همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

چه کار کنیم که یک زندگی با ثبات داشته باشیم

حالا میگه نمی خوامت ...

 

 

سازمان ثبت احوال کشور چند وقت پیش اعلام کرد که در شش ماهه اول امسال , 47 درصد از طلاق ها مربوط به زوج هاییبوده که کمتر از 4 سال از ازدواجشان گذشته.

طبق این آمار تقریبا نیمی از طلاق ها مال جوان هایی است که حتی آنقدر با هم زندگی نکرده اند که طعم زندگی مشترک را بچشند.

بنویسید ... بگویی که همه بدانند ... حرف های عشقی مال همان دوروز اول است , بعدش زندگی واقعی می شود و با حرف نمی شود زندگی کرد....

پیاده روی میدان ونک همچنان شلوغ است.زن ها و مردها از در دادگاه بیرون می آیند و پی کارشان می روند.خیلی از آنها , دختر و پسر های جوانی هستند که تا چند ماه یا چند سال پیش هرگز فکرش را هم نمی کردند که روزی گذرشان به اینجا بیفتد اما حالا افتاده است.

حالا بعد از چند ماه و چند سال , برگشته اند به آن پیاده رویی که روزی فقط از عبور میکردند با عمر های گذشته و امید های بربادرفته.کمی آنطرف تر از در یک ساختمان چهار طبقه دختر و پسر دیگری در میان خانواده هایشان بیرون می آیند.بالای ساختمان تابلوی کوچکی خود نمایی می کند; دفتر ازدواج شماره 343.

دختر و پسر و خانواده هایشان از پیاده رو میگذرند, بی آنکه حتی نگاهشان به سر در ساختمان سنگی بیفتد; دادگاه خانواده , شعبه ونک ....

 

چه کار کنیم که یک زندگی با ثبات داشته باشیم

 

چشمان تمام باز

 

چشمان کاملا باز

 

فکر می کنید چرا بعضی زن و شوهر های جوان , این قدر زود به تیپ هم می زنند و زندگی مشترک را بی خیال می شوند؟اینها چند تا نکته به ظاهر ساده است که به تان کمک می کند طرفتان را قبل از ازدواج , با چشم بازتری انتخاب کنید و بعد هم از زندگیتان لذت ببرید.

زحمت جمع آوری این نکته ها را فرهنگسرای خانواده کشیده.

پر این نکته ها چکیده تحقیقات و کتابهای زیادی است که حالا به صورت هلو , به پر تو گلو در اختیار جوان هایی قرار گرفته که حوصله خواندن این همه کتاب و مشاوره با روانشناسان و بزرگترها را ندارند .

پس بخونید دعاش رو به جون برو بچه های فرهنگسرای خانواده کنید.

اشتباهات رایج در فرایند آشنایی:

  • · عدم طرح سئوالات کافی به خاطر مقررات غلط
  • · نشانه های هشدار دهنده را نادیده می گیریم
  • · سازش زود هنگام و عجولانه
  • · تسلیم نیاز جنسی شدن
  • · تسلیم زرق و برق های مادی و ظاهری شدن
  • · تعهد را مقدم بر تفاهم دانستن
  • · نادیده گرفتن تردیدها
  • · مقدم دانستن تفاهم بر علاقه و محبت
  • · فکر می کنیم که می توانیم تغییرش بدهیم
  • · فکر می کنیم که بعد از ازدواج مشکلات کمتر می شود.

دلایل درست برای ازدواج:

  • · مصاحبت و همراهی
  • · عشق و صمیمیت
  • · شریک حمایت کننده
  • · شریک جنسی
  • · والد شدن

دلایل نادرست برای ازدواج:

  • · شورش علیه والدین
  • · جست و جوی استقلال
  • · التیام یک ارتباط شکست خورده
  • · فشار خانواده یا اجتماع
  • · ازدواج اجباری
  • · نیاز جنسی
  • · دلیل اقتصادی
  • · تنهایی و استقلال
  • · احساس گناه یا ترحم
  • · احساس کمبود یا تهی بودن

افرادی که برای ازدواج مناسب نیستند:

