همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

کاربردهای مختلف صرف فعل " مردن " در فرهنگ ما !!

کاربردهای مختلف صرف فعل " مردن " در فرهنگ ما !!


  1. برو بمیر : برو گمشو !
  2. بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
  3. می میرم برایت : عاشقتم !
  4. می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
  5. مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
  6. نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد !
  7. مردیم تا ... : صبرمان تمام شد !
  8. مرده : بی حال !
  9. مردنی : نحیف و لاغر !
  10. مردم : خسته شدم!
  11. من بمیرم ؟ : راست می گویی


سفسطه چیست؟


سفسطه چیست؟




تا به حال تعاریف زیادی درباره این کلمه خوانده ام ولی راستش را بخواهید هیچ تعریفی به کاملی و شفافیت تعریف زیر نیست.

سفسطه چیست؟
شاگردان از استادشان پرسیدند: “سفسطه چیست؟”
استاد کمی فکر کرد و جواب داد: “گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟”
هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: “خوب مسلما کثیفه!”
استاد گفت: “نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟”
حالا پسرها می گویند: “تمیزه!”
استاد جواب داد: “نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد” و باز پرسید: “خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟”
یک بار دیگر شاگردها گفتند: “کثیفه!”
استاد گفت: “اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟”
بچه ها با سر درگمی جواب دادند: “هر دو!”
استاد این بار توضیح می دهد: “نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!”
شاگردان با اعتراض گفتند: “بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.”
استاد در پاسخ گفت: “خوب پس متوجه شدید، این یعنی سفسطه! خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!”


تلاش



یا تلاش کن برای زندگی کردن یا به پیشواز مرگ برو
این حقیقت لعنتی زندگی هست.




اندوه که از حد بگذرد


اندوه که از حد بگذرد،
جایش را می دهد به یک بی اعتنایی مزمن.
 دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا نداشتن،
 آن چه اهمیت دارد کش داری رخوتناک حسی است که دیگر ترا به واکنش نمی کشاند و در آن لحظه فقط در سکوت نگاه می کنی و نگاه می کنی...




منطق چیست؟

منطق چیست؟

شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟
استاد کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد – پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
استاد گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه !
استاد جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :
خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !
استاد گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و
کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !
استاد این بار توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام
عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم
تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است
استاد در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !
خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی



فرهنگ لغات کوچه و بازار


برداشت های دوره بریامون از کلمات ... یعنی برداشتی که از کلمه میشه یه جورایی متفاوته

در ادامه با بعضی از این کلمات آشنا میشویم



کاج : نمایندگی انتشارات گاج در دوبی

هشتگرد : ۵
وایمکس : درنگ چرا؟
شیردان : آنکه شیر خوب را از بد تمیز می دهد
البرز: عربها به « پرز » گویند
چرا عاقل کند کاری‌:‌ یک ضرب المثل شیرازی.
هردمبیل: جایی که در آن بابت هر چیزی قبض صادر میشود
غیرتی: هر نوع نوشیدنی به جز چای
قرتی : نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو میشود
پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد
مختلف : مرگ مغزی
کره حیوانی : بیچاره ناشنواست
توله سگ : حاصل تقسیم مساحت سگ بر عرض آن
کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟
یک کلاغ چهل کلاغ : نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ها
اسلواکی : نرم و خرامان گام برداشتن
نیکوتین : نوجوانی خوش سیرت
تهرانی: تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه
قمقمه : پَ ن پَ قم هالیووده
زنبوردار : کسی که همسر بلوند دارد
کاشمری : در آرزوی ازدواج … …
ژنتیک : ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد
خورشت بامیه : مسئولیت پختن خورشت بر عهده من است
خراب : نوعی نوشیدنی حاوی تکه های کوچک خر
مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند
خلوص : خروس خونه ی علی دایی اینا
گشتاور: یک سری همسایه نخاله که به هنگام برگزاری مهمانی‌های شبانه پلیس را خبر می کنند.
An Error : خطا در ریدن !
کلیمانجارو : علی دایی خطاب به کریم باقری: کریم اونجارو نگا
ﮐﻮﺭﺗﺎﮊ: پوﺩﺭ ﻟﺒﺎﺳﺸﻮﻳﻲ تاژ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎﻳﺎﻥ
ﻠﺴﻮﻥ ﻣﺎﻧﺪﻻ: ﻧﻠﺴﻮﻥ ﺍﻭﻥ ﻭﺳﻂ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩﻩ
ﺷﻬﺎﺏ ﺣﺴﻴﻨﻲ: ﺷﻬﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﺷﺒﻬﺎﻱ ﻣﺤﺮﻡ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ
ﻫﻮﺍﮐﺶ: ﻓﺤﺶ ﻧﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ (هوا)
ﻓﯿﻠﺴﻮﻑ: (ﻓﯿﻞ ﮔﺮﻓﺘﮕﯽ) ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﮐﻪ ﻓﯿﻠﯽ ﺑﯿﻦ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ





موی سفید



 در زمانه ای که مادر بزرگها و پدربزرگها موهایشان را رنگ میکنند

دیگر موی سفیدی وجود ندارد که نوه ها حرمتش را نگه دارند ...



