ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سالروز مبعث حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ( 27 رجب ) را به عموم مسلمانان جهان تبریک میگویم .
در تاریکی و ظلمت غاری دور، در دل کوههای سیاه و خاکستریسرزمینی ناآشنا مردی در تنهایی خویش با معبودش نجوا میکرد و عظمتش را میستود، مردی از جنس خاک اما نشسته بر بال ملائک، که اگر نبود وجودش،هرگز دنیا خلق نمیشد! در سکوت و تنهایی، در نهایت هوشیاری و در کمال ناباوری، به ناگاه صدای رسا و ملایم را در فضای "حرا" شنید:
"اقراء باسم ربک الذی خلق ..." بخوان، به نام پروردگارت، پروردگاری که تو و همه انسانها را خلق کرد، بخوان و او را به بزرگی یاد کن، کسی که به تو خواندن را آموخت.
در تاریکی و ظلمت غاری دور، در دل کوههای سیاه و خاکستریسرزمینی ناآشنا مردی در تنهایی خویش با معبودش نجوا میکرد و عظمتش را میستود، مردی از جنس خاک اما نشسته بر بال ملائک، که اگر نبود وجودش،هرگز دنیا خلق نمیشد! در سکوت و تنهایی، در نهایت هوشیاری و در کمال ناباوری، به ناگاه صدای رسا و ملایم را در فضای "حرا" شنید:
"اقراء باسم ربک الذی خلق ..." بخوان، به نام پروردگارت، پروردگاری که تو و همه انسانها را خلق کرد، بخوان و او را به بزرگی یاد کن، کسی که به تو خواندن را آموخت.
با صدایی لرزان و پر التهاب پرسید; بخوانم؟ چگونه بخوانم در حالی که خواندن نمیدانم!
وهمی بود؟ پنداری بود؟ رویایی ؟ و یا رسالتی آغاز شده بود ؟ رسالتی که محمد(ص) میبایست بار سنگینش را بر دوش کشد و پیش از او پیامبرانی همچون عیسی(س) و موسی (س) بشارتش را داده بودند!
نه وهم بود و نه رویا و نه خواب، که یک "تکلیف" بود. تکلیفی که خدای قادر سبحان به بهترین بندگانش آن را واگذار کرده بود، تکلیفی از جنس خدا! نوری از آسمان به زمین !
ابلاغ پیامی که پایههایش بر خواندن استوار میشد و تکلیفی که ابتدایش علم و آگاهی و اندیشه و دانش بود.
موجی از ترس و دلهره بر دل محمد(ص) افتاد و او را در تردید و گمان فرو برد.
"جبرییل" با طنین رسای خود، نغمهی "بخوان" را بر محمد (ص) زمزمه کرد، ناگهان بر اندام محمد(ص) لرزهای افتاد و بر پیشانیش عرق سردی نشست، و او سراسیمه و در حالی که همچنان میلرزید به خانه "خدیجه" پناه برد! نمیدانست چه بگوید و چه بکند، لرزه امانش نمیداد، به ناچار خود را بر لفافهای بپیچد.
بانگ امین خدا بر محمد امین، او را به خود آورد که;" یا ایهاالمدثر، قم فانذر، فلا ربک فطهر"ای به خود پیچیده ! بدان که هیچ چیز و هیچ کس به جز پروردگارت نمیتواند تو را پناهنده باشد و به تو آرامش بدهد، برخیز و مردم را بشارت بده و خدای خود را به پاکی یاد کن.
محمد(ص) از جانب پرورگار و برای انذار و هدایت مردم ماموریتی بس دشوار یافتهبود و میبایست که بر این ماموریت استقامت کند، همانطور که به او امر شده و دستور داده شد،"فاستقم کما امرت".
بدین سان محمد(ص)برانگیخته شد تا علم و آگاهی بر سریر ظلمت و تاریکی بنشاند و در مسیر هدایت انسان از هیچ چیز فرو نگذارد.
به گواه تاریخ این روز بزرگ در بیست و هفتم ماه رجب و سیزده سال قبل از هجرت و زمانی که پیامبر چهل سال بیش نداشت، صورت گرفت.