  • · افراد معتاد
  • · افرادی که به سرعت و شدت خشمگین می شوند
  • · افرادی که مسئولیت زندگی خ.د را به دوش نمی گیرند
  • · افرادی که دیگران را کنترل می کنند
  • · افرادی که اختلال جنسی دارند
  • · افرادی که کودک مانده اند و بلوغ آنها شکل نگرفته
  • · افرادی که عواطف و احساسات خود را بیان نمی کنند
  • · افرادی که از روابط قبلی هنوز التیام نیافته اند
  • · افرادی که خانواده آزار دهنده دارند و نمی توانند در برابر آزار آنها از همسر خود دفاع کنند
  • · افرادی که اختلال شخصیت دارند

روابطی که مناسب ازدواج نیست:

  • · رابطه ای که شما بیشتر عشق می ورزید
  • · رابطه ای که شما کمتر عشق می ورزید
  • · رابطه ای که در آن احساس می کنید فرد مقابل نیاز به تغییر دارد
  • · رابطه ای که در آن می خواهید دیگری را نجات دهید
  • · رابطه ای که در آن به همسر آینده خود به چشم یک الگو یا آموزگار نگاه می کنید
  • · رابطه ای که به دلیل چند ویزگی خاص ایجاد شود و تداوم یابد
  • · رابطه ای که به دلیل یک نفاهم خاص ایجاد شود و تداوم یابد.
  • · رابطه ای که به دلیل لجاجت و سرکشی از خانواده ایجاد شود و تداوم یابد
  • · رابطه با کسی که در تضاد کامل با معشوق یا نامزد قبلی باشد
  • · رابطه با فردی که با یک نفر دیگر است

ملاک ها و معیارهای ازدواج موفق:

  • · قبل از ازدواج هر دو نفر باید مستقل و پخته باشند
  • · هر دونفر به همان اندازه که دیگری را دوست دارند , خودشان را هم دوست داشته باشند
  • · هر دو نفر بتوانند همانگونه که از با هم بودن لذت می برند از تنها بودن نیز لذت ببرند
  • · هر دو نفر در شغل و حرفه خود ثبات داشته باشند
  • · هر دو نفر خود آگاه باشند و خود را بشناسند
  • · هر دو نفر بتوانند نظرات و خواسته ای خود را قاطعانه بیان کنند
  • · هر دو نفر سعی کنند خود خواه نباشند و خواسته های دیگری را برآورده کنند

 

 

موفق باشید

 

 

نظرات 25 + ارسال نظر
mxu یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:22 ب.ظ http://www.aaj.blogsky.com

سلام
بابا قابلی نداشت وظیفم بود به دوستان سر بزنم
راستی عجب مطلب خوبی گذاشتی من که خیلی استفاده کردم ....
تا بعد رفیق ... بای

ممنون ازت
خواهش میکنم...
موفق باشی

مهسا یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ب.ظ http://www.qqqq.blogsky.com

سلام
مطلب واقعا درست و کامل بود!
و ((شاید)) آموزنده
گفتن این حرفها شاید راحت باشه ولی عمل کردن بهش خیلی سخته!!!!!!!
شاید کسایی که یکبار شکست خوردن باهام موافق باشن.

سلام
موافقم!
صد در صد آموزنده....
باهات موافقم ولی وقتی پای زندگی و یک عمر عاشقی در میان باشه باید بهشون عمل کرد وگرنه در نیمه راه ..اگر هم به طلاق نکشه مشکل ایجاد میکنه.
توی قسمت آخر نظرم تغییر کرد:
پس من میتونم باهات مخالفت کنم چون طعم چنین شکست تلخ و رنج آوری رو نچشیدم...
شایدم حق با تو باشه...
شاید....
موفق باشی

شیدا یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:11 ب.ظ http://rozehsiah.blogsky.com

سلام
میلت و واسه ام بزار راستی چشامونم باز کنیم اینقدر گرگ هست که می تونه از راهش مثل یک اسب رامت کنه و بعد ار ازدواج او ن روش و باز کنه دورویی ریا ............

