ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و علی ابن موسی الرضا (ع) را تسلیت می گویم.
پیامبر اکرم (ص) ازرحلت خود خبرداد.
رسول اکرم(ص)در آخرین سفرحج(در عرفه)، در مکه، در غدیرخم، درمدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران یا در ضمنسخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلتخود خبرداد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا(ص)را آگاه ساخته بود کهپیامبرهم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى وپیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. در حجهالوداع در هنگام رمىجمرات فرمود: مناسک خود را از منفراگیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم. هرگز مرا دیگردر این جایگاه نخواهید دید. هنگام بازگشت نیز در اجتماع بزرگ حاجیان فرمود: نزدیک استفراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم.
از برخى روایات استفاده مىشود که رسول خدا(ص) در محضر فرشتگان مقرب، على(ع) را وصى خود قرار داد و آنان شاهد بودند، از آن جمله روایتى است که از امام کاظم(ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین فرمود: در شبى از شب هاى بیماری پیامبر(ص) من نشسته بودم و حضرت(ص) بر سینه من تکیه داده بود و فاطمه(س) دخترش نیز حضور داشت. رسول خدا(ص) فرموده بود که همسرانش و سایر زنان از نزد وى بیرون روند و آنها رفته بودند. پیامبر اکرم(ص) به من فرمود: «اى اباالحسن! از جاى خود برخیز و رو به روى من بایست.»
من برخاستم و جبرئیل به جاى من نشست و پیامبر(ص) بر سینه وى تکیه داد و میکائیل در جانب راست پیامبر(ص) بنشست. حضرت فرمود:« یا على(ع) دست هاى خود را بر هم بگذار!»
من این کار را انجام دادم. آن گاه فرمود:« من با تو عهد بسته بودم و اینک آن عهد را تازه مىکنم، در محضر جبرئیل و میکائیل که دو امین پروردگار جهانیانند. یا على! تو را به حقى که این دو بر گردن تو دارند، هر چه در وصیت من آمده است باید به جاى آورى و مفاد آن را بپذیرى و صبر را پیشه خود سازى و بر راه و روش من پایدارى کنى نه روش فلان کس و فلان کس! اکنون هر چه را خدا به تو عنایت کرده است با قدرت پذیرا باش.»
من دست هایم را به روى هم نهاده بودم و پیامبر(ص) دست مبارک خود را بین دو دست من گذاشت، به طورى که گویى بین آن دو چیزى قرار مىداد، سپس فرمود:« من بین دست هایت حکمت و دانش آنچه را برایت پیش خواهد آمد، نهادم، تا چیزى از سرنوشت تو نباشد که از آن آگاه نباشى و هر گاه مرگ تو فرا رسید وصیت خود را به امام پس از خود بگوى، بنابر آنچه من به تو وصیت کردم و همانند من عمل کن و نیازى به کتاب و نوشتهاى نیست.
هرگز کسی دچار محن چون حسن نشد
ور شد دچار آن همه رنج و محن نشد
خاتم اگر ز دست سلیمان به باد رفت
اندر شکنجه ستم اهرمن نشد
نوح نجیگر از خطر موج رنجه شد
غرقاب لُجّه غم بنیاد کن نشد
یوسف اگر چه از پدر پیر دور ماند
لیکن غریب و بی همه کس در وطن نشد
شمع ار چه سوخت از سرشب تا سحر ولی
خونابه دل و جگرش در لگن نشد
پروین نثار ماهرخی کانچه شد بر او
پروانه را ز شمع دل انجمن نشد
حقا که هیچ طایری از آشیان قدس
چون او اسیر پنجه زاغ و زغن نشد
جز غم نصیب آن دل و الا گهر نبود
جز زهر بهر آن لب شکر شکن نشد
دشنام دشمن آنچه که با آن جگر نمود
از زهر بی مضایقه با آن بدن نشد
از دوست آن چه دید ز دشمن روا نبود
جز صبر، دردهای دلش را دوا نبود
آیةالله غروی اصفهانی
کعبهی اهل ولاست صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا
در صف محشر خدا مشتری اشک اوست
هر که در اینجا کند گریه برای رضا
کیست پناه همه جز پسر فاطمه؟
چیست رضای خدا غیر رضای رضا؟
بر سر دستش برند هدیه برای خدا
ریزد اگر دُرّ اشک، دیده به پای رضا
زهر جفا ریخت ریخت، شعله به کانون دل
خونِ جگر بود بود، قوت و غذای رضا
نغمه ی قدّوسیان بود به آمین بلند
حیف که خاموش شد صوت دعای رضا
یاد کند گر دَمی ز آن جگرِ چاک چاک
خون جگر جوشد از خشت طلای رضا
از در باب الجواد میشنوم دم به دم
یا ابتای پسر، وا ولدای رضا
بوسه به قبرش زدم، تازه ز طوس آمدم
باز دلم در وطن کرده هوای رضا
گر برود در جنان یا برود در جحیم
بر لبِ میثم بُوَد مدح و ثنای رضا
غلامرضا سازگار
سلام دوست عزیزم
منم تسلیت میگم...