محمد(ص)در دورانی به رسالت مبعوث شد که جهل و نادانی بر اجتماع انسانها سایهافکندهبود و نهتنها سرزمین نجد (عربستان) بلکه بسیاری از سرزمینهای دیگر در گمراهی بسر میبردند.
آیین و سنتهای ناپسند و غیراخلاقی رواج یافته و ثروت اندوزی و تفاخر به حد اعلای خود رسیده بود.
مردم در جامعهاز امنیتاجتماعی برخوردار نبودند و از آزادی و استقلال نیز خبری نبود. نظامسیاسی و اجتماعی تنها در قبیلهها پایهریزی میشد و بزرگ قبیله تنها کسی بود که قانون اجتماعی را تنظیم میکرد.
شعار "الحق لمن غلب"، حق با کسی است که زورش بیشتر است در آن سرزمین طنینانداز بود و آن که زر و ثروتش بیشتر بود حرفش خریدار داشت و بینوایان بردگان آن جامعه بودند.
نظامبردهداری، تبعیضهای اجتماعی و نیز تقسیمبندی انسانهابه "فقیر" و "غنی " عرف جامعه آن روز بود.
مردم قبایل به ثروت و "نسب" به یک دیگر تفاخر میکردند و آنجا که کم می آوردند، مردگان قبرستان هایشان را نیز به رخ یکدیگر میکشیدند! (الهیکم التکاثر، حتی زرتم المقابر)
از دانش تنها شعر و شاعری مفهوم داشت و کلمات تنها برای استهزا و تفاخر بکار گرفته میشدند،علم و اندیشه در دیرها و معبدها محبوس بود و تنهااعراب بیابان گرد و برخی از قبیلهها به فصاحت کلام مشهور بودند.
در تجارت و سوداگری ، ربا رایج بود و این شیوه در داد و ستد بر سود عادلانه، غلبه داشت.
خوشگذرانی، میگساری، باده نوشی و بیارادگی در جامعه رواج داشت، زنان از هیچ جایگاهاجتماعی برخوردار نبودند و تنها برای تطمیع مردان مورد استقبال قرار میگرفتند و دختران نیز مایهشرمساری خانواده بودند و به همین دلیل زنده بگور میشدند!
در چنین زمانی بود که محمد (ص) مبعوث شد و رسالتی بس دشوار به او ابلاغ شد.او مامور شد که در برابر تمام بیعدالتیها بایستاد و با جهل و خرافه و تبعیض مبارزه کند.
اصلیترین رسالتش، سفارش به اخلاق و ترویج خوبیها بود به طوری که خطاب به مردم فرمودند: "من مبعوث نشدم مگر برای کامل کردن اخلاق."
دانش مبتنی بر وحی، سیمای آرام و چهرهی متین،تواضع و خشوع برای مومنان و خشم و شدت برای کافران، رافت و مهربانی با بیچارگان و درماندگان و یتیمان و تقدم در سلام، ایجاد حقوق برابر برای همه و تثبیت فرهنگ آزادی در جامعه، توجه به حقوق همسایه و تکریم بردگان و نیز انجام صله رحم از خصایص ویژه پیامبر اکرم بود که بعد از رسالتش موجب جذب مردم به آییناسلام میشد.
همواره مردم را به فراگرفتن دانش و سواد تشویق که نه تکلیف میکرد، تفکر و اندیشه را برترین عبادات بر میشمرد و میان مردمان دانا و نادان، تفاوت قایل بود.
مبعوث شدن و آمدنش غلبهنور بر ظلمت بود و نوید سروری مستضعفان در جهان، بعثت اتفاقی نبود که در یک روز افتاده باشد که رویدادی در تمام تاریخاست، و در این روز باید که خوب دید و شنید آنچه را فرشتگان ندا میدهند و فرا رسیدنش را بر زمینیان شادباش میگویند.مبعث ختم رسل، خیر بشر و عصاره خلقت، مبارک.
و امروزه چه راحت رسالت محمد به دست کسانی که سنگ اسلام را به سینه میزنند٬ زیر پا گذاشته شده!
پیروزباشید
!!!
تا بوده همین بوده.
سلامت باشی