سلام
آخه دلیلی نداره که بخواد گرگ بازی دربیاره..مگر اینکه عاشق سینه چاک دیوانه باشد...یعنی از اون عشق هایی که بیشتر یکطرفه هستش تا دو طرفه و این خودش مشکل ایجاد میکنه...
این هم نکته خوبی بود... ولی چشمان کاملا باز کمتر اشتباه می کنند.
البته توی این راه خدا رو هم نباید فراموش کرد ... بالاخره یه سنگی جلوی پاش میندازه... "از نظر اعتقادی"

ان شاالله که یک چنیین فردی نصیب گرگ بیابون بشه...
موفق باشی

مهسا یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.qqqq.blogsky.com

سلام
راستش رو بخوای جریان این بود که اون خانم که معلم هم بود برای کلاس های ضمن خدمت که اجباریه اشتباها تو ثبت نام اینترنتی آموزشگاه ما رو انتخاب کرده بود.اون روز هم که جلسه ی اول کلاسها بود تازه متوجه شده بود که راهش دوره ...می خواست آموزشگاه اش رو عوض کنه ولی چیزی که خیلی توجه ام رو جلب کرد این بود خیلی افسرده و نگران و ناراحت و خسته بود و مهم تر از اون مردی بود که به عنوان حمایت ازش (از خواهرش) باهاش همراه شده بود ...راستش من اون زمان که این صحنه رو دیدم اصلا فکر نیم کردم که دارم کمکی می کنم ....فقط به این فکر کردم که باید زود تر خیال اون زن بیچاره و نگران و بخصوص اون بزگ مرد آزاده رو راحت کنم . علی اکبر من دلم نمی خواست حالا که دارم کاری براشون انجام می دم بهونه ی انجام کار اون برگه باشه ...نمی دونم چرا!
مرد در تمام مدت که تو آموزشگاه بود می خواست برام از دوران اسارت و شکنجه ها و .... بگه !
اون مرد اونقدر برام مهم بود و ارزش داشت که دلم نمی خواست اون برگه ها بهونه ای باشه واسه راه انداختن کارش! من کاری نکردم ....ما کاری نکردیم ....هیچکدوم از ما کاری نکردیم که یک نوک سوزن ارزش ایثار و غیرت اون مرد یا مرد ها و زنهای شبیه به اون رو داشته باشه!
کم نیستن ...
فراموش شده اند...
متاسفم!

اگه جریان رو از اول به این سبک و سیاق تعریف میکردی بهتر نبود..
باید تو رو تحسین کرد ... به خاطر کاره کوچکی به نظر خودت و بزرگی به نظر اون زن و حس غریبی که به من دادی ...
متنی که نوشتی رساتر بود برام مثل یک گاز اشک آور بود.
من رو حالی به حالی کرد ... ایمان آوردم که این قضیه برات مهم بوده و ارزشش برات خیلی بیشتر از چیزهایی بوده که شاید تا به حال انجام دادی و همیشه تو ذهنت مرور میکردی ...
این مردان و زنان توی کشور ما کم نیستند ...این ماییم که داریم ازشون دور میشیم ..داریم کم کم فراموششون میکنیم.
ارزش کارهای ما به قول تو یک نوک سوزن هم دربرابر رشادت ها و ایثارگریهای آنان نیست ... اصلا هیچ است
همه باید متاسف باشیم و بیشتر کسانی باید تاسف بخورند که توانایی کارهای اجرایی به عهده اونهاست ...
نمیدونم چی بگم... ولی میدونم خوشحالی و توی این شادی ما رو هم بی نصیب نگذاشتی...مرسی
موفق باشی

پرنسس جنی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:44 ب.ظ http://hastie.blogsky.com

بیا یه کم رویایی فکر کنیم : از رو ی این مقاله فسقلی زیراکس کنیم بدیم دست جوونا............... بعد ازشون بخوایم با دقت مطالعه کنن و خودشون رو بسنجن. فکر میکنی چند تا شون میفهمن که طبق این ملاکها و ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تا دلیل دیگه به درد هم نمیخورن؟ باور کن هیچکس از در دفتر ازدواج دست خالی بر نمیگرده. هیچکس هیچکس به امثال ین مقاله کاری نداره اینو باور کن . این آمار حالا حالاها همین جوریه . ایراد جای دیگه اس .