خیلی وقته به من سر نزدید..
شاد باشید.
سلام
کجا خیلی وقته من که دارم ۲-۳ روز یکبار وبلاگ دوستان رو میچرخم.
تازه واسه پست قبلیت هم نظر گذاشتم..
حالا هم ناراحت نشو اومدم...
اولا :
آقای دکتر که می آی وبلاگ من ایجاد رعب و وحشت می کنی !! الان زنگ می زنم به ۱۱۰ بیان به جرم شرارت و چاقو کشی دستگیره ات کنن ۶ ماه حبس بکشی.
دوما :
عجب حالی بردم با اون شعر ۲ تا خرا !!!! خر کیف شدم ..می گن دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید ... بیشتر از این توضیح نمی دم. :دی
سوما:
این همه گفتی ..گفتی .. آخرش نگفتی کی با کی نسبت داره ! خوب بلدی بپیچونی ها !
چهارما:
ببخشید که من اینجا تو این پست بی ادبی کردم(اینجا نوشتم چون آخرین پست بود و خالی بود ...جای پارک گیر اوردم ذوق کردم)
پنجما:
به جون خودم ترجیح می دم خر باشم تا از قماش ناجوانمرد و نا لوتی...حکایت همون شعر خودت ...
ششما :
خوب ! هول نده بابا می رو بیرون :دی
اولا:
سلام
دوما:
خانم مهندس از وجنات شما پیداست که این کارو به خاطر جونی متهم نمی کنید و نمیگذارید که بره آبخنک بخوره...
سوما:
چاکریم..قابل نداشت!!!منظورت اینه که خیلی خیلی خوشحال شدی...درسته....پس منم خوشم اومد....دیگه چی میخواستی بگی. :دی
چهارما:
این همه گفتم ..گفتم...آخرش با دقت نخوندی!خوب بلدی بپیچونی ها !
پنجما:
خواهش میکنم اینکه بی ادبی نبود ...(پس آخر هر پست که خالی بود بی ادبی هم بود...بفرما ...حق پارکبانی مون رو مبذول بفرمایید)
ششما:
اشکم رو درآوردی ..خیلی مردی لوتی
اینم یه شعر دیگه پس:
کاش سیگار باشم لوطیان دودم کنند
نه شمعی که نامردان فوتم کنند
هفتما:
انگار نوبت منه زنگ بزنم ۱۱۰ ..الو ۱۱۰ ه ..آقا اینجا یکی....
شاد باشی
میدونی از حی وبلاگت خوشم میاد ؟
تو همیشه اینقدر با دقت مینویسی که من گاهی اوقات باریکلا میفرستم به این حوصله ات ...
البته هم با دقت و هم مفید .
اصلا وبلاگ تو پر از اطلاعات دقیق و مفید است .....از عکسهای وبلاگت که با دقت طراحی میشن تا نوشته هات .
علی اکبر عزیز ...موفق باشی
چی؟
شرمندم نکن ...
ممنونم ازت
البته به مطالب کم و شیوای شما نمی رسه.
بازم ممنون دیگه دارم آب میشم..
سلامت باشی
برای اتحاد آراء همه با هم (((جباری)))
من نیز تسلیت می گویم!
منم تسلیت می گم!
چقدر قشنگ:تا خدا هست وخدایی می کند
مجتبی مشکل گشایی می کند
یا علی
بعد از گذشت ۱۰سال هنوز دارم نذری این روزها را بپزم با اینکه نظرم تمام شده نمیدونید چقدر عجیب به این روزها اعتقاد دارم... ممنون که بهم سر می زنید... اما یه سوال هم دارم از چی خوشتان نیامد را نفهمیدم
خدا رو شکر...روزهای خوبیه که نباید به همین سادگی ها از دست بدیمشون.
خواهش می کنم
از منطق عاطفه ای خوشم نیامد...
ممنون از تبریکت
موفق باشی
سلام علی جان، من خیلی عذر میخوام که خیلی وقته بهت سر نزدم ... آخه من یه اشتباهی کردم و تمام دوستانی رو که لینک کرده بودم بر حسب اتفاق از دست دادم و همه رو گم کرده بودم. و لینک همشون پاک شد. ( در جابه جایی از منوی کشویی لینک دوستان به جعبه لینک بلاگ اسکای )
الان دوباره لینک شما را اضافه کردم ..
تا عید باز هم خونه تکونی دارم ... باید هر بار متحول بشه انسان ووو منم با وبلاگم متحول می شم!
دوستت دارم ... بای
سلام
خواهش می کنم ..عزیز
چه بد شد...خیلی سخته پیدا کردنشون
مرسی
به سلامتی....موفق باشی
من هم همینطور
سلام علی جان
رحلت حضرت رسول اکرم و امام ر ضا رو به شما و بقیه دوستان تسلیت میگم
دو رووزی هست آپ کردم گفتم شاید خودت سر بزنی دیدم شما رو هم باید دعوت کرد
اگه وقت کردی سر بزن
بقول بعضی دوستان
فراموش نکن که فراموش شدگان فراموش کنندگان رو هیچوقت فراموش نمیکنند
سلام
ممنون..منم تسلیت میگم.
خواهش میکنم ..حتما
چشم.
سلام دوست خوبم. من بالاخره بعد از مدتها به وبلاگتون سر زدم. نمیگم خیلی عالیه یا جالبه! چون من از کسایی که نخونده فقط میان مینیویسن سلام خیلی وبت خوبه .واقعا بدم میاد!!!!!
در ضمن تسلیتم عرض میگم خدمتتون!! البته پساپس!!!
سلام
با روی چشم ما گذاشتی...البته یکمی ضد حاله ولی خوب باز هم دلگرمیه...
منم همینطور...
موفق باشی
az lotfe shoma doste azizam besyar sepas gozaram.
omidvaram ke hamishe movafagh bashid.
man ham shoma ro link kardam.
www.nosazi.tk
خواهش میکنم.
ممنون
مرسی
سلام دوست خوبم ...راست میگی غمگینم ...یه کمی درگیرم ....خوب میشم به امید خدا ....التماس دعا !
سلام
امیدوارم از این حس غمگینی رهایی پیدا کنی ...
برات آرزوی موفقیت می کنم...ان شاالله که مشکلاتت حل بشن.
محتاجیم به دعا
سلام دوست گلم
خوشم اومد از اینکه خیلی با حوصله و دقت می نویسی عزیز
از بابت روایتها هم مرسی
ممنون که بهم سرزدی
شاد باشی
سلام
ممنون ازت...
ممنون که حوصله کردی خوندی.
خواهش می کنم.
زنده باشی
سلام
از دست من ناراحتید؟
من اپم
در ضمن منم تسلیت میگم
سلام
برای چی باید ناراحت باشم؟
اومدم..
منم همینطور
موفق باشی...
مرد باران
mohammadblogs@yahoo.com
http://rainct.blogsky.com
بیا
سلام علی جان
انگار دورو برت شلوغه دیگه ما رو نمیبینی
یک سری نمیزنی که زنده ایم یا نه
من هیچ وقت به کسی اصرار نمیکنم که به وبم سر بزنه میگم هرکسی دوست داشته باشه میاد
به شما هم دیگه زیاد اصرار نمیکنم در کلبه ی عشق در تاریکی همیشه به روی دوستان بازه
و خوشحال میشم بم سر بزنن
بای تا های بعد
سلام فراموش کردیییییییییییییییییییی
سلام
نه ...
میام..
یکمی سرم شلوغ شده.
دوست گلم سلام
خیلی خوب کاری می کنی مطالب متنوع می گذاری
خیلی وقت بود از شعرهای سازگار نخونده بودم
راستی من از عکس مجله واسه وبلاگم استفاده کردم . اگه دوست نداری و راضی نیستی خبرم کن حذفش کنم
سلام
خواهش میکنم...تنوع هم خوبه بعضی مواقع..
شرمندم نکن ...هرکاری خواستی بکن ...تازه خوشحالم میشم.
موفق باشی
توی قسمت یاد ایام این پست از عکسی که شما از طرح جلد انداخته بودید بهره بردیم البته با اجازه