رضا کرم رضایی در گذشت .
رضا کرم رضایی، بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینمای ایران، روز شنبه ۱۴ فروردین، در سن ۷۳ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
به گزارش
خبرگزاری ایلنا به نقل از افسانه کرم رضایی، فرزند این بازیگر سینما و
تلویزیون، آقای کرم رضایی به دلیل عفونت ریه ۲۵ روز در بیمارستان مهر تهران
بستری بود.
رضا کرم رضایی متولد ۱۳۱۶ در سنقرآباد کرمانشاه بود و
نزدیک به ۵۰ سال سابقه کار هنری سینما، تلویزیون و تئاتر داشت.
او
در سال ۱۳۳۸ از هنرستان هنرپیشگی تهران و در سال ۱۳۴۶ از انستیتو فیلم و
تلویزیون و تئاتر دانشگاه مونیخ آلمان فارغ التحصیل شد.
پیکر رضا کرم
رضایی روز سه شنبه ساعت ۹ صبح از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان در
بهشت زهرای تهران تشییع خواهد شد.
کندو، مهمان، همکلاس، رابطه
جوانی، بازرس، تجاوزگران، فیزیکدانان، کلبه والدین، مستأجر جدید، مسافر ری،
بنگاه تئاترال، اسکوربال، فصل پنجم، آقای شانس، دیوانه وار، در کمال
خونسردی، رابطه پنهان، نرگس، اعدامی، خواستگار، در شهر خبری نیست و این
خانه دور است، از جمله نمایش ها، فیلم ها و سریال هایی است که رضا کردم
رضایی در آن ها بازی کرد.
وی علاوه بر بازی در فیلم ها و نمایشنامه
های متعدد، نویسندگی و کارگردانی تئاتر، ترجمه ادبیات نمایشی و سال ها
تدریس هنرهای نمایشی را در سابقه خود داشت.
خدایش بیامرزد
امیدوارم که ۱۳ بدر امسال به همه دوستان خوبم خوش بگذره ...
این روز همه مردمان ایران زمین به دامان طبیعت می روند تا روز طبیعت و سرسبزی و زندگی را جشن بگیرند .. جنگل , کوه , دشت , بیابان , کویر , پارک , خیابان , اتوبان و ... امروز مملو از دوستداران طبیعت است که جایی خالی در شهرها باقی نمی گذارند .. الان که من دارم این پست رو در وبلاگم میگذارم این سیل هجوم دوستداران طبیعت برای رزرو جا ساعاتی است شروع شده و تا ساعات آغازین طلوع خورشید ادامه دارد .. هر سال سیزده بدر به همه خوش میگذره .. یه روز خاص و بیادماندنی که همه عکسهایی از این روز باشکوه و زیبا که ما رو در کنار خانواده هامون نشون میده رو در البوم هایمان داریم ... امیدوارم امسال هم مثل سالهای قبل به همه خوش بگذره .. من که ترجیح دادم امسال رو در خونه بمونم ... خوش باشید.
دلیلی که به حیوانات، حیوان گفته می شود، وحشی بودن آنهاست. حیوانات به طور غریزی تلاش بسیاری برای بقای نسلشان می کنند. اکثر حیوانات فقط کارهایی را انجام می دهند که برای آزاد ماندن، زاد و ولد کردن، حفاظت از فرزندان، حفظ قلمرو و سیر کردن شکم با مواد غذایی مطلوب، ضروری هستند. حال بیایید نگاه مختصری به چند حیوان بسیار جذاب و دلفریب اما بی نهایت بی رحم و مهلک بیندازیم.
یکی از جذاب ترین، شیرین ترین و خجالتی ترین پستانداران روی کره ی زمین است. بخاطر چشمان زیبایش، اکثر مردم دوست دارند که او را در آغوش گرفته و همچون خرس عروسکی نازش کنند. اما در کنار این چهره ی دلفریب، بسیار زهردار و سمی است. این سم را غده ای در آرنجش تولید می کند و اگر این سم خورده شود، معده درد شدیدی در شخص ایجاد می کند و اگر به موقع درمان نشود، شخص می میرد. همچنین این سم را بر روی بدن فرزندانش می مالد تا توسط حیوانات وحشی خورده نشود.
وقتی یک خرس قطبی بر روی تکه یخ بزرگی قرار می گیرد و آن را بغل می کند، بسیار دلپذیر به نظر می رسد و گویی کودکی نوپا عروسکش را بغل کرده و در آرامش به سر می برد. این حیوان نرم و پشمالوی عروسکی، بزرگترین گوشتخوار آمریکای شمالی است که ۱۵۰۰ پوند وزن دارد و وقتی روی دو پایش می ایستد قدش تا ۱۰ فوت هم می رسد. همه ساله ۲۰ تا ۹۰ انسان مورد حمله ی این خرس های قطبی قرار می گیرند.
تصاویر خود را بهینه سازی کنید یعنی چی اصلا؟ خب البته این جمله خیلی معنی ها میتونه بده اما ما با یکی از معانی اون کار داریم که میتونه خیلی به درد مخصوصا وبلاگ نویسها و طراحان وب بخوره که همواره دنبال پائین آوردن زمان بارگذاری وبلاگ و یا سایتشون هستند.
یکی از دلایل سنگین شدن حجم یک سایت یا وبلاگ استفاده از تصاویر متعددی هست که در اون سایت استفاده میشه و مسلما حجم این تصاویر هم روی سرعت اجرای صفحه تاثیر گذار هست. اما طراحان وب و وبلاگ نویسها برای حل این مساله از راههای مختلفی مثل پائین آوردن کیفیت تصویر استفاده میکنند که به نظر من پائین آوردن کیفیت تصویر کار زیاد جالبی نیست و اون جلوه و نمایش مناسب تصویر رو ازش میگیره.
