همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

استاد جلال الدین همایی

 

 استاد جلال الدین همایی  

 

 

جلال الدین همایی 

 

همایی علامه بود. 

از آخرین آدمهایی بود که همه چیز میدانست ; علوم عقلی و نقلی , نجوم و ریاضیات و منطق , حکمت و فلسفه , فقه و کلام و ادبیات فارسی و عرب ... 

خانواده جلال همهع علامه بودند او هم خیلی زود علم آموزی را شروع کرده بود . 30 ساله بود که معلم شد , اول در اصفهان و بعد هم در تهران . بعد که دانشگاه تهران تاسیس شد همایی دعوت شد برای درس دادن حقوق و ادبیات .حتی برای تدریس به بیروت و لاهور هم رفت. 

همایی همه عمرش را درس داد اما هیچوقت نپذیرفت که برای درس دادن باید مواجب بگیرد.  

 

جلال‌ الدین‌ همائی در سال‌ ۱۲۷٨ در اصفهان‌ به‌ دنیا آمد . پدرش‌ میرزاابوالقاسم‌ محمد نصیر متخلص‌ به‌ طرب‌ و جدش‌ ملا محمدرضا همای‌ شیرازی‌ هر دو از شعرا و دانشمندان‌ معروف‌ عصر خود بودند.

جلال‌ الدین‌ تحت‌ نظارت‌ پدر دانشمند خود و در خانواده‌ای‌ که‌ کلیه‌ اعضاء آن‌ اهل‌ خط و قلم‌ بودند رشد یافت‌ و از اوان‌ کودکی ملزم‌ به‌ فراگیری ادبیات‌ عرب‌ و حکمت‌ وفلسفه‌ شد. وی در سن‌ ده‌ سالگی منشأت‌ قائم مقام فراهانی ‌، منشأت‌ فرهاد میرزا و منشأت‌ امیر نظام‌ و تاریخ‌ معجم‌ را نزد میرزا عبدالغفار و شاهنامه‌ فردوسی ، کلیات‌ سعدی ، منتخب‌ قاآنی‌ و غزلیات‌ محمد خان‌ دشتی را در نزد پدر مطالعه‌ کرد و به‌ اطلاعات‌ فراوانی‌ دست‌ یافت. همائی‌ از سن‌ یازده‌ سالگی به‌ مدت‌ بیست‌ سال‌ در مدرسه‌ نماورد از مدارس‌ قدیم‌ ومعروف‌ اصفهان‌ که‌ مرکز دانش‌ و فرهنگ‌ این‌ شهر بود به‌ کسب‌ علوم‌ اسلامی پرداخت‌ . جلال‌ طی این‌ سالها ادبیات‌ عرب‌ ، فقه ‌، اصول‌ ، تفسیر ، درایه ‌،رجال‌ ، هیئت‌ ، نجوم ‌، استخراج‌ تقویم ‌، فنون‌ ریاضی ‌، طب‌ و فلسفه‌ را در نزد بزرگ‌ترین‌ علما و روحانیون‌ ایران‌ فراگرفت‌ و خود نیز مدتی‌ مدرس‌ بزرگ‌ترین‌ حوزه‌ های علمی و ادبی‌ اصفهان‌ بود. جلال‌ الدین‌ در سال‌ ۱۳۰۰ به‌ نظام‌ آموزشی‌ جدید پیوست‌ و ابتدا به‌ تدریس‌ در مدرسه‌ صارمیه‌ اصفهان‌ پرداخت‌; سپس‌ در سال‌ ۱۳۰۷ به‌ تهران‌ آمد و ازطرف‌ وزارت‌ معارف‌ وقت‌ عهده‌ دار تدریس‌ فلسفه‌ و ادبیات‌ در تبریز گردید. همائی درسال‌ ۱۳۱۰ به‌ تهران‌ منتقل‌ شد و در دارالفنون ، دبیرستان‌ نظام‌ و دانشکده‌ افسری‌ به‌ تدریس‌ ادبیات‌ پرداخت‌. وی پس‌ از تأسیس‌ دانشگاه‌ تهران‌ به‌ این‌ دانشگاه‌ دعوت‌ شد وسالها در دوره‌ دکتری‌ دانشکده‌ های حقوق‌ و ادبیات‌ تدریس‌ کرد و مدتی نیز عضو فرهنگستان‌ ایران‌ بود. استاد همائی‌ دو دوره‌ نیز به‌ دعوت‌ دانشگاههای‌ بیروت‌ و لاهور در این‌ دانشگاهها تدریس‌ نمود که‌ با استقبال‌ محافل‌ علمی‌ این‌ کشورها مواجه‌ شد. در سال‌ 1356 دانشگاه‌ تهران‌ مراسم‌ بزرگداشت‌ این‌ استاد بزرگ‌ تاریخ‌ و فرهنگ‌ ایران‌ را برگزار کرد و در این‌ مراسم‌ نسخه‌ ای از کتاب‌ همائی‌ نامه‌ که‌ به‌ قلم‌ همکاران‌ وارادتمندان‌ استاد تهیه‌ شده‌ بود به‌ او تقدیم‌ گردید. استاد جلال‌ الدین‌ همائی‌ علاوه‌ بر تألیف‌ و تصحیح‌ کتب‌ متعدد شعر هم‌ می‌سرود وبیش‌ از پانزده‌ هزار بیت‌ او در دیوانی‌ گرد آوری‌ شده‌ است‌. از مشهورترین‌ اشعار او مسجد کبود است‌ که‌ در وصف‌ مسجد کبود تبریز و اظهار تأسف‌ از ویرانی‌ آن‌ سروده‌ است‌.