جواب دندان شکن


جواب دندان شکن



به شاهزاده ای خبر دادند که جوان فقیری در شهر هست که بسیار

به تو شباهت دارد دستور داد و جوان را به حضورش آوردند
http://www.redlink1.com/mydocs/new-group/18/30.jpg


شاهزاده بر روی تخت نشسته بود، بادی به غبغب انداخت
و در حضور درباریان گفت : از سر و وضع فقیرانه ات که بگذریم، بسیار به ما شباهت داری،
بگو ببینم مادرت قبلا در دربار خدمت نمی کرده است؟

درباریان خنده تمسخر آمیزی کردند و به جوان با تحقیر نگریستند
جوان لبخندی زد و گفت :
اعلا حضرتا، مادر من فلج مادر زاد است، اما پدرم چندی باغبان شاه بوده است !!!!


من و تو



من یک مرد معمولی هستم
تو هم یک زن معمولی هستی
و ما هر دو نیازهای معمولی داریم
نیاز به آب و غذا و کمی هوا
و این که با هم باشیم
و همدیگر را دوست داشته باشیم
واین که خیلی معمولی
بمیریم...
پس چرا سعی می کنی همه چیز را انقدر سخت بگیری عزیزم؟
وقتی که زندگی
تا این حد معمولی است
پس بدترین چیزی که می تواند برای من و تو اتفاق بیفتد
چیزی نیست
به جز
یک اتفاق معمولی!...

"شل سیلور استاین"



مگسی را گشتم




مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم

ای دو صد نور به قبرش بارد

مگس خوبی بود

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد

مگسی را کشتم

مرحوم حسین پناهی

لعنت بر شیطان



گفتم : لعنت بر شیطان!


لبخند زد !

پرسیدم : چرا می خندی؟

پاسخ داد : از حماقت تو خنده ام می گیرد !

پرسیدم : مگر چه کرده ام؟

گفت : مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام !!!

با تعجب پرسیدم : پس چرا زمین می خورم؟!

پاسخ داد : نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند...

پرسیدم : پس تو چه کاره ای؟

پاسخ داد : هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. در ضمن این قدر مرا لعنت نکن!!!

گفتم : پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم؟!در حالیکه دور می شد گفت : من پیامبر نیستم جوان...!!!

اشتباه لپی

اشتباه لپی


میگفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد یه عمری خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا بشیم غافل از اینکه اصلا طرف بز نبود . . .

گاو بود به خوردن مقوا عادت کرده بود!



غم انگیز ترین لحظه سرشماری نفوس و مسکن سال ۹۰ !





سلام مادر، از سازمان آمار نفوس و مسکن مزاحم می شم، شما چند نفرید؟

مادر، سرش را پایین می اندازد و سکوت می کند.

مادر:میشه خونه ما بمونه برای فردا؟

چرا مادر؟

آخه شاید از پسرم خبری برسه…



وارونه


اینجا سرزمین واژه های وارونه است:



جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود

... قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد همان "دزد" است
درد همان "درد"
و گرگ همان "گرگ"


ادم ها


دیشبخدارا دیدم
گوشه ای میگریست
من نیز گریستم
هردو"
یک درد داشتیم

ادم ها ...

مدیریت ایرانی


مدیریت ایرانی





یه روز یه تیم قایقرانی ایرانی تصمیم می گیرد که با یک تیم ژاپنی در یک مسابقه سرعت شرکت کنند. هر دو تیم توافق می کنند که سالی یک بار با هم رقابت کنند 
 هر تیم شامل 8 نفر بود
 در روزهای قبل از اولین مسابقه هر دو تیم خیلی خیلی زیاد تلاش می کردند که برای مسابقه به بیشترین آمادگی برسند
 روز مسابقه فرا می رسد و رقابت آغاز می شود . هر دو تیم شانه به شانه هم به پیش می رفتند و درحالی که قایقها خیلی

نزدیک به هم بودند ، تیم ژاپنی با یک مایل اختلاف زودتر از خط پایان می گذرد و برنده مسابقه می شود 



 