اما نظرتون راجع به کم کردن حجم تصویر بدون افت کیفیت چیه؟! سایت ها و برنامههای زیادی هستند که میتونند این کار رو انجام بدهند اما یکی از بهترین این سایتها Smush.it هست٬ سرویسی از شرکت یاهو که میتونه به طور همزمان حجم ۵ تصویر مختلف رو بدون کم شدن حتی مقداری از کیفیت تصویر٬ به مقدار قابل توجهی کاهش بده که البته بستگی به تصویرش هم داره!
اگر سیاح بودم :
وصف طبیعت و معماری شهر ها را و کبکبه و دبدبه حاکمان را رها می کردم ... تا از تو بگویم .
اگر باستان شناس بودم :
پی پیاله ای می گشتم که اول بار مردی برای محبوبه اش زیر باران نهاد .
زرگر اگر بودم :
جهان را می شفتم , پیرایه ای می کردم برای انگشت تو ..
و اگر مفلس شوم و بی کار :
کلاهم را نگه می دارم تا برای تو از سر بردارم ...
سلام ... امیدوارم که سال جدید رو با موفقیت شروع کرده باشید و برای میزبانی و میهمانی خودتون رو آماده کرده باشید ... یه موضوعی که توی اینجور میهمانی ها جلب توجه میکنه روبوسی هستش که از زیرشم نمیشه در رفت اما در وحله دوم هم صحبت شدن با اعضای خانواده و آشنایان هستش که باید خوب گوش کنیم و بهترین جواب رو بدیم اما اگه یه موقع هایی نفهمیدیم که طرف مقابل چی میگه و صداش رو نشنیدیم و یا چند تا کلمه رو نشنیدیم به طرف مقابلتون شک نکنید به گوشهای خودتون شک کنید .. آره به خودتون ..
بریم سر اصل مطلب :
قبل از همه چیز این صدا رو دانلود کنید و گوش کنید ( ( دانلود کنید )100 کیلو بایته ) حواستون باشه که صدای آهنگ خیلی بلنده ...!
خوب آهنگ رو اجرا کنید ... چی شنیدین؟ اگه چیزی نشنیدین به صدا و کامپیوترتون شک نکنید به گوشهاتون شک کنید .
!
این صدا رو افراد بالای 25 نمیتونن بشنون. هرچی که ما بزرگتر میشیم کم کم گوش داخلی ما توانایی و قابلیت شنواییش رو از دست میده. حتما میدونید که یک انسان معمولی صداهای با فرکانس بالاتر از 20 هزار هرتز رو نمیتونه بشنوه، ولی با از دست دادن قابلیت شنوایی گوش میانی این میزان به15هزار و حتی بیشتر هم کاهش پیدا میکنه.
از این ویژگی میشه در مواقعی مثل کلاس درس و برای زنگ گوشی استفاده کرد! از اونجایی که معمولا اساتید سنشون زیاده، میشه با صدا ها رو به عنوان زنگ موبایل استفاده کرد. همچنین از دیگر کاربردای این روش بیرون کردن جوونا از جایی که نباید اونجا باشنه. اگه دقت کرده باشین معمولا این صدا ها خیلی آزار دهنده هستن، پس اگه جایی قرار باشه فقط افراد مسن حظور داشته باشن میشه یکی از این صداهارو پخش کرد، و به این ترتیب چون افرداد مسن این صداها رو نمیشنون، مشکلی واسشون پیش نمیاد، ولی افراد جوون رو به سرعت از مکان مذکور فراری میده !
عواملی که باعث تسریع در از دست رفتن توانایی شنیدن میشه استفاده مدام و زیاد از ابزار موسیقی و همچنین هدفونه. همونطور که میدونید بتهون در آخر عمرش تقریبا کر شده بوده. و چقدر سخته موسیقیدانی به اون بزرگی رو همچین دردی.
برای اینکه ببینید چقدر از شنوایی خودتون رو از دست داداین میتونید صداهای زیر رو که در فرکانس های مختلف پخش میشن رو دانلود کنید و گوش کنید. برای اینکه واقها هم مطمئن باشید که صداها پخش میشه میتونید از برادر یا خواهر کوچیکتون کمک بگیرید !
سال جدید خودتون رو با مجله خواندنی و
دوست داشتنی همشهری جوان اغاز کنید
دل های مردم سرگردان است ; هر که با آنها الفت گیرد به وی روی کنند
امام علی (ع)
شماره 254 مجله منتشر شد همراه با 36 صفحه ضمیمه و سی دی تصویری بازیگران سینما و تلویزیون که هر کدام نقشی رو همراه با کار مورد علاقه خوشون بازی کردن که زیباست و دیدنش خالی از لطف نیست..
گزیده ای از موضوعات و مطالب منتشر شده در مجله :
گفتگوها :
حاشیه های سال 88
بهترین چهره های ورزشی
بهترین چهره های سینما و تلویزیون
گزارش های نوروزی
راهنمای نوروزی
روایت های نوروزی
این بود گزیده ای از مطالبی که در شماره 254 برای خوانندگان عزیز و علاقمندان پرو پا قرص همشهری جوان تدارک دیده شده بود ... این مجله در یکصد صفحه منتظر دستان شماست تا تعطیلات رو با همراهی یک دوست خوب بگذرونید ....