نظرات 8 + ارسال نظر
تبسم سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ب.ظ http://www.tabassom-16.blogsky.com

ایشالله یه روزی ما بشیم آخرین آدم هایی که همه چیز میدونن

سلام
ان شاالله ...
خدا کنه بر عکس نشه ... البته ما همینجوری هم خودمون رو قبول داریم.. اولین کسانی که هیچ چیز نمیدونن.

امروز ایرن سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:07 ب.ظ http://tdiran.persianblog.ir


با ما باشید تا بی خبر نباشی
لحظه به لحظه با امروز ایران
. . . . .
.... برای دسترسی سریعتر به امروز ایران با ما تبادل لینک کنید
. . . . .
با تشکر

نرگس چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:25 ب.ظ http://http://www.narciss7.blogfa.com/



آخرین شعر استاد همایی
پایان شب سخن سرایی می گفت و ز سوز دل همایی

مرگ آخته تیغ بر گلویم من مست هوا و آرزویم

آزرده تنی فسرده جانی در پوست کشیده استخوانی

نه طاقت رفتن و نه خفتن نه حال شنیدن و نه گفتن

فریاد کزین رباط کهگل جان می کنم و نمی کنم دل

مانده است دمی و آرزوساز من وعده سال میدهم باز

در سینه به تنگ گشته انفاس از فربهی ام نشانه آماس

جز وهم محال پرورم نیست می میرم و مرگ باورم نیس



سلام
ممنون نرگس عزیز به خاطر این شعر...

شیدا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ب.ظ http://www,rozesiah.blogsky.com

سلام خوبی خوب شد ستایش سیستمم اذیت می کنه اجازه نمی ده آپدیت کنم سربزن من اومدم نبودی

سلام
ممنون ..خوب خوبم
ستایش هم حالش خوبه و دوباره شروع کرده به بازیگوشی...
منتظر به روز کردنت هستم. ان شاالله که مشکلت بر طرف بشه

سبله جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:22 ب.ظ http://www.sabaleh.blogsky.com

سلام خوبی
آره دیگه پس چی فکر کردی کتاب نداشته و نخونده رو میذارم !!!

سلام
خوب خوبم...مرسی
خوبه ..من که بهت داره حسودیم میشه ... خوش به حالت که اینقدر سرت توی خوندن کتاب شلوغه...
موق باشی

یاشار۱۷ جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:24 ق.ظ http://www.neyes.blogfa.com

سلام وبت عالیه واقعا قشنگ اگه افتخار میدی منو لینک کن به اسم neyes بیا یه سر بزن ممنون داداشی

مهسا شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ http://qqqq.blogsky.com

من شرمنده شدم ! می دونی حقوق من از تدریس خیلی کمه ولی خوب این مطلب رو که خوندم بابت گرفتن همین مقدار کم هم شرمنده شدم ... به نظرت اگه فی سبیل الله درس بدم امیدی بهم هست که بالاخره یه فرد مفید برای جامعه باشم و یه جایی از دنیا رو بگیرم ؟ (با من رو راست باش من آمادگی شنیدن هر حرفی رو دارم :دییییییی)

ای وای چرا؟
بله .. البته درباره استاد این رو هم باید گفت که ایشون آخرین نفری بودن که همه چی میدونستن و وقتی به رحمت خدا رفتن اون معلومات و نظرات و عقایدشون رو با خودشون بردن .. شما به دل نگیر . پول رو بگیر.
چرا که نه در دو دنیا مستحق دریافت پاداش می شوی.. البته برای جا گرفتن توی این دنیا که فکرنکنم بتونی ولی اون دنیا بستگی به همت خودت داره . تا دلت بخواد جا وجود داره ./..
البته باید کمی فکر کنم و تا ببینم میتونم برات کاری کنم یا نه //
پس خودت خواستی ... ( خیلی خوبی که حتی یه موقع هایی هم تو فکرت میاد که فی سبیل الله کار کنی .. ولی هم من هم خدای من میدونه که زندگی اونقدر تو این دوره زمونه لاکردار سخت شده که هیچکس نمیتونه به این چیزها فکر نکنه چون لازمه زنده بودن و زندگی کردنشه )
موفق باشی

همون قبلی دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ب.ظ

جمله ی شیرینی بود !‌
((شما به دل نگیر . پول رو بگیر.))
این جمله تون رو تا عمر دارم آویزه ی گوشم می کنم . :دی

حالا هی بگو اینجا رو ببند ..
بیا این یه نمونه که من حرفها و جملات قشنگی رو تو این یه ذره جا به یادگار میگذارم..
مواظب باش گوشت سنگین نشه ...
خوبه .. دختر حرف گوش کنی هستی ...
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد