همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

هرکسی که به این سوال جواب بده، جایزه می‌گیرد!!


 هرکسی که به این سوال جواب بده، جایزه می‌گیرد!!


ادامه مطلب ...

زبــــان دخترهای امروزی

زبــــان دخترهای امروزی


خوشگل = خوجل
خوبی = خوفی
جیگرتو بخورم = جیگلتو بخولم
عشق منی = عجق منی
قربونت برم = قلبونت بلم
چطوری؟ = تطولی؟
چی کار می کنی = چیکال می کنی
سلام = شلام
دختر= دخمل
پسر = پسمل
عزیزم = عجیجم
جون = جونزززززز
بی تربیت: بی تبلیت

نه خسته : خسته نباشی

بی ادب: بی عوض (این یکی درک ربطش کمی مشلکه واقعاً)

دوست ندارم: اصنم نِی خوام
نمیدونم= نیدونم(بعضی ها این روزا خیلی زیاد میگن!!)
دوست = دوکس (این کلمه رو نمیدونم از کجا درآوردن)


مونا ۹ تا کلمه دیگه به این لیست اضافه کرد :


عشق = عخش
ناناز = ناناس

با نمک = شومبوسکومبولی

سنجاب(سنجابی)+زنگوله ای که به گردنش اویزونه = سنگولی
درد = دلد

زخم = اووووووخ

کوچولو=کوچمولو یا فنچ
بچه کوچیک= فندوق

مدت کوتاه=جیک ثانیه


اگه سوالی درباره این مدل صحبت کردن و تلفظ کلمات دارین بنویسین انگار مونا خانم که داره به فرهنگ لغات ما و دخترونه خودش لغت جدید اضافه می کنه بتونه جوابای سوال هاتون رو بده ...



در پایان به ابراز عشق یک دختر ایرانی با یک پسر توجه کنید:
شلام قلبونت بلم چطولی ؟جیگلتو بخولم پسمل من نیدونی چقدر دوکست دالم. تو عخش منی ناناسه شومبوسکومبولی ...


شما هم میتونید به این کلمات کلمه ی جدیدی رو اضافه کنید : میدونم که میتونید و میدونید پس منتظرم تا این کلمات رو تکمیل تر کنیم ... بجنبید

نیمه شعبان مبارک باد

اللهم عجل لولیک الفرج


خبر آمد خبری در راه است ...


این عید بزرگ رو به همه تبریک میگم ..


شکفتن , آرزو , لبخند , جمعه

جهان گر چه آکندند , جمعه

گذشت و باز هم باران نبارید

تحمل تا به کی, تا چند جمعه


پیامبر خدا (ص)مى فرماید: رجب، «شهرالله الأصم» است و بدان سبب آن را «اصم» نامیدند که هیچ ماهى به عظمت آن نمى رسد، مردم زمان جاهلیت به رجب حرمت مى نهادند و آنگاه که اسلام درخشیدن گرفت، بر حرمت آن افزود. بدانید که رجب ماه خدا، شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است،



شاید این جمعه بیاید ... شاید

مهدی جان سلام .. نمی دونم میدونی یا نه که چشم انتظار بودن چقدر سخته اما این سختی وقتی شیرین می شود که می بینی همه جهان در انتظار توست ..

مهدی جان کجایی که ما رو برهانی از بند ملامت ... کجایی که ما رو آزاد کنی از دست این زندگی که سرتاسرش نفرین و درده .. کجایی که جانم به قربانت .. خسته ام .. خسته از همه کس از همه چیز میدونم میدونی و اما قول بده زود بیایی که فردا دیر است .

نمی خوام نبینمت و بمیرم .. بیا و جهان رو از این همه ظلم و ستم که به انسانها روا می کنند نجات بده .. بیا ... بی تو غمگینم من ..

می بینی مردم چقدر دوستت دارن .. می بینی شهرمون چه حال و هوایی پیدا کرده .. همه خوشحالن در جنب و جوشن .. هر کی برای محله و کوچه خودش داره آذین می بنده .. همه شهر نورانی شده .. پس کجایی .. چرا نمیایی ؟

بیا و این چهرهای خندان رو بر ای همیشه خندان نگه دار ..



از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم
تا ساحل چشمان توتکثیر شدیم
گفتند غروب جمعه خواهى آمد
آنقدر نیامدى که ما پیر شدیم



اللهم عجل لولیک الفرج


احادیثی درباره روز نیمه شعبان :


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هرکه شب عید (فطر و قربان) و شب نیمه شعبان را احیا کند ، در آن روزى که دلها مى میرند ، دل او نمیرد .


امام باقر (ع) فرمود : هر که در شب نیمه شعبان حسین (ع) را زیارت کند گناهش آمرزیده شود ...


امام رضا علیه السلام : امیر المؤمنین علیه السلام سه شب را نمى خوابید : شب بیست و سوم ماه رمضان ، شب عید فطر و شب نیمه ماه شعبان ؛ در این شبها ، روزیها تقسیم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد ، تعیین مى شود .


 حضرت رضا (علیه السلام) فرمود : شب نیمه شعبان جمع زیادى از دوزخ آزاد گردند و گناهان بزرگ بخشوده شود ، در ان شب بذکر خدا و استغفار و دعا بپردازید که دعا در آن مستجابست.


برای ظهور اقا امام زمان (عج) بخوانید پنج مرتبه دعای اللهم عجل لولیک الفرج ...




اقـتــصــــاد گـــــــاوی

اقـتــصــــاد گـــــــاوی

اقتصاد گاوی : دو تا گاو ماده دارین ...
یکیش رو میفروشین و یه گاو نر میخرین ... به تعداد گاوهای گله ی شما
افزوده میشه و اقتصاد رشد میکنه ... پول براتون همینطور سرازیر میشه و
میتونین به بازنشستگی و استراحت بپردازین ...


اقتصاد هندی : دو تا گاو ماده دارین ...
اونها رو میپرستین و عبادت میکنین !

اقتصاد پاکستانی : هیچ گاوی ندارین ...
ادعا میکنین که گاوهای هندی مال شما هستن ... از آمریکا طلب کمک مالی
میکنین ... از چین طلب کمک نظامی میکنین ... از انگلیس هواپیماهای جنگی
... از ایتالیا توپ و تانک ... از آلمان تکنولوژی ... از فرانسه
زیردریایی ... از سوییس وام بانکی ... از روسیه دارو ... و از ژاپن
تجهیزات ... با تمام این امکانات گاوها رو میخرین و بعد ادعا میکنین که
توسط جهان مورد استثمار قرار گرفتین !

اقتصاد آمریکایی : دو تا گاو ماده دارین
... یکیش رو میفروشین و دومی رو تحت فشار مجبور میکنین که به اندازهی ۴
تا گاو شیر تولید کنه ... وقتی گاوتون افتاد و مرد اظهار تعجب و شگفتی
میکنین ... تقصیر رو گردن یه کشور گاودار میاندازین و بعد طبیعتا اون
کشور یه خطر بزرگ برای بشریت به حساب میاد ... یه جنگ برای نجات جهان به
راه میاندازین و گاوها رو به چنگ میارین !

اقتصاد فرانسوی : دو تا گاو ماده دارین
... دست به اعتصاب میزنین! چون میخواین سه تا گاو داشته باشین !

اقتصاد آلمانی : دو تا گاو ماده دارین
... اونها رو تحت مهندسی ژنتیک قرار میدین ... بعد گاوهاتون ۱۰۰ سال عمر
میکنن و ماهی یه وعده غذا میخورن و خودشون شیرشون رو میدوشن !

اقتصاد انگلیسی : دو تا گاو ماده دارین
... که هر دو تاشون جنون گاوی دارن !

اقتصاد ایتالیایی : دو تا گاو ماده
دارین ... نمیدونین که اونها کجا هستن ... پس بیخیال میشین و میرین سراغ
ناهار و شراب و استراحتتون

اقتصاد سوییسی : ۵۰۰۰ تا گاو ماده
دارین ... هیچکدومشون مال خودتون نیستن ... از کشورهای دیگه پول میگیرین
که دارین گاوهاشون رو نگه میدارین !

اقتصاد ژاپنی : دو تا گاو ماده دارین
... اونها رو از نو طراحی ژنتیکی میکنین ... هیکل گاوهاتون یکدهم اندازهی
طبیعی میشه و ۲۰ برابر معمول هم شیر تولید میکنن ... بعد شونصد تا کارتون
و عکس برگردون و آدامس با شخصیت گاوهاتون با چشمهای درشت میسازین و اسمش
رو میذارین Cowkemon و توی تمام جهان پخش میکنین و میفروشین !

اقتصاد روسی : دو تا گاو ماده دارین ...
اونها رو میشمرین و متوجه میشین که ۵ تا گاو دارین ... اونها رو دوباره
میشمرین و میفهمین که ۴۲ تا گاو دارین ... اونها رو دوباره میشمرین و
متوجه میشین که ۱۷ تا گاو دارین ... یه بطری مشروب دیگه باز میکنین و به
خوردن و شمردن ادامه میدین !

اقتصاد چینی : دو تا گاو ماده دارین
.... ۳۰۰ نفر آدم دارین که گاوها رو میدوشن ... بعد ادعا میکنین که سیستم
استخدامی و شغلی کاملی دارین و تولیدات گاویتون در سطح بالایی قرار داره
و هر کس رو هم که آمار واقعی رو بیان کنه بازداشت میکنین!

اقتصاد ایرانی : دو تا گاو ماده دارین
که هر دو تاشون از باباتون به ارث رسیده ... یکیش رو دولت بابت عوارض و
مالیات و سهم بنیادهای مختلف و ... ضبط میکنه ... دومی رو هم قربونی میکنین
و نذر قبولی توی دانشگاه و ازدواج موفق و شغل خوب و بدن سالم و
عقل درست و حسابی و ... و غیره می کنین ! و اقتصاد کماکان فلج می مونه

بر اساس قانون جذب ما چه کسانی را جذب می‏کنیم

بر اساس قانون جذب ما چه کسانی را جذب می‏کنیم و یا چه کسانی جذب ما می‏شوند؟


هر فردی در زندگی یک سری دوستان خاصی دارد که تقریبا همه آن دوستان، از خصوصیاتی نسبتا شبیه به هم برخوردارند و با به عبارتی دیگرمعمولا طیف دوستان و همنشینان هر شخص، افراد خاصی هستند که خصوصیات اخلاقی نسبتا شبیه هم دارند.

قانون جذب فقط منحصر به اشیا و خواسته‏های مادی و معنوی نیست بلکه در مورد افراد نیز صادق است. یعنی ما تا اندازه‏ای می‏توانیم تعیین کنیم که چه کسی را جذب خواهیم نمود.



طبق یافته‏های دانشمندان، هر کسی دربردارندۀ هاله‏ای از انرژی در اطراف خود است که این هالۀ انرژی به تفکرات فرد بستگی دارد؛  تفکرات مثبت هاله‏های انرژی مثبت و تفکرات منفی هاله‏های انرژی منفی را تولید می‏کنند. پس با توجه به اینکه هاله‏های انرژی در اطراف هر شخصی وجود دارد، مجاورت با افراد مثبت‏اندیش یا منفی‏نگر باعث تاثیر در رفتار ما می‏شود. برای مثال با خود تصور کنید که چرا یک کودک در بغل مادر خود احساسی بسیار خوب دارد؟ یقینا به این دلیل است که مادر با عشق خالص و ناب خود به کودک، انرژی خود را به او منتقل نموده و با بغل کردن کودک، وی را در فضای انرژی مثبت خود قرار می‏دهد. همینطور در مورد هاله‏های انرژی افراد خوب، مثبت نگر و … . و نیز هاله‏های انرژی افراد منفی نیز همینطور است. حتما تابحال همنشینی با افرادی که تفکرات منفی دارند همنشین شده‏اید. قطعا تا چند دقیقه یا ساعت دچار نوعی کاهش انرژی شده و حالت شادابی خود را از دست داده‏اید.


قانون جذب می‏گوید :
هر انرژی تمایل به جذب انرژی همانند خود را (در شکل کاملتر) دارد.


به همین دلیل است که قانون جذب به ما می‏گوید شما بخواهید (به خواستۀ خود فکر کنید) سپس ما با تصور کردن و تلقین به نفس و در واقع با تابش انرژی به هستی، آن چیزی که به آن فکر می‏کرده‏ایم را به شکل پرتراکم خود (یعنی جسم و تجسم یافته) به دست می‏آوریم. این اساس قانون جذب است. همچنین یک قانون در علوم پایه وجود دارد که می‏گوید :


همیشه شکل کم تراکم هر انرژی تمایل به جذب شکل پرتراکم و انبوه خود دارد.


در مورد جذب انسانها و اینکه ما چه کسانی را جذب می‏کنیم، نمی‏توان افرادی را که حضورشان در زندگی ما به دست خودمان نبوده و ناچارا در زندگی ما وارد شده‏اند را به حساب آورد، مانند پدر، مادر، برادر، معلم، همسایه و … . اما جذب دوستان و همسر مسئله‏ای است که تا اندازه‏ای می‏توان در آن به صورت اختیاری عمل نمود.



ما همیشه افرادی را جذب می‏کنیم که مانند ما اندیشیده و نیز رفتاری مانند خودمان دارند اما نه تنها دقیقا شبیه خودمان، بلکه بسیار بیشتر و شدیدتر از خودمان در آن رفتار و تفکرات زندگی خود را سپری می‏کنند. برای مثال اگر ما روزی ۵ بار غیبت کرده و دروغ می‏گوییم، فردی را جذب خواهیم کرد که روزی ۵۰ بار دروغ گفته و غیبت می‏کند. همچنین مثلا اگر ما تا اندازۀ ۲۰ نمره امیدوار به رحمت خدا هستیم، فردی را جذب می‏کنیم که به اندازۀ ۲۰۰ نمره به رحمت خدا اطمینان و یقین دارد.

پس در واقع افرادی را که ما ناخودآگاه جذب می‏کنیم، دقیقا همان بازگشت رفتار خودمان است که به صورت یک انسان در حضورمان ظاهر شده است. همان طور که بزرگان و مشاهیر جهان از قدیم گفته‏اند، انسانها و دوستان در واقع آینۀ رفتار ما هستند و دوستان می‏آیند تا ما خود را بشناسیم و جملاتی از این قبیل.

از طرفی طبق ضرب المثل “موش داخل کاسۀ آدم وسواسی میرود”، همیشه حساسیت بیش از حد به یک مسئله یا امری مهم و یا حتی غیرمهم باعث کشاندن و جذب کردن آن مسئله به سمت خودمان است (به دلیل ترس از به وجود آمدن مسئله). برای مثال ما از مریضی می‏ترسیم و همیشه اولین کسی که مریضی خاصی را می‏گیرد، خودمان هستیم و در مورد جذب انسانها، مثلا ما از افراد دروغگو خیلی بدمان می‏آید و همیشه به خود می‏گوییم “من از آدمهای دروغگو حالم بهم می‏خورد” و بالاخره دوستی می‏یابیم که الهۀ دروغگویی است و یا همیشه با خود می‏گوییم “من از انسانهای خسیس بدمان می‏آید” و در واقع این بد آمدن ناشی از ترسِ گرفتار شدن در دام آنهاست و نتیجتا یک انسان که اصلا شلوارش جیب ندارد (!) نصیب ما می‏شود. پس در قدم اول ما با تفکر منفی و ترس از گرفتارِ انسانهایی با اخلاق ناپسند شدن، در واقع به آنها فکر کرده و با قراردادن آن تفکرات در هالۀ انرژی خودمان، آنها را جذب می‏نماییم.

همچنین یکی دیگر از عواملی که بعضی افراد بد (یا به اصطلاح مریض روحی) جذب ما می‏شوند، سرزنش‏های قبلی است که به دیگران کرده‏ایم. برای مثال دوست ما همسری دارد که بسیار بداخلاق و خشن است. او را سرزنش کرده و مثلا به او می‏گوییم “توباید در انتخاب همسر بیشتر دقت می‏کردی، این چه همسری است که انتخاب کرده‏ای” و با این کار بومرنگ خود را به سمتی پرتاب می‏کنیم که باعث ناراحتی و دلخوری فرد می‏شود و باید منتظر بازگشت بومرنگ خود باشیم (زندگی بازی بومرنگهاست). چه بسا افرادی که در امر انتخاب دوست و یا همسر بسیار بیشتر از ما دقت کرده‏اند اما باز هم گرفتار نوع مشکل‏دار آن شده‏اند (در راستای امتحان الهی).

البته هیچ کس گناهکار و مسئله‏دار به دنیا نیامده است و آن دوستان و اطرافیان ناجور بوده‏اند که وی را به راه خطا کشانده‏اند، پس طبق گفتۀ لوییزهی، بهتر است فرد گناهکار را مریض بنامیم و بدانیم که یک مریض نیازمند درمان جسمی و روحی است.


چه کنیم تا آدمهای خوبتر را جذب کنیم؟


خیلی راحت است؛ خودمان خوب باشیم، همه را دوست داشته باشیم، به بدیهای افراد فکر نکنیم و اصلا از این نترسیم که نکند فردی با این اخلاق ناپسند نصیب ما شود و یا نکند دوستی با این مشخصات در زندگی ما قدم بگذارد. (همیشه بدانیم که ما آنقدر خوب هستیم که افرادی که شاید مریض باشند از همنشینی با ما درمان شوند. پس اصلا به همنشینی با افراد مریض فکر هم نکنیم) البته ناگفته نماند که خالق طبیعت به وسیله‏های گوناگون گاهی افراد را امتحان می‏کند که این از دست ما خارج است.


انداختن انگشتر در هر انگشت چه معنی ای دارد؟

انگشتر در هر انگشت چه معنی ای دارد؟





تابه حال به این فکر کرده اید که انداختن انگشتر در هر انگشت چه معنایی دارد؟ ما به شما می گوییم که هر انگشت نشانه چیست و چطور انداختن انگشتر در انگشتان مختلف تفاوت می کند.

گاهی اوقات، علیرغم همه تلاشهایی که می کنیم، زندگی به مراد ما پیش نمی رود. این همان زمانی است که بعضی از آدم به سراغ فال و طالع بینی می روند تا به طریقی زندگیشان را رونق بدهند.

کف بینی، فال اعداد، تاروت، و از این قبیل بعضی از راه هایی هستند که متخصصین این رشته ادعا دارند به وضعیت کنونی افراد کمک می کند. یک چیزی که خیلی برای من جالب بود انگشترهایی است که این متخصصین به افراد توصیه می کنند که بیندازند. این انگشترها وقتی با سنگ تولد هر کس ادغام شود در خیلی از جوانب زندگی هر فرد تعادل ایجاد می کند. اما آیا تا به حال این سوال برایتان پیش آمده که هر انگشت برای انداختن انگشتر چه معنا و مفهومی دارد؟ آیا انداختن انگشتر در یک انگشت بخصوص نشان دهنده یک مفهوم عمیق است؟ پس اجازه بدهید نگاهی به مفهوم انگشت های مختلف برای انداختن انگشتر بیندازیم

.

مفهوم انگشت های مختلف برای انداختن انگشتر


  • انگشت شست:


نشان دهنده قدرت اراده در فرد است. این انگشت با خودِ درونی فرد در ارتباط است. وقتی به شما گفته می شود که در انگشت شستتان انگشتری بیندازید، به دقت مراقب تغییراتی که در زندگیتان اتفاق می افتد باشید. این انگشتر قدرت اراده شما را تقویت خواهد کرد


  • انگشت اشاره:


نشان دهنده قدرت، رهبری و جاه طلبی است. این انگشت نشان دهنده یک نوع قدرت خاص است. این مسئله به خصوص در قدیم الایام وقتی پادشاهان قدرتمند در انگشت اشاره خود انگشتر می انداختند بیشتر نمود دارد. درنتیجه، انداختن انگشتر در این انگشت به شما در این زمینه کمک می کند

.

  • انگشت وسط :


نشان دهنده فردیت و هویت فرد است. این انگشت که در وسط قرار گرفته است نشاندهنده یک زندگی متعادل و متوزان است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک می کند زندگی متعادلتری داشته باشید

.

  • انگشت انگشتری انگشت چهارم :


انگشت انگشتری دست چپ به قلب رابطه مستقیم دارد. به خاطر همین است که حلقه ازدواج در این انگشت انداخته می شود. این انگشت همچنین نشاندهنده احساسات و خلاقیت در فرد است. انداختن انگشتر در انگشت چهارم دست راست به شما کمک می کند در زندگی خود خوشبین تر باشید.


  • انگشت کوچک:


نشان دهنده همه چیز در روابط شماست. این انگشت نشاندهنده روابط ما با محیط بیرون می باشد و دقیقاً مخالف شست است که به خودِ درونی ما اشاره دارد. این انگشت نشاندهنده رفتار ما با دیگران است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک می کند روابط خود را تقویت کنید، به خصوص درمورد ازدواج. به ارتقاء روابط کاری هم کمک می کند.

انگشترها در میان سایر جواهرات اهمیت بیشتری دارند. قبل از اینکه تصمیم بگیرید هر انگشتری دستتان کنید، بهتر است با یک متخصص درمورد نوع جواهری که می خواهید دست کنید صحبت کنید. این انگشتر، چه یک انگشتر الماس یا انگشتر نامزدی یا عروسی یا هر انگشتر دیگری باشد، نمی توان زیبایی آنها را بعنوان جواهرهایی شیک نادیده گرفت. پس فقط به دلایل باورها و اعتقادات مذهبی نیست که خیلی ها انگشتر دست میکنند، این مسئله می تواند جنبه مدگرایی هم داشته باشد. دلیل آن مهم نیست، مهم این است که انداختن انگشتر به ارتقاء وضعیت ظاهر شما کمک می کند


خواهم همه را کور


خواهم همه را کور ز عشق رویت     تا من نگرم بس به رخ نیکویت

خود خواهم همی دو چشم خود کور          تا دیدن دیگری نبینم سویت



تصویر پزشکی که درحال جراحی خود است !

تصویر پزشکی که درحال جراحی خود است !


سال ۱۹۶۴، دکتر روگوزوف، در ۲۷ سالگی مقیم ایستگاهی در قطب جنوب بود.
در این زمان او تشحیص داد که مبتلا به آپاندیسیت حاد شده است.
شرایط او داشت بدتر می‌شد و به خاطر شرایط آب و هوایی، هواپیمایی نمی‌توانست فرود بیاید. به همین خاطر او تصمیم گرفت، خودش را عمل کند


Nature seasons winter


او با بیهوشی موضعی عمل را شروع کرد، در حین عمل، هواشناس ایستگاه، ریتراکتور (وسیله‌ای که دو سوی برش جراحی را می‌گیرد و برش را باز نگه می دارد) را برایش نگه داشت،
راننده ایستگاه آینه‌ را برای او نگه داشته بود،
دانشمندی هم وسایل عمل را به او می‌داد…

دکتر روگوزوف در حالت خم‌شده به جلو، عمل را انجام داد و گرچه یک بار طی عمل از حال رفت،
توانست عمل را کمتر از دو ساعت انجام دهد. بعد از دو هفته او کاملا بهبود پیدا کرد.

مدل های موی محمدرضا گلزار

مدل های موی محمدرضا گلزار

http://www.redlink1.com/mydocs/group/36/04.jpg

گزارش تصویری تولد 88 سالگی انتظامی درکانادا


گزارش تصویری تولد 88 سالگی انتظامی درکانادا


بومیان کانادایی بعد از اجرای مراسم ، استاد را بغل کردند


جشن هشتاد و هشت سالگی آقای بازیگر در ونکوور کانادا

«مثل بمب توی شهر پیچیده که آقای انتظامی داره می‌یاد.»، «همه آن‌قدر خوشحالن که خدا می‌دونه»؛ اینها نمونه‌هایی از ابراز احساسات ایرانی‌های مقیم ونکوور کاناداست.