تا تمام نشده عجله کنید ...
مرگ از زندگی پرسید :
این چه حکمتی است که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم ؟!
زندگی لبخندی زد و گفت :
دروغ هایی که در من نهفته است و حقیقت هایی که تو در وجودت داری !
با مرگ هر دوست ... جزیی از وجود او نیز دفن می شود ... ولی سهم آنان در خوشیها و لذتهایم , مرا وا میدارد تا در این دنیای فانی باقی بمانم .
هلن کلر
منبع : www.blueboat.blogsky.com
بگشای دری که گشاینده توئی بنما رهی که ره نماینده توئی
من دست به هیچ دستگیری ندهم آنها همه فانیند , پاینده توئی
تصور ما از پزشکان، اشخاصی است که در صدد هستند به هر نحو ممکن به بهبود بیماری و سلامت بیمارنشان کمک کنند. تلقی جامعه از بیشتر پزشکان، مثبت است.
اما این بار در یک پست متفاوت میخواهیم با هم پرده از فعالیتهای شیطانی پزشکان و به عبارت صحیحتر پزشکنماهایی برداریم که اعمالشان را هیچ عقل سلیمی نمیتواند تأیید کند:
۱۰- جک کورکین Jack Kevorkian: کمک به مرگ بیمارانی به شدت بیمار که امید چندانی به بهبود وضعیتشان نیست، در دنیای امروز موضوعی اختلافبرانگیز است. اما دکتر جک کورکین اعتقاد داشت که «مردن، جنایت نیست.» او به مرگ ۱۳۰ نفر از بیماران بدحالش کمک کرد. جالب است که بدانید او شیوههای «اوتانازی» مخصوص خودش را هم ابداع کرده بود، او به دو شیوه، بیماران را از پا درمیآورد:
شیوه اول را او Thanatron نامیده بود، در این شیوه او مخلوطی از سالین، تیوپنتال سدیم و کلرید پتاسیم به داخل ورید بیماران تزریق میکرد. شیوه دوم Mercitron بود که در آن از ماسکی که مونو اکسید کربن از خود متصاعد میکرد، استفاده میکرد.
سرانجام تحقیقی در مورد کارهای او انجام شد و در پی آن او به جرم قتل درجه دوم، دستگیر شد و از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۷، زندانی شد. او هماکنون آزادی مشروط دارد.
پینوشت: جالب است بدانید که «آل پاچینو» در نقش دکتر جک کورکین در یک فیلم تلویزبونی با عنوان You Don’t Know Jack بازی کرده است. این فیلم به زودی پخش خواهد شد.
۹- والتر فریمن Walter Freeman: والتر فریمن یک متخصص بیماریهای اعصاب یا نورولوژیست بود که از «ییل» و دانشکده پزشکی پنسیلوانیا، فارغالتحصیل شده بود. او در دوران فعالیتش ۳۵۰۰ عمل لوبوتومی انجام داد.
در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی، یعنی زمانی که روانپزشکان داروهای مؤثر کمی برای کنترل بیماریها و اختلالات روانپزشکی در اختیار داشتند، عمل لوبوتومی بسیار معمول بود. شاید از فیلم «دیوانه از قفس پرید» با شرکت «جک نیکلسون»، ماجرای لوبوتومی کاراکتر سرخپوست قصه را به یاد داشته باشید.
در عمل لوبوتومی، ارتباط کورتکس قسمت پرهفرونتال (قسمتی از قشر مغز در ناحیه زیر پیشانی) با سایر نقاط قطع میشود. شیوههای مختلفی برای این عمل وجود دارد. امروزه به خاطر عوارض زیاد عمل لوبوتومی و همچنین وجود شیوههای نوین درمان، لوبوتومی به ندرت انجام میشود، اما او در آن زمان، دکتر فریمن به انجام این عملها و به اصطلاح شفا دادن بیمارانش، افتخار میکرد.
شیوه انجام اعمال جراحی او هم عجیب بود. مثلا او از یک یخ خردکن که از آشپزخانه منزلش برداشته بود، برای انجام عمل استفاده میکرد و بدون کمک هیچ جراحی، روزانه ۲۰ عمل انجام میداد، او حتی اجازه میداد، رسانهها بر سر عملش حاضر شوند، اعمال جراحی که گاه با مرگ بیمار خاتمه مییافتند.
جالب است بدانید که یکی از عملهای جراحی که دکتر فریمن انجام داد، روی خواهر «جان اف کندی» یعنی «رزمری کندی» انجام شد. در آن زمان به خانواده او توصیه شد برای بهبود حالات روحی رزمری، این عمل را قبول کنند. در سال ۱۹۴۱، زمانی که رزمری ۲۳ ساله بود، این عمل روی او انجام شد و نتیجه خوشایندی نداشت. رزمری کندی بعد از عمل دچار بیاختیاری ادراری شد و توان ذهنیاش به اندازه یک شیرخوار کاهش پیدا کرد، طوری که ساعتها به دیوار روبرویش خیره میشد. برخی اعتقاد دارند، رزمری، تنها عقبماندگی ذهنی داشت و عمل اصلا برایش مورد نداشت. رزمری کندی با همین شرایط تا سال ۲۰۰۵، به زندگی ادامه داد.
شاید در مورد سرنوشت ناگوار اعضای خانواده کندی، خوانده باشید، سرنوشت شومی که که از آن تعبیر به «نفرین کندیها» میشود. رزمری کندی، نخستین عضو خانواده بود که با چنین سرنوشت ناگواری مواجه شد!
شاید باور نکنید، اما فریمن هرگز به خاطر مرگ بیمارانش با عوارض عمل، به دردسر نیفتاد.
۸- هری هوارد هولمز(هرمن ماجت) Herman Mudgett: نام هری هوارد هولمز در زمان تولد «هرمن ماجت» بود، او نخستین قاتل سریالی بود که در آمریکا به دار آویخته شد. او در سال ۱۸۸۴ به دانشکده پزشکی میشیگان رفت. در این دوره او اجساد را از آزمایشگاهها میدزدید و تخریب میکرد و بعد ادعا میکرد این افراد در طی حادثه کشته شدهاند و با ترفندهایی از شرکتهای بیمه، حق بیمه دریافت میکرد. بعد از فارغالتحصیلی، او به شیکاگو رفت، یک کارگر داروخانه را فریب داد و مالکیت یک هتل را از آن خود کرد. او زنانی را فریب میداد و به قتل میرساند و در هتل، روی جسد آنها آزمایش میکرد، کالبدشکافیشان میکرد و اسکلت آنها را به دانشکدههای پزشکی میفروخت!
۷- آرنفین نست Arnfinn Nesset: آرنفین نست، واقعا یک پزشک نبود، او یک پرستار نروژی بود که قصد داشت پزشک شود. او ۲۲ نفر از بیمارانش را با تزریق دارویی به نام Curacit کشت، این دارو، یک داروی شلکننده عضلات است. به خاطر ماهیت دارو، تحقیقات برای اثبات جرم «نست»، بسیار دشوار بود، چرا که ردیابی این دارو در بدن با گذشت زمان بسیار دشوار است. تحقیقات روی پرونده او دو سال کشید، در پی یک محاکمه دو ماهه، جرم او در قتل بیمارانش ثابت شد و «نست» ۲۱ سال را در زندان به سر برد. در نروژ حداکثر محکومیت ۲۱ سال است. او در سال ۲۰۰۴ از زندان آزاد شد و گفته میشود هماکنون با نام دیگری در نروژ زندگی میکند.
۶- کارل کلوبرگ Carl Clauberg: او یکی از پزشکان نازی است که در اردوگاههای کار اجباری نازیها، روی زندانیها آزمایش انجام میداد. آزمایشات او در اردوگاه آشویتس مشهور است. او استاد بیماریهای زنان در دانشگاه Königsberg بود. در سال ۱۹۳۳ او به نازیها پیوست و در سال ۱۹۴۲، به «هیملر» پیشنهاد کرد که آزمایشاتی برای نازا کردن جمعی زنان انجام دهد. هیملر موافقت کرد و او به بلوک شماره ۱۰ آشویتس رفت. او به دنبال آن بود که شیوه ارزان و سادهای برای نازا کردن زنان پیدا کند. او بارها از تزریق اسید مایع به داخل رحم زنان استفاده کرد. تخمدانهای آسیب دیده زنها برای بررسی بیشتر به برلین فرستاده میشد. گاهی بیماران برای انجام اتوپسی (تکهبرداری) به قتل میرسیدند. گفته میشود او روی ۳۰۰ زن، آزمایشات وحشتناک خود را انجام داد، سرانجام کلوبرگ دستگیر شد، ولی قبل از محاکمه، فوت کرد.
۵- جان بادکین آدامز John Bodkin Adams: او یک پزشک عمومی بود که زندگیای توأم با جنایت و قتل داشت. او از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۶، به طرز مشکوکی، ۱۶۰ نفر از بیمارانش را کشت. ۱۳۲ نفر از آنها در وصیتنامههایشان برای این پزشک پول نقد یا اشیایی باارزش بخشیده بودند! بعدها مشخص شد، همه این وصیتنامهها جعلی بودهاند. برای قتل بیمارانش او از داروها یا مسکنهایی به میزان زیاد تجویز میکرد که در نهایت بیماران را از پا درمیآورند. سرانجام او پس از اینکه شکهایی در مورد مرگ سریع بیمارانش برانگیخته شد، دادگاهی شد. او به اتهام جعل اسناد هم، باید پاسخ میداد.
۴- هارولد شیپمن Harold Shipman: او تنها پزشک انگلیسی در طول تاریخ است که به خاطر قتل بیمارانش، گناهکار شناخته شد. بسیاری او را برترین قاتل سریالی از لحاظ کسی درآمد غیرمشروع میدانند. او در مورد قتل ۲۱۸ بیمار مقصر شناخته شده، اما عدد واقعی ممکن است دو برابر باشد، چون هویت بسیاری از بیماران، هرگز شناخته نشد. او درسال ۱۹۷۴ به عنوان یک پزشک عمومی در «یورکشایر» غربی شروع به کار کرد. یک سال بعد، نسخههای جعلی تجویز پتدین (نوعی مخدر) که او برای مصرف شخصی، جعل کرده بود، کشف شد. او چریمه شد، اما به وی اجازه شد به کار ادامه دهد. در طول سالیان، بسیاری از بیماران او عمدتا به خاطر تزریق دیامورفین، فوت کردند. سرانجام خیلیها به خاطر جواز دفنهای زیادی که او امضا میکرد، به وی مشکوک شدند. او همچنین به خاطر جعل وصیتنامه یک بیمار، مجرم شناخته شد. در سال ۲۰۰۰، او در مورد مرگ ۱۵ نفر، مجرم شناخته شد و به حبس ابد محکوم شد اما چهار سال بعد در ژانویه سال ۲۰۰۴، خودش را در سلول حلقآویز کرد.
۳- مایکل سوانگو Michael Swango: گرچه از لحاظ قانونی او به خاطر قتل تنها ۳ نفر مجرم شناخته شد، اما بسیار عقیده دارند که او بین ۳۰ تا ۶۰ نفر را در طول زندگی پزشکی حرفهای خود کشته است. همه چیز از وقتی که شروع شد که او وارد دانشکده پزشکی ایلینویز جنوبی شد، در آنجا بعضی متوجه علاقه عجیب او به مرگ بیماران شدند. با اینکه بعد از فارغالتحصیلی، اخراج شد، ولی توانست در دانشگاه ایالت اوهایو، به عنوان انترن مشغول شود. در طبقاتی از بیمارستان که او مشغول کار بود، پرستاران متوجه مرگهای گاه و بیگاه و ناگهانی بعضی از بیماران بدون هیچگونه پیش درآمد قبلی میشدند. یک بار پرستاری مشاهده کرد که در حال تزریق چیزی به یک بیمار است و مدتی بعد از تزریق بیمار به ناگهان فوت کرد. این شکها باعث شد، او دوباره اخراج شود. این بار او به عنوان تکنیسین بخش اورژانس در ایلینویز، شروع به کار کرد و این بار کارکنان بیمارستان را مسموم کرد! سرانجام او به خاطر در اختیار داشتن آرسنیک و سایر سموم، دستگیر شد. سرانجام او به قتل ۳ نفر از بیماران، اعتراف کرد.
۲- شیرو ایشی Shiro Ishii: شیرو ایشی پزشک و میکروبشناس ژاپنی بود. در طی جنگ دوم چین و ژاپن او ستوان واحد ۷۳۱ بود که واحد جنگ بیولویژک بود. گرچه تصور میشد او به زور به این واحد تحمیل شده و از لحاظ شخصیتی آدم خودمحوری است، اما توانست برتری خود را ثابت کند و وارد بیمارستان ارتشی شماره یک توکیو شود. او تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه سلطنتی کیوتو به اتمام رساند. در سال ۱۹۴۲، ایشی، شروع به کار روی تسیلحات میکروبی کرد. او این میکروبها را روی اسیران و شهروندان چینی امتحان کرد و یک بار هم موفق به آزمایش اسلحهاش در میدان نبرد شد. گفته میشود، دهها هزار نفر در آزمایشات وی کشته شدند. در طی آزمایشات او از سلاحهای حاوی میکروبهای کزاز، وبا و طاعون استفاده میکرد. او همچنین آزمایشاتی در مورد القای سقط، سکته قلبی و مغزی و تحقیقاتی در مورد سرمازدگی و کالبد شکافی موجودات زنده انجام داد.
۱- جوزف منگل Josef Mengele: او افسر آلمانی SS و یک پزشک نازی بود. او احتملا شناختهشدهترین نام در فهرست پزشکان جنایتکار است. او لقبهایی مثل «فرشته مرگ» و «شیطان زیبا» داشت. او بود که تعیین میکرد کدام اسیر به درد آزمایشات میخورد و کدام یک به خاطر ضعف، باید کشته شود. در آشویتس، او آزمایشاتی روی اسرای نگونبخت انجام میداد. او بیشتر به وراثت و بیتشر علاقه داشت و دوست داشت روی دوقلوهای همسان آزمایش کند. گفته میشود که او ۱۰ دوقلو را انتخاب کرده بود، آنها را با کلروفورم بیهوش کرده بود و برای مقایسه آنها با هم و پیدا کردن اختلافهای احتمالی، تشریحشان کرده بود. گفته میشود او بعضی از دوقلوها را با ارتباط دادن وریدهایشان به هم متصل میکرد و دوقلوهای به هم چسبیده را به صورت مصنوعی ایجاد میکرد. او آزمایشاتی در مورد تغییر رنگ چشم با تزریق مرکب، قطع اعضا و تلاش برای پیوند دوباره آنها و نابارور کردن زنان هم انجام داد.
منبع :
راههای بسیاری برای رسیدن به خدا وجود داره ...
طبق آمار بانک جهانی در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توریسم : معادل مبلغ 29.865.000.000.-دلار یا قریب سی میلیارد دلار بوده است. زائرین ایرانی که بصورت تمتع ویا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000.000 دلار یا بعبارتی قریب به مبلغ پنج میلیارد دلار درآمد تقدیم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در میان تمام کشورهای اسلامی مقام اول را به خود اختصاص داده اند. نظر باینکه هواپیمائی جمهوری اسلامی قدرت جابجائی اینهمه زائر را نداشته است شرکت هواپیمائی عربستان قریب به 54 درصد از زائران ایرانی را به خود اختصاص داده است...طبق گزارش مقامات دیپلماتیک ایران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترین و توهین آمیز ترین رفتار را با زوار ایرانی داشته اند و ایران از لحاظ توهین ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است. علمای عربستان در همان سال فتوی صادر کرده اند که ایرانیان شیعه کافر هستند.طبق یک گزارش دیپلماتیک دیگر زائران ایرانی ناخواسته ترین و منفورترین خارجی ها در عربستان محسوب می شده اند. با یک حساب سرانگشتی بوسیله پولی که ایرانیان سالانه به عربستان (دشمن شیعه ایرانی) تقدیم می کنند می توان تعداد 170.000 مسکن روستائی احداث کرد... یا میتوان 714.286 فرصت شغلی کشاورزی یا 200.000 فرصت شغلی صنعتی برای جوانان ایجاد کرد یا میتوان 10.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشی در کشور ایجاد کرد ویا میتوان با پول حجاج دوسال یک پالایشگاه سوپر مدرن با ظرفیت 75000 بشکه احداث کرد ویا با پول پنج سال حجاج میتوان ایران را به صادر کننده بنزین مبدل ساخت و دیگر برای واردات بنزین محتاج اعراب نبود....اما افسوس که با پول حجاج ایرانی قمارخانه های فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بیزنس حج را در اختیار دارند آباد میشود.....و تا رسیدن ایرانیان مسلمان به مرحله فکرکردن در بهینه هزینه کردن پول برای نزدیکی به خدا راه بسیار درازی در پیش است
27 نکته وبلاگنویسی، یا به دست آوردن چند سال تجربه وبلاگنویسی در دو ساعت
نکته مهم: نوشتههای قهوهای رنگ، نکات کوچکی است که خودم اضافه کردهام. حتما حتما حتما آنها را هم با دقت بخوانید.
یک / به دیگران ( بازدیدکننده گان وبلاگتان ) کمک کنید ، این یکی از قدرتمندترین راههایی است که میتواند به شما این اطمینان را بدهد که آنان دوباره به سایت شما سر خواهند زد.
دو /
بلاگ نویسی صرفا یک راه مناسب برای درآمدزایی نیست. زیاد هم به این مسئله
که فلانی درباره ی بدست آوردن پولهایی که ازین چه میگوید توجه نکنید. این
کار نیاز به استعداد، تلاش و صبر دارد.
تنها در صورتی آن را انجام دهید که به نوشتن علاقمند باشید و چیزی برای
نوشتن داشته باشید. قبل از دیدن هرگونه بازگشت جدی در این زمینه خودتان را
برای سرمایه گذاری آماده کنید.
توی ایران که اصلا چیزی بر نمیگردد پس لطفا اگر عاشق نوشتن نیستید از اول، خودتان را مسخره خاص و عام نکنید :)
سه /
برای خوانندگان وبلاگتان سادهترین راه برای مشترک شدن به فیدهایتان را
فراهم کنید. مشترک وبلاگی شدن ، یکی از بهترین راههایی است که یک
خوانندهی وبلاگ میتواند داشته باشد.
چهار /
تمام فیدتان را برای خواندن ارائه کنید.حتی اگر این بدان معنی باشد که
افرادی که از سایت شما بازدید میکنند کمتر ببینید.یک خواننده ی دائمی بهتر
از یک خواننده ای است که مطالب شما را هرگز نمیخواند.سخت نگیرید !
من خودم شخصا فیدهایی را که مشکل
داشته باشند یا نصفه ارائه بشوند دنبال نمیکنم. هر چند ممکن است استثنا
هم داشته باشد ولی شما ریسک نکنید و فیدتان را کامل ارائه کنید. مشترکین
بیشتر بهتر از شاید کلیک بیشتر است :)
پنج / اگر
از مفید و خوب بودن پستی که نوشته اید مطمئن نیستید، یک مقداری برایش وقت
بگذارید و سبک سنگین کنید. اگر هم در نهایت نتوانستید خودتان را متقاعد
کنید که پست خوبی است، آن پست را حذف کنید.یک پست بد از بیپستی بدتر است.
پست های نامناسب باعث ایجاد سوالات مبهمی در ذهن خوانندگان وبلاگتان خواهد
شد. زمانی که یک پست بد مینویسید، به آن گونه نوشتن ادامه خواهید داد.
این جوری یک جایی میبینید واقعا
نوشتههایتان فقط به درد وقت تلف کردن میخورد و شما هم هیچ راهی ندارید
که از این وضعیت خلاص شوید. بگذارید توقع خوانندههایتان از شما برود بالا
و اجازه بدهید یقه شما را بچسبند رسما :)
شش /
خودتان را آماده کنید برای اینکه بعد از سه یا چهار ماه از هرگونه ایده
خالی شوید. تمام تلاشتان را بکنید تا در مقابل وسوسه الکی نوشتن مقاومت
کنید و از نوشتن هر چیزی که باعث ایجاد ضعفی در وبلاگ شما میشود، خودداری
کنید. آن حسهایی که قبلا داشتهاید و حس میکردید چیزی به شما وحی میشود
تا آن را بنویسید کمکم به سوی شما باز میگردد.
این یک چیز خیلی عجیبی نیست. همه به نوبه خودشان دچارش میشوند. تا یک مدت نتوانستید بنویسید وبلاگنویسی را رها نکنید.
هفت /
همیشه آن چیزی که میدانید مهم نیست، اینکه چه کسانی را میشناسید هم مهم
است. در واقع مطالب و محتوای خوب بازگشت ویزیتورهای وبلاگتان را برای شما
به ارمغان خواهد آورد. اما در ابتدای شروع وبلاگ نویسیتان ، شما نیاز به
یک گروه دوستان اینترنتی دارید برای ایجاد تعاملات مجازیتان.قطعا شگفت زده
خواهید شد زمانی که ببینید چقدر از این که شما بهترین مطالبتان را به
اشتراک میگذارید خوشحال خواهند شد.
این یک چیز عادی است که در وبلاگستان فارسی به مافیا مشهور شده است!
هشت /
سرفصلها و عنوان خبرهای جذاب را بنویسید و پستهایی را که در سایت های
اجتماعی دارای بازخورد بالا هستند و با استقبال خوانندگان روبرو شدند را
نیز لیست کنید.این راه یکی از بهترین راه هاست برای آنکه خوانندگان مطلب
خاصی به وسیلهی معرفی کردن شما، وبسایت شما را پیدا کرده و مطالب آن را
بخوانند.
نه / هر
آنچه در توان دارید را برای انتخاب سرخط مطلبتان وقت بگذارید و شروع
پاراگرافتان را تا جایی که ممکن است جذاب آغاز کنید. اگر خواننده در همان
ابتدای مطلب برای خواندن ادامهی آن ترغیب نشود، عملا کیفیت مقالهی شما
از بین خواهد رفت و نادیده خواهد گرفته شد.
این قضیه توی هر چیزی مثل کتاب
نوشتن یا فیلم ساختن هم هست. خیلی خیلی خیلی جدی بگیرید لطفا! یک مطلب
یادم بیاندازید بعدا در این مورد بنویسم حتما.
ده / از دوستان، خانواده و
دیگر آشنایانتان مودبانه خواهش کنید تا مطالب شما را به اشتراک بگذارند و
به آنان رای مثبت دهند.ممکن است یک مقدار تقلبگونه به نظر برسد اما باور
کنید تمام رقبای شما هم از همین روش استفاده میکنند.
من این را از بسیاری از دوستان
مجازیم خواستهام اما نتیجهای نداده است. اصولا من هر چقدر به Share کردن
مطالبم توسط دوستان صمیمی علاقه نشان دادم آنها بیشتر دریغ کردند. دلیلش
را نمیدانم چیست ولی کلا در مورد دوستانتان { مخصوصا من :) } مهربانتر
باشید :)
یازده / همهی
پستهایتان را برای سایتهای اجتماعی ننویسید. خیلی کار جالب و درستی نیست
و دیگران هم کمکم از این کار شما خسته خواهند شد.در لیستی که من از بلاگر
های مورد علاقهام تهیه کردم، به ندرت کسی پیدا میشود که صفحهی اولش را
برای دیگ یا ردیت ایجاد کند.
اگرچه که این سایتها از آسانترین راهها برای داشتن و گرفتن ترافیک
بالایی بر روی سایت شماست ، اما این هم مهم است که یادتان باشد آنها تنها
نمایندهی درصد کمی از جمعیت کاربران اینترنتی هستند.
اصلا کلیکی که از این وبسایتها
میشود فقط به درد پز دادن میخورد وگرنه برای شما مشتری دائم نمیشود.
بعد از یک مدت هم خوانندگان ثابت شما را فراری میدهد. میشوید عین این
مجلات زرد پرتیتراژ که اعتبار زیادی نمیتوانند کسب کنند.
دوازده / به
تمامی بازخوردها و انتقادها با دقت گوش دهید اما خیلی بر پایهی این
انتقادها کارهای اصلی خودتان را در وبلاگ انجام ندهید. اکثر مردم اطلاعات
زیادی ندارند. وبلاگ شما فرزند ذهن شماست، اگر بخواهید همه را راضی نگاه
دارید کمی سر ناسازگاری با شما خواهد برداشت.
یادتان باشد برای خودتان وبلاگ
مینویسید. اگر قرار باشد همه را راضی کنید یک جایی دلزده میشوید. اما
ابدا انتقادها را نادیده نگیرید. اگر یک نفر انتقاد میکند به معنای این
نیست که فقط یک نفر انتقاد دارد. به معنای آن است فقط یک نفر حال و حوصله
داشته است انتقادش را به گوش شما برساند. مغرور نباشید فرزندانم!
سیزده / تجربه کنید! ریسک کنید و شانس خود را امتحان کنید، چندین نفر و نظرهایشان را برای خودتان حذف کرده و نادیده بگیرید، گاهی لازم است برخی کارها را برای در اوج ماندن و برتر بودن انجام دهید.
چهارده / همیشه
به دنبال پیدا کردن زوایای متفاوت باشید. حتی اگر چیزی که شما میگویید
ارزشمند باشد، در مقابل دیگر مطالب که شاید شبیه به مطلب شما نوشته شده
باشد و تنها شباهت دلیل بر آن شود تا مطلبتان برای خواننده جذاب به نظر
برسد هیچ امتیاز مثبتی نخواهید داشت.
برای همین است که نوآوری بهتر از کپی برداری جواب میدهد اصولا!
پانزده /
در هر برنامهی تجارت اینترنتی و … با هر کس که از شما این امر را بخواهد
شرکت نکنید. اگر لینک دادن و لینک شدن شما ارزش و بهای کافی برای کارتان
را برای شما ندارد این ایدهی خوبی نخواهد بود.
ارزان نباشید و قدر خودتان را بدانید. یک طرح موفق شرکت کنید بهتر است از هزاران طرح ناموفق.
شانزده /
درباره ی خودتان و زندگیتان تا جایی که مربوط به موضوع نوشتهتان میشود
نیز چیزی بنویسید. بازگو کردن تجربیان مهم و معنی دار دیگران از زبان
خودشان، خود از منابع مهم و ثابت برای شما خواهد شد.
توی کلاسهای آموزش سخنرانی همیشه
این نکته را گوشزد میکنند. هم ارائه شما را درستتر نشان میدهد. هم جو
سخنرانی/ارائه/پست وبلاگ را گرم میکند و به خواننده اجازه میدهد
خودمانیتر شود.
هفده / خوانندگان وبلاگتان را به فکر کردن بیاندازید. این کار همیشه اتفاق نمیافتد و قطعا زمانی که اتفاق بیفتند آنان همچین کاری را فراموش نمیکنند.
هجده / خیلی
خودتان را درگیر جاسازی تعداد زیادی از تبلیغات سایتهای مختلف در
وبلاگتان نکنید. داشتن ترافیک فوقالعاده بالا بر روی سایت شما خیلی
ارزشمندتر از آن است که شما وقتتان را برای یک تبلیغی که با هر کلیک
2ریال برایتان سود داشته باشد میارزد.
خواهشا بیخیال این تبلیغات کلیکی،
آن هم به صورت 1524 در هر وبلاگ بشوید. این جوری هم اعتبارتان را از دست
میدهید و هم تبلیغات درست و حسابی را.
نوزده /
ظاهر وبلاگ. اگر وبلاگ شما در ظاهر تصویر خوشایندی نداشته باشد، قاعدتا
خیلی هم جدی گرفته نخواهد شد، درهم ریختگی و شلوغی بیش از حد در وبلاگ و
عدم امکان مطالعهی آسان مطالب شما، همه و همه باعث آن خواهد شد تا
خوانندگان وبلاگ شما خسته شده و وبلاگتان را ترک کنند.یک ظاهر زیبا برای
وبلاگتان باعث ترغیب خوانندگان وبلاگتان خواهد شد و خود یک عامل خواهد شد
برای آنکه وبلاگتان دارای بهای ویژهای شود.
برای همین قالب وبلاگ من مفت گران است :)) به زودی درست میشود البته ;)
بیست / سر
زدن به دیگر وبلاگها و وقت گذاشتن و نظر دادن برای تکتکشان هم کاریست
که زیاد جالب نیست و بهتر است به آن زیاد اهمیت داده نشود.در عوض یک مطلب
پر محتوا بنویسید و با ایمیل زدن به دیگر وبلاگنویسان آنان را شگفت زده
کنید.
این یکی را کاملا رد میکنم. برعکس
عمل کنید! اصلا مطالبتان را به دیگران ایمیل نکنید چون به نوعی اسپم
فرستادن تلقی میشود. همین که مطلب خوب بنویسید کافی است. عوضش نظرات مفید
و درست و حسابی توی وبلاگهای مفید و درست و حسابی بگذارید. خود من شخصا
همیشه وبلاگ کسانی که توی وبلاگم کامنت میگذارند را دنبال میکنم.
بیست و یک / یه نظرهایی که
در وبلاگتان میگذارند پاسخ دهید، خصوصا کسانی که نظری خلاف عقیدهی شما
دارند.این یکی از بهترین راههایی است که شما بدین وسیله میتوانید به
خوانندگان وبلاگتان نشان دهید که برای آنان ارزش قائلید و ارزش وقت و
زمانی که آنان برای خواندن وبلاگ شما گذاشتهاند را میدانید.
بیست و دو / وقتتان
را صرف خواندن دیگر وبلاگ ها با وسواس بسیار و چک کردن آمار ترافیک سایت
دیگران نکنید، بهتر است این وقت را صرف کارهایی کنید که ترافیک سایت خود
را بالا ببرید، مانند ایجاد محتوا، تحقیقات، ارسال کردن مطالب به فوروم
های مربوطه و …
این را بنویسید بزنید به دیوار اتاقتان. بیخیال وبلاگهای دیگر شوید. مسلما اگر محتوای خوب تولید کنید حال همه رقبا را میگیرید.
بیست و سه / اگر به موفقیتی در زمینه ی وبلاگ نویسی دست مییابید خیلی نیاز نیست آن را همه جا جار بزنید اما اجازه دهید تا خوانندگان وبلاگ شما تا حدی ازین خبرها باخبر شوند.
بیست و چهار /
از بلاگ کارناوالها استفاده کنید. این یکی از آسانترین راههایی است برای
آنکه شما تبادل لینک کنید و خوانندگان وبلاگتان را بشناسید و خواننده پیدا
کنید بدون آنکه آنان شما را بشناسند.
تا یادم نرفته است به جشنواره نوروزی نزدیک میشویم. البته مشترکین این وبلاگ خبرش را حتما دریافت میکنند.
بیست و پنج /
بهترین نوشته هایتان را به طور ثابت در یک صفحهی خاص و در جایی که دیده
شود قرار دهید. هدف اصلی شما هم همین است. اینکه خوانندگان وبلاگ شما
بهترین مطالب شما را پیدا کرده و بخوانند، پس چرا بهترین کارهایتان را در
بایگانی نگه دارید و بگذارید خاک بخورند و تا مدتها خوانده نشوند؟
این یک یادآوری برای خود من هم هست.
کار بسیار پسندیدهای که مدتهاست در فکر انجامش هستم. توی وبلاگهای بزرگ
جهان نمونههای بسیاری از این مطلب میبینیم اما توی وبلاگستان فارسی
نمونهها برای این مورد بسیار اندک است.
بیست و شش / آن
چیزی را انجام دهید که اطمینان دارید برایتان مفید است و اصطلاحا روی شما
جواب میدهد. سعی کنید خود واقعیتان باشد و یک شخصیت در ظاهر خوب تلاش
دروغین نکنید. قطعا جایی به مشکل بر میخورید و این تلاش شما پایدار نخواهد
ماند. مردم در نهایت حقیقت را خواهند فهمید.
برگردید و درس 14 را باز هم مرور کنید.
بیست و هفت / وبلاگهایی که دربارهی وبلاگنویسی و راهها و روشهای آن توضیح میدهند و مطلب مینویسند را بخوانید، این وبلاگها منابع مهمی برای یادگیری فنونی برای وبلاگنویسی هستند. به خصوص در زمینههای فنی !
روز شماری می کنم که بیایی ... هر چند ...
پیراهن آبی که پیش از سفر به تن ات بود ... روزی تنها یکبار می بویم.