرام" اثر نادر ابراهیمی*