بازیکن های تیم ایران از این شکست حسابی ناراحت می شوند و با حالتی افسرده از مسابقه بر می گردند 

مسوولان تیم ایران تصمیم می گیرند کاری کنند که در رقابت سال آینده حتما پیروز بشند ؛ برای همین یک تیم آنالیزور استخدام می کنند برای بررسی علل شکست و پیشنهاد دادن راه کارها و روشهای جدید برای پیروزی



بعد از تحقیقات گسترده ،‌ تیم تحقیق متوجه این نکته مهم شدند که در تیم ژاپن ، 7 نفر پارو زن بوده اند و یک نفر کاپیتان 



...و خب البته در تیم ایران 7 نفر کاپیتان بوده اند و یک نفر پارو زن


 
این نتایج مدیریت تیم را به فکر فرو برد ؛ مدیران تیم تصمیم گرفتند که مشاورانی را استخدام کنند که یک ساختار جدیدی را برای تیم طراحی کنند

بعد از چندین ماه مشاوران به این نتیجه رسیدند که تیم ایران به این دلیل که کاپیتان های خیلی زیاد و پارو زن های خیلی کمی داشته شکست خورده ، درپایان بررسی ها مشاوران یک پیشنهاد مشخص داشتند : ساختار تیم ایران باید تغییر کند 




از آن روز به بعد با ارائه راه کار مشاورین تیم ایران چنین ترکیبی پیدا کرد : 4 نفر به عنوان کاپیتان ، 2 نفر یه عنوان مدیر ، ‌1 نفر به عنوان مدیر ارشد و 1 نفر به عنوان پارو زن (!!!) علاوه بر این مشاورین پیشنهاد کردند برای بهبود کارکرد پارو زن ، حتما یاید پاروزنی با صلاحیت و توانایی بهتر در تیم به کارگرفته شود



و در مسابقه سال بعد تیم ژاپن با دو مایل اختلاف پیروز می شود ...!



بعد از شکست در دومین مسابقه ، مدیران تیم که خیلی ناراحت بودند در اولین گام خیلی سریع پارو زن را از تیم اخراج می کنند ، زیرا به این نتیجه رسیدند که پارو زن کارایی لازم را در تیم نداشته است .


اما در مقابل از مدیر ارشد و 2 نفر مدیر تیم خود قدردانی می کنند و جوایزی را به آنها می دهند ، برای اینکه اعتقاد داشتند که آنها انگیزه خیلی خوبی را در تیم ایجاد کردند و در مرحله آماده سازی زحمات زیادی کشیده اند



مدیران تیم ایران در پایان به این نتیجه رسیدند که تیم آنالیز که به خوبی به بررسی دلایل شکست پرداخته بودند ، تیم مشاوران هم که استراتژی و ساختار خیلی خوبی برای تیم طراحی کرده بودند و مدیران تیم هم که به خوبی انگیزه لازم را در تیم ایجاد ایجاد کرده بودند ، پس حتما یکی از دلایل این شکست ها ، ناکارامدی ابزار و وسایل استفاده شده بوده است (!!!) و برای بهبود کار و گرفتن نتیجه در مسابقه سال آینده باید وسایل استفاده شده در مسابقه را تغییر دهند ، در نتیجه
 
...تیم ایران این روزها در حال طراحی یک " قایق " جدید است 

عقیده

عقیده 



با شور و هیجان مشغول سخنرانی بود و جمعیت یکپارچه او را تشویق می کردند .


می گفت : همه ی انسانها دارای یک عقیده نیستند باید به عقاید دیگران احترام گذاشت .

ناگهان گلوله ای از میان مردم به سویش شلیک شد و او به خاطر احترام به عقیده مهاجم زندگی اش را از دست داد ...


این چهار جمله شما را تکان نمی دهد..؟

جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که ...
افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم  چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟


و ... این هم چهر جمله محض خنده البته جملات بالایی یادتون نره ها ..

چهار جمله که حوا نمی تونست به آدم بگه:

1- آدمت می کنم
2- از شوهر مردم یاد بگیر
3-من قبل از تو 100 تا خواستگار داشتم
4-میرم خونه مامانم

تو زندون احساست گیر کردم


دیدی هـمان یک مشـت دانه ی احسـاسی که پاشیدی
 چطـور خیـال پـرواز را از سـر این پـرنده پـراند؟؟!!

بابا آب داد


یه عده رو به خاطر آب بازی دستگیر می کنن ،

یه عده رو به خاطر اعتراض به کم آبی دریاچه شون ! ...
یه عده بی خیال نشستن دریاچه خشک شدشون رو نظاره می کنن !!

این است سهم ما از آن آبی ، که قرار بود مجانی شود ...