مراسم جشن تولد باشکوه آقای بازیگر سینمای ایران در حالی که او برای درمان به کانادا رفته است ، جلوه های زیبا و بدیعی دارد . همشهری جوان در شماره 269 خود ، گزارشی اختصاصی از این مراسم باشکوه دارد که غزاله سلطانی از ونکوور کانادا برای این هفته نامه پر مخاطب جوانان ارسال کرده است . بخش هایی از آن در پی می آید :‌

قرار است انتظامی که مهمان جشنواره فیلم لهستان است همزمان با تولدش به ونکوور بیاید تا همراه با رونمایی فیلم «...و آسمان آبی» هفتادمین سال بازیگری او را جشن بگیرند. مثل همیشه هیجان آمدن استاد شهر را به هم می‌ریزد؛ «عزت! خودتی؟» مردی موجه که سن و سالی ازش گذشته، تا انتظامی را در مرکز خرید «دهکده پارک رویال» می‌بیند دوان دوان از رستوران بیرون می‌آید و او را بغل می‌کند. آنها70 سال پیش در هنرستان صنعتی ‌همکلاسی بودند!...

تولد بهانه خوب دیگری برای دورهم بودن



غرب ونکوور، سالن 500 نفره کی میک سنتر، چهارم تیر. اینجا جایی‌ است که قرار است بزرگداشت 70سال بازیگری عزت‌الله انتظامی برگزار شود. نمایش فیلم «... و آسمان آبی» -مستندی از زندگی انتظامی و نمایشگاه عکس، مدارک و آرشیو‌های تئاتری، سینمایی و شخصی ‌انتظامی - هم از برنامه‌های دیگر این مراسم است؛ مراسمی که درست چند روز بعد از تولد استاد برگزار می‌شود.

حضور انتظامی بهانه خوبی بود تا هنرمندان و افراد سرشناس زیادی از شهر ونکوور در این مراسم دور هم جمع شوند: استاد هوشنگ سیحون، هوشنگ لطیف‌پور، کامبیز روشن‌روان، مهندس امانت، ایرج ثابت و ... . توضیحاتی راجع به لحظات پیش از آغاز رسمی مراسم ، از جذابیت های این بخش از گزارش همشهری جوان است.

اپیزود دوم ؛ شبی برای استاد



«انتظامی از آن آدم‌های انگشت‌شماری است که در صحنه جهانی‌ توانایی بازیگری در نقش‌های چندگانه و متفاوت را دارند.» دکتر دریل مکلین - استاد تاریخ دانشگاه سایمون فریزر (میزبان اصلی ‌این بزرگداشت) و اولین سخنران انگلیسی ‌زبان مراسم - با این عبارات نشان می‌دهد چقدر برایش انتظامی مهم است...

دومین سخنران، آدرین وونگ - تهیه‌کننده هنری کمپانی «نیو ورد تئاتر» و یکی دیگر از بانیان مراسم - هنوز پشت میکروفون نرفته که سروصدا و همهمه سالن را پر می‌کند: «استاد اومد.» انتظامی سعی کرده بود آرام و بی‌صدا وارد شود و جایی بنشیند اما هیجان مردم مانع این کار می‌شود. صدای سوت وکف سالن را چند دقیقه پر می‌کند. بعد از چند دقیقه وونگ فرصت پیدا می‌کند تا انتظامی را بیشتر معرفی کند؛ «من امشب اینجا هستم تا از نزدیک با هنر و هنرمند یک فرهنگ کهن آشنا شوم و از آن بیاموزم».

سومین سخنران هم قاسم قلی‌پور، تهیه‌کننده فیلم «... و آسمان آبی» است. حالا نوبت به پخش فیلم زندگی انتظامی می‌رسد. 75 دقیقه زندگی آقای بازیگر جلوی چشم‌ها قرار می‌گیرد... توصیف آنچه در این لحظه در سالن روی می دهد در نوع خود جالب توجه است  و همزمانی آن با پخش ترانه «نام تو جاویدان» که موسیقی پایانی فیلم است و مجید انتظامی آن را ساخته.



اپیزود 3 



استاد انتظامی با عشق و فروتنی از روی صحنه با مردم درددل می‌کند و از ماجرا‌های سفر به کانادا، گرفتن ویزا، چک‌آپ‌های پزشکی‌ متعدد و برگه‌های زیاد سوال‌های ریز و درشت سفارت کانادا می‌گوید. مردم هم که شیفته این صداقت شده‌اند لابه‌لای حرف‌های او دست می‌زنند... :« خانم‌ها! آقایان! این هنر سینماست که من در چشمان تک‌تک شما عشق و محبت می‌‌بینم. این هنر سینماست که شما در چشمان مرطوب من قدردانی ‌و سپاس من را ملاحظه می‌فرمایین. دستتون را می‌بوسم». سالن با این حرف‌های انتظامی منفجر می‌شود.

اپیزود چهارم به اجرای تئاتر از سوی انتظامی و لحظات پایانی مراسم اختصاص دارد .


شماره 269 همشهری جوان مانند همیشه ، گفتگو ها ، گزارش ها و مقالات جذابی دارد . خوانندگان پرشمار این هفته نامه  ، آن را بر روی پیشخوان روزنامه فروشی ها پیدا می کنند.



 انتظامی می خواست از در پشت بیاید اما با آمدنش همه سالن ایستاد و 
دست زد استاد در حال بازی تئاتر برای حضار و بیان خاطرات روشن روان ، استاد را در آغوش گرفته است استاد پوسترهای خود را برای ایرانیان مقیم کانادا امضا می کند بازدید از گالری عکس های قدیمی انتظامی در لابی کی میک سنتر


منبع : www.hamshahreimags.com

این دیگه خیلی نامردیه ...!!


اگه یه روز رئیستون جلوتون ظاهر بشه و به شما بگه
امسال اینطوری خواهد بود
هیچ مسافرت شرکتی
هیچ پاداشی
هیچ افزایش حقوقی
و ...
شما چگونه
واکنشی نشان میدید


ادامه مطلب ...

کشتار «۲۰۰ هزار مورچه» برای کشیدن نقاشی دوران کودک

گزارش تصویری: کشتار «۲۰۰ هزار مورچه» برای کشیدن نقاشی دوران کودکی

به گزارش فارنت به نقل از روزنامه دیلی‌میل یک هنرمند آمریکایی تاکنون از ۲۰۰ هزار مورچه برای ترسیم نقاشی‌های خارق‌العاده خود استفاده کرده است.

روزنامه دیلی‌میل در گزارش خود آورده است که  ”کریس ترومن” هنرمندیست که این مورچه‌های زنده را در دسته‌های ۴۰ هزارتایی و به قیمت ۳۳۰ پوند خریداری کرده است تا از آنها برای خلق اثر هنری خود بهره ببرد.


20هزار مورچه



این هنرمند ۳۲ ساله پس از خریداری این مورچه‌ها آنها را کشته و با استفاده از انبرک آنها را بر روی تابلو‌ی خود قرار داده است تا در نهایت این تابلو را که در اندازه تقریبی ۱ در ۱٫۲ متر است به قیمت ۲۳ هزار پوند به یک مجموعه‌دار آمریکایی فروخته شود.




ترومن که اهل منطقه کلارمونت از ایالت کالیفورنیاست به این موضوع معترف است که قرار دادن اجزای این تصویر در کنار هم امری دشوار بوده است.

جالب اینکه ابن هنرمند آمریکایی حتی به عذاب وجدان هم دچار شده و یک بار در میانه کار، ادامه کار را به خاطر عذاب وجدان کشتن این تعداد مورچه متوقف کرده است.





ترومن تصریح کرده است: این تابلو سال‌ها وقت برد نه به خاطر کارهای فیزیکی بلکه به خاطر اینکه من در نقطه‌ای، احساس بدی نسبت به کشتن تمام آن مورچه‌ها داشتم و این تابلو را به مدت یکسال کنار گذاشتم.

وی در عین حال افزوده است: اما من تصمیم گرفتم ادامه بدهم چون احساس کردم از اولین مورچه‌ای که من برای این تابلو کشتم، اگر من این تابلو را تمام نکنم، بیهوده کشته شده‌اند.



وی همچنین هزینه زیادی برای این تابلو متحمل شده است. او برای هر مجموعه مورچه مبلغ ۵۰۰ دلار پرداخت کرده است.

ترومن می‌گوید که انگیزه خلق این تابلو به تجربه ای در کودکی او باز می‌گردد و تصریح می‌کند: من تجربه‌ای کودکی خودم را دوباره تجربه کردم، وقتی ۵ سالم بود اولین باری بود که من عمدا تصمیم به آزار یک زندگی هوشمندانه (مورچه‌ها) گرفتم.

وی اضافه می کند: برادر کوچکترم  و من به یک لانه مورچه حمله کردیم و آنجا بود که مورچه های قرمز ما را گاز گرفتند و من این بار تصمیم گرفتم به آن تجربه اوایل کودکی خود بازگردم.

ترومن در ابتدا قصد داشته تا تمامی مورچه‌ها را یک به یک با دست خود بگیرد اما خود به این موضوع پی برده که جمع کردن آن همه مورچه چندین سال وقت او را می‌گیرد.

عــــمـــر خود را 10% افزایش دهید

عــــمـــر خود را 10% افزایش دهید ! ...

این یک راز نیست،
فقط کافی است به آخرین دستاوردهای متخصصین مرکز ملی هدایت (ارتقاء) سلامت و رفتار شناسی توکیو توجه کنیم!

آنها میگویند:
1. هرگز سیگار نکشید و اگر میکشید ، نیمه آخر آن را هیچ وجه نکشید.
2. در حمام هیچگاه مستقیما زیر دوش آب گرم نفس نکشید. کلر یک قاتل تدریجی است.
3. هنگام شارژ موبایل ابتدا شارژر را به گوشی وصل کنید و سپس آن را به برق وصل کنید. بهتر است موبایل خاموش باشد.
4. چای بیشتر از یک روز مانده را اصلا ننوشید.
5. هنگام روشن کردن کولر اتومبیل خود ابتدا به مدت حداقل 5 دقیقه پنجره ها را باز بگذارید و در پمپ بنزینها کولر را خاموش نمایید.
6. غذای خود را بیشتر از یکبار در مایکروفر گرم نکنید و بعد از آن درصورت عدم استفاده دور بریزید.
7. با حیوانات خانگی تعامل مثبت داشته باشید. آنها ممکن است از خیلی از انسانها سالمتر و تمیزتر باشند. عوامل مشترک زیاد آنها با انسانها میتواند به شکل واکسن در بدن عمل کند.
8. هنگام غذا بین هرلقمه حداقل 1 دقیقه فاصله بگذارید و دو ساعت قبل و بعد از غذا و هنگام آن نوشیدنی ننوشید.
9. هنگام حرکت اتومبیل، پنجره ها را تماما باز نکنید تا هوا بصورت باد وارد مجاری تنفسی نگردد.
10. لوازم آرایشی را بیشتر از 5 ساعت برروی پوست خود باقی نگذارید. سلولهای پوستی نیاز به تعرق و تنفس دارند. درمنزل نیز تا حد امکان از لباسهای گشاد ، راحت و باز استفاده نمایید.
11. موهای خود را بیش از یکبار در شبانه روز شانه نکنید.مراقب ورود شوره سر (حتی بصورت نامرئی) به چشمها و مجرای تنفسی خود باشید.
12. هنگام دویدن و راه رفتن سر خود را بالا نگهدارید.هنگام نشستن و خوابیدن برعکس سر خود را پایین نگهدارید.
13. توجه بیش از حد به وزن، سودمند نیست. بدن انسان قادر است بصورت خودکار میزان ورودی، جذب و میزان دفع را تنظیم نماید و اشتهای طبیعی نیز متناسب با آن میباشد. هرچه قدر دوست دارید بخورید.
14. اگر نیاز مالی ندارید، لازم نیست روزی 8 ساعت کار کنید. بهترین تعداد ساعات کاری بین 5 الی 6 ساعت میباشد.
15. هرگز پشت مانیتور (های قدیمی) که روشن هستند قرار نگیرید. ضرر آنها از خیلی از دستگاههای عکسبرداری بیشتر است.
16. ورزش و تحرک در ابتدای صبح نه تنها سودمند نیست بلکه خطرناک نیز هست. سعی کنید آن را در حداقل 3 ساعت بعد از بیداری و یا عصر انجام دهید.
17. توجه بیش از حد به امور سیاسی، ورزشی و اقتصادی برای سلامت روان مضر بوده و در دراز مدت به علت عدم امکان تسلط بر کنترل آنها، باعث اختلالات روانی میگردد.
18. معجزه جواهر آلات برای خانمها را فراموش نکنید. حتی اگر صرفا به دیدن آنها باشد.
19. هیچگاه به پهلو نخوابید. سعی کنید در جهت عمود بر محور مغناطیسی زمین بخوابید.

اگر احساس میکنید دیگرانی که دوستشان دارید، شایسته 10% افزایش عمر میباشند، چرا این متن را برای آنها نیز نمیفرستید؟

اعدام جنایتکاری که موجب وحشت دختران می شد


اعدام جنایتکاری که موجب وحشت دختران می شد ! ...


ادامه مطلب ...

یار صاحب دل کجاست؟


در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم

گر شکوهی دارم به دل با یار صاحب دل کنم



آیا خدا قدرت دارد که دنیا با آن وسعت را در درون تخم مرغ قرار دهد

مناظره مسلمان شدن عبدالله یمانی بر اثر مناظره با هشام


هشام بن حَکم از شاگردان زبردست و هوشمند امام صادق ـ علیه السّلام ـ بود، روزی یکی از منکران خدا به نام «عبدالله دَیصانی» با هشام ملاقات کرد و پرسید:


آیا تو خدا داری؟


هشام: آری.


عبدالله: آیا خدای تو قادر است؟

هشام: آری، هم توانا است و هم بر همه چیز مسلّط است.

عبدالله: آیا خدای تو می‌تواند همه دنیا را در میان تخم مرغ بگنجاند، بی‌آن‌که دنیا کوچک شود، و درون تخم‌مرغ، وسیع گردد؟

هشام: برای پاسخ به این سؤال به من مهلت بده

عبدالله: یک سال به تو مهلت می‌دهم.

هشام، سوار شد و به حضور امام صادق ـ علیه السّلام ـ رسید، و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، عبدالله دَیْصانی نزد من آمد و سؤالی از من کرد که برای پاسخ به آن، تکیه‌گاهی جز خدا و شما کسی نیست».

امام: او چه سؤالی کرد؟

هشام: او گفت، آیا خدا قدرت دارد که دنیا با آن وسعت را در درون تخم مرغ قرار دهد، بی‌آن‌که دنیا را کوچک کند و تخم مرغ را بزرگ نماید؟

امام: ای هشام! تو دارای چند حسّ هستی؟

هشام: داری پنج حسّ هستم (بینائی، چشائی، شنوائی، بویائی و بساوائی (لامسه))

امام: کدام یک از این پنج حسّ، کوچک‌تر است؟


هشام: حسّ بینائی.

امام: اندازه وسیله بینائی (عدسی چشم) چقدر است؟

هشام: به اندازه یک عدس، یا کوچک‌تر از آن است.

امام: ای هشام! جلو و بالای سرت را نگاه کن، به من بگو چه می‌بینی؟

هشام نگاه کرد و گفت: «آسمان، زمین، خانه‌ها، کاخ‌ها، بیابان‌ها، کوه‌ها و نهرها را می‌نگرم».

امام: خدائی که قادر است همه آن‌چه را با آن‌همه وسعت که می‌بینی، در میان عدسی چشم تو قرار دهد، می‌تواند همه جهان را در درون تخم‌مرغ قرار دهد، بی‌آن‌که جهان کوچک گردد و تخم مرغ بزرگ شود. در این هنگام، هشام خم شد

و دست و پای امام صادق ـ علیه السّلام ـ را بوسید، و گفت: «ای پسر رسول خدا! همین پاسخ برای من بس است».

چطور با طرد شدن عشقی کنار بیاییم

چطور با طرد شدن عشقی کنار بیاییم



همه در طول زندگی خود گاهی طرد می شوند. برای من هم اتفاق افتاده است به خاطر همین می دانم که بدترین احساس روی زمین است.

افرادیکه طرد شده باشند معمولاً شدیداً شوکه و عصبی می شوند. تعجب می کنند که آیا می توانند به قسمت دیگری از زندگی خود اعتماد کنند یا نه چون این طرد شدگی قضاوت خود آنها را هم زیر سوال برده است. واقعاً موقعیت بدی است.

خیلی وقت ها ارباب رجوع هایم که برای مشاوره می آیند، با تمام شدن رابطه شان کنار آمده اند و طوری به نظر می رسند که انگار در حال بهبودی از یک عمل جراحی بسیار جدی یا تصادف اتومبیل هستند.

از دست دادن کسی که دوستش دارید، خلائی سنگین در دل شما باقی می گذارد. این عذاب باعث می شود انتظار روزهایی را بکشید که زندگی برایتان آسانتر شود و همچنان امیدوار می مانید که طرفتان برگردد، گاهی اوقات حتی بعد از سالها زندگی مجردی.

تفکر اشتباه

همچنین ممکن است حس کنید که اگر طرفتان برنگردد، دیگر هیچکس نمی تواند آن خلاء را در زندگی شما پر کند و دیگر نمی توانید عاشق کسی شوید. این حرف کاملاً پوچ است اما غم و اندوه باعث می شود نتوانیم درست فکر کنیم.

چندین و چند بار پیش آمده که بیمارانم به من گفته اند: "زندگی من هم اینطور بود دیگه. من دیگه نمی تونم کسی رو پیدا کنم. هیچکس دیگه عاشق من نمیشه".

اگر من بعنوان مشاور سعی نکنم که خلاف آنرا به آنها بفهمانم هیچوقت متوجه نخواهند شد. اینکه به خودتان بگویید که زندگی عشقی شما به پایان رسیده به هیچ وجه کمک حالتان نخواهد بود. فقط بدبختیتان را بیشتر می کند. واقعیت این است که همین حالا، در بدترین شرایط ناامیدی، همه ما فکر می کنم که هیچ اتفاق خوبی دیگر برایمان نمی افتد اما چون اینطور احساس می کنیم دلیل بر آن نیست که حقیقت داشته باشد!

پس تلاش کنید، باوجود تمام درد و غمتان تلاش کنید تا در آن موقعیت هم کمی منطق داشته باشید.

یعنی هر طوری که شده به خودتان بگویید، "حالم خیلی بده و از اینکه ولم کرده خیلی ناراحتم" اما دیگر به آن اضافه نکنید که، "و دیگه هیچکس منو دوست نخواهد داشت و من باید تا آخر عمر تنها بمونم". اگر اینکار را بکنید فقط مغزتان را با بدبختی های بیشتر پر می کنید و این کار درستی نیست چون در آن لحظه خودش به اندازه کافی بدبختی دارد!

قبول کنید که همه چیز تمام شده است

خوب حالا باید ببینیم چطور می توانید با این درد کنار بیایید؟  چطور می توانید یاد بگیرید که به زندگی خود ادامه دهید؟ چطور می توانید به این وضعیت تجرد خود بعنوان فرصتی استثنایی و عالی نگاه کنید نه مجازات؟ چطور می توانید حس دوست داشته نشدن و ناخواسته بودن و اینکه سرنوشت تعیین کرده که تا پایان عمر تنها بمانید و با بدبختی زندگی کنید را از ذهنتان بیرون کنید؟

اولین قدم به سمت آینده ای روشن و مثبت این است که قبول کنید شریک زندگیتان رفته است و دیگر برنمی گردد.

این یعنی با غم و اندوهتان روبه رو شوید و به خودتان اجازه دهید برای غم از دست دادن او و همه امیدها و آرزوهایتان تا می توانید گریه کنید. البته این واقعاً شرایطی دردآور است.

مهمترین چیزی که باید به یاد داشته باشید این است که این نیز می گذرد. می دانم شاید در آن لحظه اینطور به نظر نرسد اما تا بوده همین بوده باور کنید.

خسته شوید، بهتر شوید

دومین مسئله مهم این است که به دوستانتان تکیه کنید و تا زمانیکه دیگر حتی یک کلمه هم برای گفتن نداشته باشید درمورد شریک زندگی سابقتان با آنها حرف بزنید.

وقتی بفهمید که دیگر حوصله خودتان هم از این حرف های تکراری سر رفته است، بهتر خواهید شد. حرف زدن رمز بهتر شدن است. وقتی درمورد غم و غصه هایمان حرف می زنیم، آنها قدرتی که روی ما داشتند را کم کم از دست می دهند و حال ما بهتر می شود.

اما در آن لحظات دردناک خیلی مهم است که حسابی مراقب خودتان باشید. درواقع، باید مثل یک آدم علیل و ناتوان با خودتان برخورد کنید و به همان اندازه از خودتان مراقبت کنید که یک فرد ناتوان مراقبت لازم دارد.

حمام گرم و طولانی بکنید، به موسیقی گوش دهید که کمک کند احساساتتان را بیرون بریزید و خودتان را با غذاهای مورد علاقه تان وسوسه کنید و به دیگر اجازه دهید که نزدیکتان شوند و از شما مراقبت کنند.

ورزش کردن هم ایده خیلی خوبی است. ورزش و فعالیت جسمانی حال و روحیه را بهبود می بخشد. ورزش به افزایش مواد شادی زا در مغر که همان اندورفین ها هستند کمک می کند. همچنین پیامی بسیار مهم به مغز می فرستد که یعنی ما مراقب خودمان هستیم.

این مسئله مراقبت کردن برای مردهایی که رابطه شان را از دست داده اند اهمیت بیشتری دارد چون خانم ها خیلی راحت تر به دوستانشان زنگ می زنند و درمورد غم و غصه هایشان درد و دل می کنند اما اینکار برای آقایان سخت است. آنها عادت دارند که به تنهایی از پس غم و ناراحتی هایشان برآیند که خیلی سخت است.

فرایند بهبودی

این فرایند را سالها پیش برای یک برنامه تلویزیونی درست کردم. خیلی خوشحالم که از آن موقع تاحالا به افراد بیشماری کمک کرده است که گذشته شان را پشت سر بگذارند و به سمت خوشبختی بروند. شاید بتواند به شما هم کمک کند.

ل برای لیست

لیستی از همه چیزهایی که به شریک زندگی گذشته تان مربوط می شود که دوست نداشته اید تهیه کنید. می تواند از چیزهای خیلی کوچک شروع شود اما کم کم که پیش بروید به چیزهای مهمتر هم می رسید.

یادتان می آید که چطور همیشه یکسری جوک تکراری تعریف می کرد؟ یا در مهمانی ها همیشه بیش از حد مست می کرد؟ یا در محل کار مدام جلو بقیه ضایعتان می کرد؟  یا اینکه هیچوقت به سرگرمی ها و علایقتان توجه نشان نمی داد؟

همه آنها را روی کاغذ بیاورید و با خواندن دوباره آن خواهید فهمید رابطه ای که از دست دادید چندان هم برایتان خوب نبوده است.

الف برای انتظار

بعد از تمام شدن یک رابطه، فکر می کنیم که هیچوقت دیگر کسی دوستمان نخواهد داشت. درست است که این حقیقت ندارد اما در آن لحظه احساسمان همین خواهد بود.

واقعیت این است که احتمال خیلی زیادی وجود دارد که دوباره دوست داشته شوید. اما نه توسط همان شریک زندگی سابقتان. دیگر آن چیزهایی که در آن رابطه داشتید را به دست نخواهید آورد اما می توانید همان احساس خاص و مهم را با کس دیگری هم داشته باشید.

بنابراین، یک حس تازه لزوماً آن تجربه ای که با شریک زندگی قبلی داشتید را تکرار نخواهد کرد اما متوجه خواهید شد که یک عشق تازه به اندازه همان تجربه قبلی شیرین خواهد بود یا حتی از آن هم شیرین تر.

ت برای تمجید

منظورم تمجید از خودتان است.

باید به خودتان در آینه نگاه کنید و روی بهترین ویژگی ها و خصوصیاتتان متمرکز شوید و برای داشتن آن ویژگی ها به خودتان تبریک بگویید.

کار مفید دیگر این است که لیستی از 50 چیزی که درمورد خودتان دوست دارید بنویسید. اینکار ممکن است که وقت بگیرد اما فواید زیادی برایتان خواهد داشت.

وقتی کسی ما را طرد می کند سعی می کنیم همه تقصیرها را به گردن خود بیندازیم. از نظر ذهنی خودمان برای اینکه چرا باهوش تر یا جذاب تر نیستیم خودمان را سرزنش می کنیم. باید دست از این تفکر مخرب بردارید و اجازه بدهید که خوبی های خودتان را ببینید. پس زمان هایی را یاد بیاورید که به کسی کمک کردید یا با غریبه ای مهربان بودید.

اینکه یاد بگیرید ارزش های خود را قبول کنید و برای مهربانی، زیبایی و استعدادهای خود ارزش قائل باشید خیلی کمکتان می کند.

ب برای بازترتیب

متاسفانه وقتی یکدفعه مجرد می شوید، اکثر دوستانی که شما و طرفتان را می شناختند معمولاً زوج هستند. خیلی از این دوستان الان مثل یک طاعون از شما دوری خواهند کرد چون فکر می کنند اگر دور و بر آنها باشید روابط خود آنها هم به خطر می افتد.

اما حتی اگر دوستان قدیمی باشند که هنوز کنارتان هستن باز هم نیاز دارید که گروهی از دوستان جدید را هم مرد هم زن برای خود پیدا کنید. دوستانی که شریک زندگی قبلی شما را نشناسند.

م برای ممنوعیت سکس با شریک زندگی سابقتان

گاهی اوقات وقتی چندین ماه است که جدا شده اید، شریک زندگی سابقتان ناگهان تصمیم می گیرد و متوجه می شود که مرغ همسایه به هیچ وجه غاز نیست. یا شاید هم حس کند که شما دارید به زندگیتان نظم و ترتیب دوباره می بخشید و این باعث حسادت او شوید. به خاطر همین ممکن است فیلش یاد هندوستان کند و بدش نیاید که بعد از این مدت دوباره سکسی با شما داشته باشد.

مشکل اینجاست که سکس و نزدیکی باعث می شود که موقتاً تصور کنید که دوستتان دارد و اینبار حسرت و اندوه بیشتری برایتان به جای بگذارد. پس به هیچ وجه چنین کاری نکنید تا جاییکه به نقطه ای برسید که بتوانید تصمیم بگیرید که می توانید او را ببخشید یا نه پس تا آن موقع چنین کاری نکنید.

درمان

آخر از همه اینکه، برای خیلی ها از دست دادن شریک زندگیشان خیلی دردناک است چون احساس بی ارزش بودن و بی اعتمادی را به آنها می دهد. اگر این اتفاق برای شما هم افتاده پس احتمالاً با دو درد و غصه دست و پنجه نرم می کنید:

  • انتهای رابطه تان
  • باری که از قدیم بر دوشتان بود

این آسان نیست. این ناراحتی الان تمام ناخوشی ها و خاطرات بد گذشته را به یادتان می آورد.

طرد شدن شدیداً آنچه هستید و آنچه باور دارید را متاثر می کند و این افکار جلوی بهبودی شما را می گیرد.

در چنین مواقعی، درمان و مشاوره راه خیلی خوبی است. پس اگر فکر می کنید که خیلی قت است که بهبودیتان طول کشیده، می توانید برای سرعت بخشیدن به آن نزد روانشناس بروید.

اولین مصاحبه حبیب محبیان پس از حضور در ایران


تنها در چند اثرم هنجار شکنی وجود داشت!
تبدیل ایران به قدرت بلامنازع باعث فخر ایرانیان است/اوایل انقلاب احساس این بود که فضای مناسبی برای اجرای موسیقی میسر نیست/چه شد تصمیم برای بازگشت گرفتید؟فشار غربت و علاقه شخصی به وطن و تشویق همسر و فرزندم برای زندگی در ایران./ببینید من هیچگاه به دنبال ابتذال نبوده ام حتی قبل از انقلاب در طول این سی سال هم تلاش کرده ام هیچگاه از معیارهای اصولی موسیقی کلاسیک و فاخر و فرهنگ اصیل ایرانی خارج نشوم ...
حبیب محبیان خواننده لس آنجلسی که از مدتی پیش به لطف برخی توانسته در ایران حضور پیدا کرده و علاوه بر زندگی اقدام به ضبط آلبوم نیز کرده است، اولین مصاحبه خود را البته به صورت رایگان انجام داد.

 این خواننده که پس از انقلاب از ایران خارج شده بود اکنون به همراه خانواده خود در تهران ساکن بوده و مشغول فعالیت می باشد.

بنابراین گزارش؛ حبیب محبیان در گفت و گوی اختصاصی با روزنامه «راه مردم» از دلائل رفتن خود از ایران و زندگی اش در ینگه دنیا و علت بازگشتش به ایران گفته است.

حبیب گفته درباره نظام جمهوری اسلامی گفته است: نظام با ابتذال مخالف است نه با موسیقی و هنر؛ آنهایی که سودای رفتن دارند بدانند آنجا خبری نیست هیچ کجای دنیا کشور خود آدم نمی شود از فضایی که در ایران برای کسانی که بخواهند به اصل خویش برگردند بوجود آمده و از لطف مردم و مسئولان تشکر می کنم.

تبدیل ایران به قدرت بلامنازع باعث فخر ایرانیان است

از مدتها قبل زمزمه بازگشت حبیب محبیان معروف به حبیب در محافل مختلف مطبوعاتی و رسانه ای به خصوص سایت های خبری مطرح شده است که ابتدا با رضا رشیدپور مجری صدا و سیما در سایت شخصی اش همراه با عکس مشترکش با وی این خبر را اعلام کرد که بدنبال آن این خبر در بسیاری از سایت ها منعکس شد.در این میان سایت های مختلف و مراجع رسمی دولتی اظهار نظرهای مختلفی را اعلام نموده اند،همانند اینکه آقای حبیب محبیان تقاضای کنسرت در تهران نموده است ولی مسئولین هنری وزارت ارشاد طی اظهار نظری اعلام داشتند تقاضای مجوز آلبوم موسیقی حبیب در دست بررسی دارند.

روزنامه «راه مردم» به منظور اینکه به ابهامات ،تکذیب ها و تایید های افراد و مراجع مختلف پایان دهد، مصاحبه ای چالشی با آقای حبیب محبیان انجام داده است که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.
 
  • آقای محبیان بفرمائید چه شد که بعد از  ‌یک فاصله طولانی به ایران بازگشتید؟
حس ایران دوستی در وجود من شعله می کشید.مدتها بود که با خودم کلنجار می رفتم اما هر بار که تصمیم گرفتم یک مشکل خانوادگی و روزمرگی پیش می آمد.و مانع می شد تا اینکه یک باره همه چیز را کنار زدم و قصد دیار کردم.
  • شما که وطن دوست بودی چرارفتی؟
اوایل انقلاب احساس این بود که فضای مناسبی برای اجرای موسیقی میسر نیست من هم با شدت علاقه ای که به کار آهنگ سازی و خواندن داشتم تصمیم به رفتن گرفتم اما باید به جرات بگویم که متأسفانه آن مدینه فاضله خیالی 15سال مرا از علایقم یعنی موسیقی دور و خانه نشین کرد.جالب اینکه بدانید در این مدت از دو جنبه زجر می کشیدم یکی فاصله از مملکت خود و دیگری از موسیقی.

  • چه مدت در آنجا کار موسیقی انجام ندادید؟
حدود پانزده سال در منزل درگیر فعالیت های اقتصادی بودم و برای خودم آهنگ می ساختم اما پس از آن با دیدن مشکلات موسیقی های موجود تصمیم گرفتم مجددا کارهای خود را ارائه دهم.

  • با این روحیه فکر نمی کنیددیر تصمیم به بازگشت گرفتید؟
شاید.اما زندگی در غربت گرفتاری ها و مشکلات خاص خودش را دارد.

  • چه شد تصمیم برای بازگشت گرفتید؟
فشار غربت و علاقه شخصی به وطن و تشویق همسر و فرزندم برای زندگی در ایران.اما مستحضر هستید از بین بردن زندگی که با آن همه سختی و مشقت در آمریکا درست کردم به شدت و ریسک پذیر بود. من برای رسیدن به اهدافم ضررهای زیادی متحمل شده ام اما اینبار بالاخره با هر دشواری که بود توانستم تمام زندگی خود را در آنجا رها کرده و به سمت اصالت واقعی خود یعنی کشورم بازگردم،ضمنا متوجه شدم که حاکمیت نظام با هنر و موسیقی مخالف نیست بلکه با ابتذال و دور شدن از فرهنگ مردم مخالف است.

ایران و زندگی در آن با تمام خاطرات و فرهنگ و عقاید دینی و مذهبی در واقع شروع دوباره زیستن پس از سه دهه دوری و غربت است که برای من لذت و شیرینی وصف ناپذیر عجیبی به همراه دارد.

  • تعبیر و نگاه سی ساله شما نسبت به ایران چیست؟
مردم دوست داشتنی ایران همیشه لبریز از احساس ،محبت و مهربانی هستند در هیچ کجای دنیا این زندگی سراسر عاطفه و نوع دوستی و باهم بودن را ندیدم.اراده قوی این ملت واقعا غرورآفرین است. باور کنید ایران به یک قدرت بلا منازع تبدیل شده است .این باعث فخر ایرانیان است.

  • یعنی ورود شما به این دلایل بستگی داشت؟
بلی،اما مسائل دیگری هم دخیل بود از جمله تهاجم بی منطق و مبتذل به فرهنگ و به ویژه موسیقی ایرانی .متأسفانه هر چند وقت یکبار متوجه می شدم که فلان خواننده بعد از کسب شهرت در ایران از کشور خارج شده و به کشورهای دیگر و شبکه های ماهواره ای پناه می برند.من برگشتم تا به آنهایی که سودای رفتن دارندثابت کنم که آنجا خبری نیست هیچ کجای دنیا کشور خود آدم نمی‌شود.

  • حالا که برگشتید قصد دارید مجددا به عالم هنر برگردید؟
فعلا بدنبال آرامش زندگی و لذت بردن از موهبت معاشرت با مردم بزرگوار و صمیمی و آداب و رسوم ارزشمندی که مدتها با آن فاصله داشته ام ،هستم.از آنجا که من هم مثل همه ایرانیان متعلق به این سرزمین هستم ،چنانچه بتوانم خدمتی در جهت رشد و شکوفایی موسیقی کشورم داشته باشم با کمال میل ادای دین می کنم البته در این مدت حدود یکسالی که در ایران هستم تقاضای همکاری در زمینه هنر را در چارچوب‌قوانین و مقرارت کشور داشته ام.

  • یعنی برای فعالیت مشکلی ندارید؟
ببینید من هیچگاه به دنبال ابتذال نبوده ام حتی قبل از انقلاب در طول این سی سال هم تلاش کرده ام هیچگاه از معیارهای اصولی موسیقی کلاسیک و فاخر و فرهنگ اصیل ایرانی خارج نشوم بنظرم همیشه نحوه فعالیت من با بقیه متمایز بوده . شماسابقه کارهای من را ملاحظه کنید. من همیشه و در هر حالتی با عقاید و باورهای خودم زندگی کردم . من این حرف را برای اینکه به ایران آمدم نمی زنم بلکه در طول این سی سال گذشته کارنامه ام کاملا واضح و روشن است.وقتی که طی سالهای قبل آثاری در مورد رزمندگان ،امام علی (ع)،عید غدیر و چندین قطعه مذهبی دیگر که خواندم در ایران نبودم که گفته شود بخاطر اینکه تأییدی بگیرم آنها را اجرا کرده ام. در واقع اجرای این کارها صرفا‌ به خاطر اعتقادات من بوده ،در عین حال از فضایی که در ایران برای کسانی که بخواهند به اصل خویش برگردند.بوجود آمده و از لطف مردم و مسئولان تشکر می‌کنم.


  • آیا این اواخر کار جدیدی از خود ارائه کرده اید که از طرف شبکه های تلویزیونی پخش شده باشد؟

نه به هیچ وجه . الان حداقل بالغ بر 2سال است که هیچ همکاری نداشته و اساسا‌من با هیچ شبکه ای قرار دادی ندارم و رسما‌به همه شبکه های ماهواره ای اعلام کرده ام موافق پخش برنامه هایم در آن شبکه‌ها نیستم . اما علی رغم این اقدام ممکن است شبکه ای این درخواست را رعایت نکرده باشد که متقابلا‌ من هم باید راهکارهای قانونی عدم پخش آثارم را در آن شبکه ها پیگیری کنم.

  • اما کارهایی که از شما مطرح می کنند که با برخی ارزش های مورد قبول مردم همخوانی ندارد در این رابطه چه توضیحی دارید؟

همانطور که اشاره کردم من شخصا تاکنون تلاش کرده ام در آثارم هنجارشکنی نشود و سعی کرده ام  ارزش های مورد قبول مردم را رعایت کنم اما از جانب تهیه کننده یا طرف قرار دادم متاسفانه ممکن است تنها در چند اثر (از مجموعه حدود 130اثر تولید شده‌)این موضوع رعایت نشده باشد که این کار صرفا‌ توسط قرار دادم بوده و این تنها به فضای نامناسب لس آنجلس بر می گردد و اینجانب در آن نقشی نداشتم . در واقع اثر خریداری شده به نحوی میکس شده که برای فروش در شبکه های ماهواره ای جذاب باشد و این کار به من ربطی نداشته است .در عین حال جا دارد که از این بابت از مردم عزیز عذر خواهی کنم ،اما همانطور که در محتوای روند کلی تولیدات من مشخص می باشد در اکثریت قریب به اتفاق در کار‌هایم من این مراقبت و حساسیت وجود داشته است . زیرا همیشه خود را پایبند ارزش‌های ملت خوب و با صفای خودم می دانم مضاف بر اینکه کارهایی نیز قبل از انقلاب اجرا کرده ام که محتوای مذهبی داشته است.

  • شما در حال حاضر با این سابقه چه پیغامی برای نسل جدید این هنر دارید؟

در موسیقی و محتوای اشعار سلامت نفس و احترام به ارزش های انسانی و فرهنگی کشور قبل از هر چیزمهم است .نسل جدید باید بداند موسیقی یک زبان انتقال فرهنگ است.پس در انتخاب شعر ،آهنگ و اجرا باید دقت عمل داشته باشند زیرا یک هنرمند از توانایی وجودی و ذاتی خود بر خواسته و تنها اثر اوست که ماندگار است. پس در تولید آن دقت عمل اجتناب ناپذیر است و باید تلاش کنیم که فرهنگ اصیل خودمان را تولید و با زیبایی هر چه بهتر منتقل کنیم.

نحوه کسب موفقیت در ایران

نحوه کسب موفقیت در ایران

در کتاب حاجی‌آقا نوشته صادق هدایت (1945)، حاجی به کوچک‌ترین فرزندش درباره نحوه کسب موفقیت در ایران نصیحت می‌کند:

توی دنیا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپیده؛ اگر نمی‌خواهی جزو چاپیده‌ها باشی، سعی کن که دیگران را بچاپی! سواد زیادی لازم نیست، آدم را دیوانه می‌کنه و از زندگی عقب می‌اندازه! فقط سر درس حساب و سیاق دقت بکن! چهار عمل اصلی را که یاد گرفتی، کافی است، تا بتوانی حساب پول را نگه‌داری و کلاه سرت نره، فهمیدی؟ حساب مهمه! باید کاسبی یاد بگیری، با مردم طرف بشی، از من می‌شنوی برو بند کفش تو سینی بگذار و بفروش، خیلی بهتره تا بری کتاب جامع عباسی را یاد بگیری! سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی، تا می‌توانی عرض اندام بکن، حق خودت را بگیر! از فحش و تحقیر و رده نترس! حرف توی هوا پخش می‌شه، هر وقت از این در بیرونت انداختند، از در دیگر با لبخند وارد بشو، فهمیدی؟ پررو، وقیح و بی‌سواد؛ چون گاهی هم باید تظاهر به حماقت کرد، تا کار بهتر درست بشه!... نان را به نرخ روز باید خورد! سعی کن با مقامات عالیه مربوط بشی، با هرکس و هر عقیده‌ای موافق باشی، تا بهتر قاپشان را بدزدی!.... کتاب و درس و اینها دو پول نمی‌ارزه! خیال کن تو سر گردنه داری زندگی می‌کنی! اگر غفلت کردی تو را می‌چاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجی، چند کلمه قلنبه یاد بگیر، همین بسه!!!!ا