خوب فکر کنیم...
خوب....
ما ۱۰ نفر رو در نظر میگیریم.
همه هم با دقت میخونن ...
۶ نفر میگن درسته و باید بهش عمل بشه و سعی میکنن که خودش رو تطبیق بدن...
۲ نفر میگن باید روشون فکر کنن... نمیشه که عشقی که چند وقتی یافتنش رو با چرندیات از دست بدن.
۲ نفر هم میگن عجب مطلب جالبی بود .. بعد پارش میکنن و میگن بابا بی خیال ..تو کت ما که نمی ره.
تازه از اون ۶ نفر ۴نفر میگن اگه بخواهیم خودمون رو با این روشها تطبیق و همسر رو با این متد ارزیابی کنیم باید ۱۰-۲۰ سالی عزب باشیم ...اینها هم میگن بی خیال بابا این دو روزه عمر ارزش این همه کنکاش و ... نداره
۲ نفر موندن اینها هم سر یه ۲ رواهی گیر کردن ... البته از شانس خوب و اقبال خوبشون یک زن و یک مرد هستند که هر دو با هم با این مقاله فسقلی همخونی دارن و میرن دنبال زندگی خودشون...
میخوام بگم هستند کسانی که براشون این موارد مهمه ...هر چند ناچیز

خوب این آمار حالا حالا ها بالا پایین میشه ...
در آخر باهت موافقم
این ایراد رو هم باید به جامعه ای بگیریم که درش زندگی می کنیم...
البته مصبب اصلی این آمار کسانی هستند که در راس امور قرار گرفته اند ولی کاری برای بهبود نمی کنند.
البته نقش خانوتاده هم در این آمار کم نیست.
رویای خوبی نبود
موفق باشی

آفتاب ایرانی دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:58 ق.ظ http://www.aftabirani.blogfa.com

سلام
ممنون از حضورت
واقعا لطف کردی که تشریف آوردی و بهم سر زدی
بازهم بیا
نظرات به 100 رسید من هم آپ کردم بدو بیا
بای

سلام
خواهش میکنم ...وظیفست...
چشم..ما که همیشه مزاحمیم
خدارو شکر .اومدم

مهدیه دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:42 ب.ظ http://text-janvaljan.blogsky.com/

اگر واقعا فکر می کنن می شه با این حرفها اون هم درست توی اوج جوانی و نفهمی (ببخشیدا) به جوانها راه و رسم زندگی کردن را آموخت باید بگم سخت در اشتباهند...ایراد آموزش ما اینه که وقتی کار از کار می گذره می ریم تازه سراغ آموزش.توی هر کشوری این مسائل را از دوران مدرسه و قبل از اینکه بچه ها وارد اجتماع شوند آموزش می دهند...اما واسه بچه های ما تا دیپلم نگیرن حتی فکر کردن بهش هم عیبه چه برسه به اینکه بخوان این مسئله را براشون باز کنند...کار مشاورین مدرسه هم که فقط نمک روی زخم گذاشتن و به ظاهر آدمها بند کردنه چه کار دارند که باطن اون فرد چه طوریه و اصلا روحش به چی مبتلاست....بیشتر دخترهای ما توی همان دوران مدرسه به افسردگی مبتلا هستند...چرا؟

سلام
باهات موافقم...ولی نمیشه همینجوری دست روی دست گذاشت تا مراکز آموزشی ما اقدام کنند بالاخره ما هم باید استارت بزنیم هرچند که شاید دیر باشه ولی هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازست.
من قبلا هم یه پستی به نام آموزش جنسی بی حیایی نیست مشکل آموزش رو که باید در دوران مدرسه آغاز بشه رو نوشتم ..ولی هنوز ترس داریم ..
ولی این موضوع باید جدی تر گرفته بشه که امیدواریم پیشرفت بیشتری در باره بسط اینجور مسائل بکنیم.
خوب افسردگی هم علت داره باید باهاشون هم صحبت شد هم دل شد ..کمکشون کرد بعضی موقع ها بعضی مطالب رو نمیشه تو کتابها نوشت باید با گفتگو کمکشون کنیم...
خوب سیستم آموزشی ما ایراد داره و باید سعی کنیم که به روزش کنیم الیته با نقدهای سازنده ....
موفق باشی

ابوالفضل ناظمی دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:15 ب.ظ http://www.hamshahrijavan.blogfa

سلام
اون عکسی که انتخاب کردی خیلی باحال بود
به قول یکی از دوستان دمت داغ

سلام رفیق
قربانت ...همیشه دوست داریم بهترینها رو انتخاب کنیم چون شما بهترین هستید.
دست خودت و دوستانت درد نکنه.

بهار سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:09 ق.ظ

سلام
خوبی؟
نکات این پست رو خوندم خیلی جالب بود ممنون
راجع به سوالت: یکم کسالت دارم :)

سلام
ممنون
مرسی
ان شاالله که زودتر برطرف بشه...

لی لی سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:41 ق.ظ http://liliana.blogsky.com/

سلام
واقعا آموزنده بود
به امید اینکه همه ما این نکات را رعایت کنیم

سلام
بله....
انشاالله...

نغمه سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.naghmeh.h.mihanblog.com

سلام دوست گرامی
من یه مدتی نبودم و تازه پیغام شما رو دیدم
وبلاگ مفید و جالبی دارید. من لوگوی شما رو در وبلاگم قرار دادم اگر دوست داشتید لینک یا لوگوی منو قرار بدید.
موفق باشید.

سلام
چه خوب که برگشتید..
مرسی...ممنون ازتون شما هم لینک شدید.

سارا خانم سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:20 ب.ظ

سلام رفیق
چه مطلب جالبی
با اجازت از روش نوشتم
تا حواسم باشه
برام داشتن هچین چیزی واجبه
خودم هم یکم هنوز گیجم
ولی به این اعتقاد دارم که خدا هیچ وقت تنهام نمیذاره
تو بدترین شرایط کمک میکنه
خانواده من شاید کمی خود خواه و مستبد باشن
ولی برادرهام با تمام معایب و محاسن اول نیازها رو میسنجن
البته اگر اردلان نیومده بود عمرا اگر میتونستم جلوی بهرام با ر راحت باشم
ولی اردلان دید کاملا باز و اروپائی داره
-----------------------------
خودم هم امیدوارم که بتونم به وضعیت با ثباتی برسم
--------------------
من هنگ کردم
قرار بود من جواب چی رو بدم؟
میبخشید میشه راهنمائیم کنی

سلام
...
اجازه ما هم دست شماست...امیدوارم بتونیم اجراشون کنیم.
خدا هیچکس تنها نمیگذاره ماییم که داریم ازش دوری می کنیم.
پس باید واقعا شاکر باشی...
باید تبریک گفت به اردلان خان به خاطر دید کاملا باز...
البته تو خانواده های ایرانی این حرکت وجود خارجی نداره ...داشته باشم نادره..البته الان دیگه دوره زمونه فرق کرده ...این مسائل عادی شده.
----------
ان شاالله...ما هم آرزو می کنیم که به این مهم دست پیدا کنی
---------
خدا نکنه...البته در آدم ها امری عادی تلقی میشه.
قرار بود بگی که بابت چه کاری, گناهی نکردی؟
از این بیشتر راهنمایی...
موفق باشی

نغمه سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:43 ب.ظ

سلام
ممنون از لینک
فرقی نمی کنه هر دو وبلاگ فعاله دستتون درد نکنه

خواهش میکنم...وظیفه بود

آب سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:19 ب.ظ http://bluesky70.blogsky.com

سلام
ببخشید این چند وقت نبودم
همش بیمارستان بودم الان هم که امدم بالا به خدا فقط به خاطر شما بوده
راستی دارم می رم شلمچه حتما دعاتون می کنم.
بعدا وقت کردم میام با توضیح کامل.

سلام
خدا ببخشه...
خدا بد نده...ممنون از لطفت.شرمندم کردی.
بهتون خوش بگذره ...ان شاالله به خوشی سلامتی برین و برگردین..
ممنون که برام دعا می کنین ... بهم روحیه دادی.
منتظریم با خبرهای خوش برگردی.

ضرب المثل های انگلیسی سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ب.ظ http://proverb.blogfa.com

خیلی ممنون بابت این سری از ضرب المثل هاتون

راستی این هفته نتونستیم مجله رو بخریم

خواهش می کنم ... قابل شما رو نداشت
چه بد شد .. یه فکری براتون می کنم

هدیه سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:53 ب.ظ http://hedi-english.blogfa.com

سلام دوست عزیز
مطالب وبلاگت واقعا عالیه
منم یه وبلاگ راجع به زبان انگلیسی دارم اگه بهم سر بزنی ضرر نمی کنی
موفق باشی

سلام
ممنون ...
چه خوب .حتما سر میزنم...

palina سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:40 ب.ظ

هثل همیشه بسیار مفید ولازم بود .موفق باشی
در باره سئوالتون. داستانه نه خاطرات شروعش از سال ۱۳۳۴ شمسیه. موفق وشاد باشی

ممنون..
خوب پس داستانه .. حالا شد
سربلند باشی

فاطمه چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:19 ق.ظ http://www.ghooghnoss.blogfa.com

سلام!!!!!!!!!!!!!!!
خوبید!به سفارشتون مخصوص اپ کردم
راستی شما همشهری جوان منظورم دفتر مجله شون بود میرید؟سر میزنید؟

سلام
بهتریم..ممنون.خوشحالمون کردی.
تا به حال که نرفتم ... البته شاید برای گرفتن چند تا از مجله هایی که نتونستم بگیرم سری بزنم.

محمد چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:20 ق.ظ http://delle.blogsky.com

سلام علی اکبر جان خوی عزیز
می دونی عزیز اپ کردم با یه چیز جدید می پرسی چی بیا خودت متوجه میشی و شایدم کلی خوشحال البته این یه پیش دستیه ها بیا متوجه میشی و شایدم یه کم تعجب کنی
اره عزیز بیا که منتظرتم
به امید دیدار

بانو ی کنگی چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 05:42 ق.ظ http://www.banooyekongi.blogsky.com

سلام برادر بزرگوار
منو به یه بازی وبلاگی دعوت کردن من هم شمارادعوت می کنم که اگه یه سر بیاین وبلاگ من متوجه قضیه می شوید متشکرم

در ضمن مطابتان حیلی آموزنده و معلومات خوبی بود
موفق باشید

سلام
مرسی...اومدم.

سارا خانم چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:52 ق.ظ

سلام داداشی
۱ـ ممنون........
۲ـ اره روحیم عوض شده
۳ـ اقا قابل شما رو نداره ........جملات کوتاه خواستین ما در خدمتیم.
۴ـ در باره تهرانیها میخوای بیا مطالب این دفعه رو بخون
۵ـ و اما........ درباره گناه.منظورم .......ارتباط با ر..........
۶ـ یادمه یک زمانی که مشاوره میرفتم......روانکاوم میگفت خانواده تو مثل جزیره های دور از هم ولی مرتبط میمونن ........ ادمهایی که هر کدوم سیستم خودشونو دارند ولی سعی میکنن در صلح و صفا با هم باشند .........
.....
ممنون که همیشه هستی

سلام
۱-خواهش میکنم.........
۲-خدا رو شکر
۳-ممنون......حتما موضوعی پیش اومد میام سراغت.
۴-اومدم..البته وایسا اینو تا آخر بنویسم.باشه!!!!!
۵-خب اینکه واضحه
۶-سیاست انگلیسی دارین ...
......
ممنون که همیشه نظر میدی و هستی
موفق باشی

محمود چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:02 ب.ظ http://aboaftab.blogsky.com/

سلام!
چه تند آپ میکنی! یه سری بزن به ما

مهسا چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:53 ب.ظ http://www.qqqq.blogsky.com

[ بدون نام ] چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام
من اومدم فوضولی :دی
می بینم که صابخونه نیست :دی
بابا همیشه می گه ازدواج مثل خریدن هندونه است (البته نه از اون هندونه هایی که به شرط چاقو هستن ها!)

مشکل اینجاست که آدمی زاد موجود بسیار پیچیده ای هست ... رشد تفکرات و روحیات و مخصوصا انتظارات روند یکنواختی نداره معمولا گاهی صعودی ..گاهی نزولی ...گاهی ....گاهی ....گاهی....
البته نمی شه منکر این شد که تمهیداتی که شما تو این پست تذکر دادین تا حدی می تونه چاره ساز باشه (ولی مطلق نیست)
همیشه چیزایی تو زندگی هست (کم نه) که ادم رو غافلگیر می کنه ... « ولی اگه آدم چشم رو ی بدیهیات زندگی و عقل ببنده اونوقت دیگه خیلی خره»
بیا از واژه نا مانوس خر استفاده نکنیم :دی بگیم مهسا =))

علی اکبر من آخرش نفهمیدم که شما چه نسبتی با مجله داری؟ اصلا با کی چه نسبتی داری یا کی به چی نسبت داره یا نسبت به کی داره یا کی به نسبت داره ....یا کی چی رو به نسبت تر داره یا اصلا به من چه ربطی داره ؟! هان؟ به من چه ؟ اصلا منو سنه نه ؟! عجب آدمای فوضولی پیدا میشن ها!!!!!

سلام
تا باشه از این فضولی ها باشه..
شما خودت صاحبخونه ای ...
خوب اگه به شرط چاقو نباشه باید به کسی که میتونه بهترین هندونه و شیرین ترین هندونه رو انتخاب کنه مراجعه کرد...که برای اینکار مهمه...
البته باید می گفتی بسیار بسیار پیچیده ...درسته باهات موافقم
میتونه برای شروع یک زندگی بی دردسر خوب باشه ...
ان شاالله که این غافلگیری ها خوشحال کننده باشه...
دور از شوخی هر اتفاقی ممکنه بیفته ..منکرش هم نیستیم ..
صبر چیزی خوبیه این جور مواقع اگه با همکاری زن و مرد مشکل به طور کلی حل نشد صبر میتونه گزینه خوبی باشه ...البته بستگی به بروز شدت غافلگیری و نوع غافلگیری هست.تحمل موضوع و همفکری کردن هم میتونه راه گشا باشه ..با معیارهایی که گفته شده میشه به راحتی از سد بعضی مشکلات گذشت ...باقیش هم توکل به خدا..
شوخی بی مزه ای با خودت کردی ...
بیا از واژه نا مانوس گل استفاده نکنیم : بگیم مهسا
این زیباتر نبود...
ولی از اینکه خواستی خریت کسایی که چشمشون رو روی بدیهیات زندگی و عقلشون می بندن رو به حساب خودت بگذاری این نشان از بزرگمنشی تو میده...
البته باید منو ببخشی که اینطوری نوشتم...
یاد این شعر افتادم:
ای ائینه ذات تو ذات همه کس
مرآت صفات تو صفات همه کس
من آمده ام بهر نجات همه کس
بر من بنویس سیئات همه کس
اینجا ابوسعید ابوالخیر میگه که خدا آنقدر دوستت دارم که می خوام فقط یک نفر رو عذاب کنی و همه گناهای مردم رو بنام من بنویس و منو عذاب بده...
بعد تو هم اومدی حساب باز کردی...دستت درد نکنه ..دیگه نبینم از این حرفها بزنی ها ...ناراحتم کردی.
باشه ولی از اینکه آدم هایی رو که گفتی به خر نسبت دادی ...خر هم باید ناراحت بشه...بالاخره اونم حق داره شکایت کنه...
اینم شعرش تا آدم های بی چشم و رو رو که چشمشون رو روی همه چی می بندن نسبت دیگه ای بدی:
میان دو خر بهر چون جنگ شد
لگد زد یکی دیگری لنگ شد
برآشفت از خشم و گفتا همی
یقیننا تو خر نیستی آدمی
روا نیست خر خوانمت زانکه خر
نیازارد ابناء خود چون بشر!

همینو میخواستی؟؟؟
خوب بگذریم..
نسبت یک خواننده به بافنده ...
اینجا همه بهم نسبت دارن همه چی به همه کس نسبت داره ...
همه به نسبت هم نسبت تر دارن تو هم نسبت داری ...فرار نکن.
همیه از این فضولی ها بکن...خانم نسبت گرا...
موفق باشی

آرش پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:09 ق.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

خب البته اکثر جوونها اولش داغ هستن نمی فهمن دارند چی کار می کنن فکر می کنن تمتم طول زندگی رو میشه با نون و عشق سپری کرد ولی یه مدت زمانی که سپری میشه و اوون شور و حرارت عشق یه کم می خوابه تازه به خوشون میان و تازه میشینن درباره آینده زندگیشون فکر می کنن.امیدوارم این راه کارهایی که نام بردی مثمر ثمر واقع بشه.

البته شور و حرارت یکمی فروکش میکنه ولی باید از اول زندگی فکر اینجاهاش رو هم کرد...
طرز نگاه ها به زندگی متفاوته و هرکس طبق چیزهایی که یاد گرفته و یادش دادن سعی میکنه با دو دو تا چهار تا کردن بهترین راه رو برای بهتر زندگی کردن انتخاب کنه ...البته این موارد برای شروع یک زندگی خوب و بی دغدغه میتونه مثمر ثمر باشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد