همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

دکتر ابراهیم حشمت

دکتر جنگلی ها

 

اعدام دکتر حشمت    ۱۴ اردیبهشت ۱۲۹۸

 

n;jv palj

 

شاید اگردکترحشمت نبودمیرزاکوچک خان چندسال زودتر از پا درامده بود وشاید اصلا نهضت جنگل به شکلی که ما الان می شناسیم تشکیل نشده بود.

 در لحضه های اخرکم اورد یا شاید تسلیم شدنش تاکتیکی بود اما بالاخره دکتر حشمت ماند که سر قزاق ها را گرم کند.

 مادرش اهل دیلم بود و پدرش عباس قلی حکیم باشی طالقانی بود که به او حشمت الله الا طبا می گفتند او از معروفترین جراح های ان زمان بود ابراهیم هم مثل پدرش به مدرسه الیانس فرانسوی ها رفت بعد هم درست همزمان با جنگ جهانی اول دردارلفنون طب و علوم سیاسی خواند در لاهیجان نظام ملی طب راتاسیس کرد و نهر (حشمت رود )راهم ساخت که جلوی خرابی خیلی از شالیزارهای گیلان را گرفت باهمین کارها دکتردرتمام گیلان محبوب شد وقتی میرزا شروع به سازمان دهی نیروهای مردمی کرد تا جلوی نیروهای روس و انگلیس را بگیرد دکتر حشمت به او ملحق شد او بعداز میرزا کوچک مهمترین چهره نهضت جنگل بود وبیشترکا رهای حقوقی و مذاکراتی نهضت راانجام می داد شاید به خاطر همین بود که بیشتر تلاشها برای شکست نهضت جنگل روی جدای میرزا ودکتر حشمت متمرکز بود دکتر حشمت میل بیشتری به جنگ رودروبا قزاق ها داشت چیزی که همیشه از ان فرار می کرد میرزا از برادر کشی بدش می امد ان اواخر در جریان تعقیب وگریزهای میرزا وقتی اوضاع دیگر خیلی خراب شده بود ونهضت به گروههای کوچک تقشیم شده بود یکی از اشرار محلی به اسم امیر خان قول کمک به افراد جنگل را داد جنگلی به ناچار به او اعتماد کردند وبه پناهگاها او رفتند ولی خیلی زود معلوم شد که امیر خان می خواهد انها را تحویل قزاقها بدهد میرزاتصمیم گرفت فرار کند ولی دکتر حشمت با او نرفت اینجایش هنوز دقیق نیست بعضی گفته اند وعده هایی که امیر خان از جانب دولت به دکتر داد او را وسوسه کرد وبعضی هم می گویند دکتر حشمت ماند که سر قزاق ها را گرم کند تا میرزا بتواند راحت تر فرار کند دکتر حشمت با 270 نفر خود را تسلیم قزاق ها کرد در حالی که رضای میر پنچ , پشت قران برای همه شان امان نامه نوشته بود.

 میرزا تا خبر تسلیم را شنیده بود گفته بود (انالله و اناالیه راجعون ) قزاقها دکتر را شکنجه کردند و به زور اعتراف گرفتند وبه سرعت دادگاه مسخره ای تشکیل دادند که در ان فقط حکم اعدام دکتر وافرادش خوانده شد بدون اینکه فرصت دفاعی داده شود سال 1298 بود دکتر ارام رفت بالای نیمکت کلاه نمدی اش رابرداشت عینکش را زمین گذاشت شنلش راهم باز کرد و خودش طناب دار رااز زیر ریشهایش رد کرد دکتر در گورستان (چله خانه قرق )به خاک سپرده شد . روحش شاد

شیخ بهایی

روز بزرگداشت شیخ بهایی

 

3 اردیبهشت

 

شیخ بهایی

 

شیخ بهایی مردی بود که خانه به خانه جایش بود.

همانقدر که در حوزه علمیه بزرگش میداشتند , برای معماران و فیلسوفان نیز محترم بود و همانقدر که شاعر بود...در فیزیک و ریاضی و هندسه هم قابل بود

شیخ بهایی کشکول دارد . کشکول کتابی است که در آن متن های جذاب جورواجور می توانید بخوانید و به قول معروف از هر دری حکایتی است.

شیخ بهایی خودش هم یک کشکول است .او هم علوم دینی می داند هم عرفان هم ریاضی هم هندسه و هم فیزیک ....

شیخ بهایی کشکولی اساسی است .آنچه او می داند به کار می آید و به کار می برد.

شیخ بهایی بانی یک شهر است.نجف آباد اصفهان , پیش از شیخ بهایی وجود نداشته است.با تدبیر شیخ بهایی و به دلایل سیاسی نجف آباد شهری می شود در 30 کیلومتری اصفهان.

شیخ بهایی نبوغ را به حمام وصل می کند.منشا گرمای حمام شیخ , سال ها جای سوال بود.گاز متان فاضلاب یا مرداب؟سوخت هسته ای؟ یا...و آخر چند دهه پیش خاموش شد.

شیخ بهایی با ریاضی عدالت برقرار می کرد.در اصفهان آب چندان نبوده و آدم ها زیاد , و اختلاف بر سر آب بیشتر.شیخ بهایی چنان زاینده رود رو تکه تکه می کنه که همه آرام می گبرند. 

شیخ بهایی کلید اول و آخر را دارد.کلید ساخت مسجد اصفهان را شیخ می زند.اما جای مسجد در میدان نقش جهان , طوری است که جهت مسجد با قبله همخوان نبوده .کلید در دست شیخ بهایی است اگر به اصفهان بروید می بینید مشکل چطور حل می شود.

شیخ بهایی شاعر است:

بیچاره بهایی که دلش زار غم توست.

 

این هم نمونه ای از شعر شیخ:

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیره غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی ...کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید
هر کس به بهانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر "خیالی" به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
"شیخ بهایی"

 

شیخ بهایی

 

زندگی نامه شیخ بهایی را در اینجا بخوانید.

شیخ بهایی در ویکی پدیا

 

موفق باشید

 

سهراب سپهری

درگذشت سهراب سپهری
 
 
۱ اردیبهشت ۱۳۵۹
 
بندی گسسته است.
خوابی شکسته است.
رؤیای سرزمین
افسانة شکفتن گل های رنگ را
از یاد برده است.
بی حرف باید از خم این ره عبور کرد:
رنگی کنار این شب بی مرز مرده است

 
 
سهراب سپهری شاعر و نقاش کاشانی بود که در ۱۵ مهر ۱۳۰۷ در کاشان متولد شد. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است و شعرهایش به زبان‌های بسیاری از جمله انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده است.
 
 
 
سهراب سپهری
 
 
 
سهراب سپهری در غروب ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطان علی، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.
 
وب سایت سهراب سپهری      http://www.sohrabsepehri.com 
 
سهراب سپهری
 
 
صحنه غروب اثر سهراب سپهری
 

ملی شدن صنعت نفت

بوی عیدی , بوی نفت

 

 

58 سال قبل یک عده آن قدر شور و انرزی داشتند که حتی روز آخر سال هم مجلس تشکیل دادند ; هیچ کدامشان اصلا حواسشان به لباس نو و آجیل و شیرینی شب عید نبود.فقط یک چیز مهم بود ; نفتی که هم سرمایه بود و هم باعث دردسر

دولت اعلیحضرت شاهنشاهی ایران به موجب این امتیازنامه اجازه مخصوصه به جهت تفتیش و تفحص و استخراج و بسط دادن و حاضر کردن برای تجارت و نقل و فروش نفت , گاز طبیعی و قیر و موم طبیعی در تمام وسعت ممالک ایران در مدت 60 سال از تاریخ امروز را به ویلیام ناکس دارسی از سوی انگلیس را اعطا می نماید.معادن نفت شوشتر و قصر شیرین و دالکی بندر بوشهر نیز به این شرکت اهدا می شوند.مظفرالدین شاه علیل وقتی که پای این برگ را مهر می کرد حتی روحش هم خبر نداشت که دارد چه خیانتی را انجام میدهد.

در زمان نهضت ملی شدن نفت, اصل حرف منتقدان این بود ; ملی شدن یک صنعت بدون پشتوانه فنی بی معناست.این همان بلایی بودکه به محض ملی شدن صنعت نفت سر ما آمد; مصدق ماند و دولت بی نفت.انگلیسی ها اعتصاب کردند و بعد هم کودتا شد و جریان باز برگشت به اول خط.اما یک نکته مهم وجود دارد; دیگر انگلیس صاحب نفت ایران نبود.

گرچه باز هم سهم ایران خیلی کم بود اما لااقل ایران می دانست چقدر از نفتش به یغما می رود! این حاصل تلاش همه مردم بود.وقتی صنعت نفت ملی شد تنها پشتوانه اجرایی آن مردم بودند.مردمی که به منافع انگلیسی ها حمله کردند و آنقدر به آنها فشار آوردند تا مجبور شدند بپذبرند که باید تنها پیمانکار باشند نه کارفرما.

 

ایران کجای نفت قرار دارد؟

تولید کننده بزرگ,مصرف کننده بزرگتر

 

ایران دومین دارنده ذخایر نفت خام جهان است اگر منابع غیر رسمی نفت خام کانادا را در نظر نگیریم .

10 درصد نفت خام جهان در ایران قرار دارد.ایران چهارمین تولید کننده نفت در جهان و دومین تولی کننده در اوپک است.ایران 5 درصد نفت خام مصرفی جهان را تولید می کند و تمام این ماجرا تنها فقط 101 سال به طول خواهد انجامید.اگر ذخیره جدیدی در ایران کشف نشود.

حوزه های نفتی در ایران به تکنیک های بالابری بازیابی نفت مانند تزریق گاز احتیاج دارند تا به محصول برسند به همین خاطر میزان تولید نفت خام در ایران در طول زمان با کاهش روبروست . به دلیل یارانه انرزی بالا در ایران , مصرف خانگی محصولات نفتی در ایران با رشد بسیار بالایی روبروست.درحالی که در دنیا برای هر هزار دلار تولید ناخالص ملی , به اندازه 200 تا 300 دلار انرزی نفتی مصرف می شود, در ایران برای هر هزار دلار تولید ناخالص ملی 800 دلار انرزی نفتی هزینه می شود.

 

اربعین حسین (ع)

سلام بر حسین و اربعینش

 

اربعین حسینی، تکرار یاد و خاطره حماسه سازان کربلاست

 

 

 سلام بر اربعین و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مویه نشستند. به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت، اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم، یا حسین!

 

و اربعین از رازهای هستی است و اربعین حسین (ع) روز بسط لطف اوست بر پیروان و دوستدارانش. و در مقام حسین (ع) همین بس که در زیارت اربعینش خطاب به جدشان محمد مصطفی (ص) و پدر بزرگوارشان حضرت علی (ع) و مادر گرامیشان فاطمه (س) میگوییم که خداوند عزاداری شما را در رثاء حسین (ع) فبول فرماید.
 

 

محرم..شهادت امام حسین(ع)

 

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)

 

خون او تفسیراین اسرار کرد     ملت خوابیده را بیدار کرد

 

شهادت امام سوم شیعیان امام حسین (ع)را به تمام مسلمانان جهان و دوستان وبلاگی خوبم تسلیت عرض میکنم. 

محرم ماه حماسه و شجاعت و جوانمردی، ماه ظلم ستیزی و مبارزه با تبعیض و ذلت است.

 

سلام بر حسین سید و سالار شهیدان ، سید اولیاء و شقایق سرخ روئیده در نینوا و سلام بر حسین نور دیده بندگان خدا ، گلبوته سرخ باغستان سبز توحید، عطیه بزرگ سرمدی و راهنمای راه رشد و شرف و فضیلت و هدف.

سلام برحسین که دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید و عشق از نامش حرمت یافت.

حسین " ع " چون کتابی بی شیرازه، جسمش را به دم تیغ جباران سپرد تا شیرازه قرآن را مستحکم گرداند.

 

 

رسـول گـرامى اسلام (ص ) فرمود: به وسیله من آگاه شدید, با على راه یافتید وهدایت شدید, نیکى ها به واسطه حسن به شما عطا شد, ولى سعادت وشقاوت شما با حسین است آگاه باشید که حسین یکى از درهاى بهشت است , هر کس با او دشمنى کنـد, خدابوى بهشت را بر او حرام مى کند

همشهری جوان

امام حسین(ع) فرمودند:

لا تقولوا باَلسنَتکم ما ینقُص عَن قَدَرَکم
چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد

همشهری جوان

روزى عـربـى نـزد امام حسین (ص ) آمده عرض کرد: اى پسر رسول خدا من ضامن شده ام دیه اى رابـپردازم ولى توان پرداخت آن را ندارم با خود فکر کردم از کریم ترین مردم کمک مى گیرم و از آل محمد(ص ) کریم تر نیافتم .

فـرمـود: سه مسئله از تو مى پرسم , اگر یکى را پاسخ دهى یک سوم دیه را به تو مى دهم و اگر دو مسئله را جواب دهى دو سوم آن را مى پردازم و اگر همه را پاسخ دهى تمام آن را مى دهم .

عـرض کـرد: اى پـسـر رسول خدا(ص ) آیا چون تویى که اهل علم و شرفى از کسى مثل من سؤال مى کندفرمود: آرى از جدم رسول خدا(ص ) شنیدم که فرمود: بخشش باید به اندازه معرفت باشد.

مرد عرب گفت : هر چه مى خواهى بپرس اگر بدانم جواب مى دهم وگرنه از شما یاد مى گیرم .

فرمود: چه کارى برتر از همه کارهاست ؟ .

گفت : ایمان به خدا.

فرمود: راه نجات از هلاکت چیست ؟ .

گفت : اعتما به خدا.

فرمود: زینت مرد چیست ؟ .

گفت : دانشى توام با بردبارى .

فرمود: اگر نداشت ؟ .

گفت : ثروتى همراه با جوانمردى .

فرمود: اگر نداشت ؟ .

گفت : فقرى توام با صبر.

فرمود: و اگر نداشت ؟ .

گفت : صاعقه اى که از آسمان بیاید و او را بسوزاند که سزاوار سوختن است .

حـضـرت خـنـدیـد و کـیسه اى حاوى هزار دینار به سویش انداخت و انگشتر خود را که نگینى به ارزش دویـسـت درهم داشت به او داد و فرمود: این طلا را به طلبکاران بده و این انگشتر را در امر زندگى خودصرف کن .

عرب مال را گرفت و مى گفت : ((اللّه اعلم حیث یجعل رسالته )) سوره انعام آیه 124.

یعنى خدا بهتر مى داند رسالت خویش را در کجا قرار دهد

همشهری جوان

در روایـات آمـده اسـت روزى حـسـن و حـسـیـن , در کودکى , پیش روى پیامبر (ص ) با یکدیگر کـشـتى مى گرفتند و پیامبر دائما حسن را تشویق مى کرد فاطمه رو به پدر کرد و عرض کرد: اى رسـول خـدا! شـمـاحـسـن را کـه بـرادر بزرگتر است در مقابل حسین که کوچکتر است تشویق مى کنید؟
پیامبر فرمود: زیراجبرئیل شاهد این ماجرا بود و حسین را تشویق مى کرد و من حسن را.

همشهری جوان

 

به داشته های خود درباره امام حسین (ع) بیفزایید

درگذشت غلامرضا تختی

  رستم از شاهنومه رفت

 

درگذشت غلامرضا تختی 17 دی 1346

 

برای آنکه تختی نگرید همه بخندیم

 

 

 

 

آن روز تختی برای تماشای مسابقه تنیس بین احتشام زاده و حریف آمریکایی به دانشگاه تهران رفته بود که دانشجو ها دوره اش کردند بعد او را بردند پشت میکروفن که برایشان حرف بزند پهلوان مثل همیشه 2 دستش را به سینه گذاشت خم شد و چند بار تکرار کرد خجالتم ندهید بعد سرش آورد نزدیک میکروفن و صدایش در سالن پیچید که گفت یکی از آرزوهای من این است که به حج بروم چشم دانشجوها به دهان پهلوان بود و او با همان سرراستی و سادگی که شروع کرده بود ادامه داد اما هروقت به یاد این آرزوی براورده نشده می افتم و دلم می گیرد می آیم یک بار دور این دنشگاه می گردم آنوقت دلم تسلی می شود . من فکر می کنم برای رهایی مردم از فقر و بدبختی این دانشگاه برای خودش قبله ایست .تختی چند کلمه اش را که گفت از سکو آمد پایین . جوان ها برایش کف می زدند و صورتش را می بوسیدند.آنها این پهلوان پخته و جوان 33 ساله را دوست داشتند .کارهای او شبیه قصه هایی بود که مادر بزرگها و پدر بزرگهایشان هروز وقتی زیر کرسی گرم می شدند و حرف هایشان گل می انداخت تعریف می کردند.

خبر زلزله بویین زهرا که آمد تختی 2-3 نفر از دوستانش را جمع کرد یک وانت آورد و خودش هم یک سینی بزرگ گرفت دستش .با هم از سر خیابان عباس آباد راه افتادند سمت پایین و مردم بی حساب پول می ریختند .وقتی دسته آنها رسید به چهار راه جمهوری پیر زنی که رهگذر بود چادرش را برداشت و به تختی داد و گفت من فقط همین چادر را دارم که ببخشم به پسرم .اشکهای پهلوان که همیشه به پلک هایش نزدیک بود سرازیر شد و اسرار کرد که پیره زن چادرش را پس بگیرد مردم که دور آنها بودند هم گریه می کردند و خبر نگارها تند تند عکس می گرفتند و روز بعد روزنامه ها نوشتند پیر زنی بعد از 60 سال به خاطر تختی و کمک به زلزله زده ها کشف حجاب کرد .اما نرسیده به خبابان استانبول چند تا مامور جلوی وانت را گرفتند و از تختی خواستند که بساطش را هرچه زودتر جمع کند و برگردد.

 

آنها خوششان نمی آمد کسی اینطور باشد مهره مار داشته باشد وقتی سینما می رود مردم پشت درها جمع می شوند وقتی با ماشین پشت چهار راه می ایستد افسر راهنمایی چراغ را به خاطر او عوض می کندوقتی در خانه است پسر بچه های 12-13 ساله برای یک نظر دیدنش کشیک بکشند و وقتی شکست خورده است مردم باز او را قلم دوش کنند و در خیابانهای شهر بگردانند.

آن شب وقتی تختی از هواپیما در فرودگاه مهرآباد پیاده شد اولین چیزی که دید پلاکاردهای کوچک و بزرگی بود که روی همه آنها نوشته بودند برای آنکه تختی نگرید همه بخندیم پهلوان دستش را گرفت جلوی چشمهایش و گریست .گفت من که نتوانستم کاری برای شما بکنم...

قبل از آنکه دسته ورزشی برای المپیک توکیو راه بیفتد گفته بودند پرچم دار تیم تختی استاما در اردوی تدارکاتی تا جایی که از دستشان برمی آمد او را آزار دادند و به او کم محلی کردند تختی با 97 کیلوگرم وزن مجبور بود با سبک وزنها تمرین کند چون هم وزن هایش سراغ او نمی آمدند . وقتی یکی از کشتی گیرها پرسید آقا تختی امسال تمرینت کم نیست ؟ نگاه او کدر شد و گفت بگذار کم باشد بگذار بروم و ببازم تا بعضی ها راحت شوند.

دسته ورزشی که به مقصد رسید خبر نگارها چیزهای بی سابقه ای دیدند تختی تنها بود.روز افتتاح پرچم را از او گرفتند و در فواصل استراحت میان کشتی کسی هم صحبت او نمی شد.

17 دی ماه 46 وقتی روزنامه ها نوشتند : غلامرضا تختی خود را کشت مردم باورشان نشد .آنها مطمئا بودند که تختی را چیز خورش کردند حتی اسم سم را هم میدانستند باربی توریت .آنها می گفتند غلامرضا غلامرضا را کشت و عکس پهلوان را می گذاشتند روی طاقچه کنار قرآن و شمایل مولا.

همشهری جوان 150 منتشر شد...

۳ سالگی همشهری جوان ۱۵ دی ۱۳۸۶

 

 تولدت مبارک

 

 

۳ سالگی مجله همشهری جوان را به تمامی کسانی که توی این مجله زحمت می کشند از (مدیر مسئول مجله آقای حسین انتظامی /سردبیر آقای فریدالدین حداد عادل و بچه های تحریریه و بچه های هنری و فنی و همه و همه...) که با کمک هم یه کار نو رو هر شنبه بدست ما میرسونند رو تبریک میگم دسستتون درد نکنه و خسته نباشید ...

و یک تبریک هم به تمام خوانندگان این مجله دوست داشتنی که همه جوره به مجله ارادت دارند و با نظرات خودشون هم دلگرمی میدن و هم به رشد و تعالی مجله کمک میکنند.

 

این هفته مجله مطالب جالب و خوندنی خاص خودش رو داشت با این موضوعات که با تهیه کردن مجله می تونید کامل بخونید:

صدو پنجاهمین شماره همشهری جوان که مصادف با سومین سالگرد انتشار این نشریه است با گفت‌وگوی اختصاصی با مهراوه شریفی‌نیا و پرونده‌ای برای پدیده‌های جوان سینمای ایران منتشر شد.

در این شماره همچنین می‌خوانید:

گزارش
قند تلخ، قند شیرین، گزارشی از انجمن آموزش جوانان مبتلا به دیابت
بلوتوث خاموش حرکت کن!، هکرها حالا دیگر به موبایل شما هم رحم نمی‌کنند

سبک زندگی
شماره‌مو‌ داشته باش...، همه‌چیز درباره کارت ویزیت

ویژه 3 سالگی
سه ساله شدیم، یک مجموعه کوچک به مناسبت سالگرد انتشار همشهری جوان

ورزش
ماراتن نصف شد، پرونده نیم‌فصل اول لیگ برتر از دیدگاه آمار و ارقام
حاشیه‌سازها را باید انداخت بیرون، گفت‌وگو با علی پروین

جهان
انفجار مخالف، اوضاع پاکستان بعد از ترور بی‌نظیر بوتو

کتاب و ادبیات
مجمع‌الجزایرخنده، بهترین‌های طنز یک دهه اخیر، به انتخاب دفتر طنز حوزه هنری

رازهای سرزمین من
شهر درخت و سایه‌ها، گشت و گذار در ابرقو، یکی از کهنسال‌ترین بخش‌های ایران

گالری
اینجا تهران است، مترو، نمایشگاه عکس در نگارخانه محله

تا بعد....

در گذشت مظفرالدین شاه قاجار

عمه جان ویکتوریا

 

در گذشت مظفرالدین شاه 14 دی 1285

 

 

مظفرالدین شاه قاجار فرزند دوم ناصرالدین شاه در 1269ق متولد شد و در 8 سالگی به حکومت آذربایجان و در 9 سالگی به ولایتعهدی منصوب شد. ولایتعهدی او 35 سال به طول انجامید. او تمام این دوران را در آذربایجان به سر برد و در 1284 ق با دخترعمه خود تاج الملوک فرزند امیرکبیر ازدواج کرد. 

در 1313 ق پس از ترور ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی با دربار خود از تبریز راهی تهران شد و در 25 ذی الحجه 1313 به تخت سلطنت تکیه زد و محمدعلی میرزا فرزند خود را به ولایتعهدی و حکومت آذربایجان انتخاب کرد و مقام صدارت را به امین السلطان واگذار نمود؛ اما یک سال بعد امین‌السلطان را عزل و به قم تبعید کرد. ادامه مطلب

آدم وقتی قیافه مظفرالدین شاه را می بیند فکر می کند طرف با عزائیل رو کم کنی داشته البته ما هم اگر 40 سال پشت خط حکومت می ماندیم و از 5 سالگی ولیعهد شده بودیم هروز را با آرزوی بالا کشیدن جام رحمت توسط پدر شب می کردیم .ریختمان از این داغان تر بود .ولیعهد ناکام آن قدر در حسرت شاهی بود که وقتی یک بار خبر بیماری بابایش در سفر فرنگ را دادند شال و کلاه کرد که ار تبریز برود به تهران اما ناصرالدین شاه زنده ماند و برای دق دادن پسر چند ماهی او را پیش خودش آورد تا ببیند پدرش سر و مور گنده است. اما بالاخره دوران پدر هم با گلوله میرزا رضاکرمانی سر آمد . این بار مظفرالدین شاه بند را آب نداد و برای محکم کاری 40 روز فس فس کنان طول داد تا به تهران رسید.او اولین کاری که کرد صدر اعظم بابایش امین السلطان را عزل کرد و پا دوی خودش امین الدوله را صدراعظم کرد.

بعد از شش ماه امین الدوله برایش تکراری شد و یک دوله دیگر از نوع مشیر را به صدرات انتخاب کرد اما 3 ماه نکشید که دوباره به سراغ امین السلطان رفت که می خواست ثباتش را به رخ تاریخ بکشد .مظفرالدیم مثل بابایش عاشق سفر به فرنگستان بود و اصلا کاری به این نداشت که آه در بساط نیست ; برای همین 23 میلیون روبل از روس ها قرض گرفت (البته آنها چندان عاشق سبیل مظفر نبودند در برابر این قرض درآمد گمرک شمال را گرویی گرفتند ) و فروردین 1279 شمسی (1900 میلادی) راهی اروپا شد سفر 4 ماه طول کشید و در پاریس می خواستند ترورش کنند که نشد. تنها سوغات این سفر قرارداد دارسی و دادن نفت جنوب به انگلیسی ها بود .2 سال بعد دوباره مظفرالدین شاه هوس سفر فرنگ کرد .دوباره 10 میلیون روبل از روسیه قرض کرد و 6 ماه در اروپا ماند. وقتی برگشت دید مردم از این خاصه خرجی ها قات زده اند بنابراین امین السلطان را برکنار کرد .اما مظفر که هوای اروپا بهش ساخته بود بار سفر سوم را بست و باز هم قرض کرد البته این بار از انگلیسی ها (به قول علی نصیریان در کمال الملک از "عمه جان ویکتوریا") .وقتی برگشت دید مردم آنقدر اعصابشان بهم ریخته که با هیچ قرص تعویض صدراعظمی خوب نمی شود .همه چیز مردم را شاه به خارجی ها داده بود و کف دست خزانه مو نمانده بود که بکنند.کار آنقدربالا گرفت که مردم به کمتر از مشروطه رضایت ندادند .مظفرالدین هم که کلا آدم سرخوشی بود خیلی ریلکس فرمان مشروطه و اولین قانون اساسی را بدون اینکه بفهمد دارد کار مهمی می کند امضاء کرد و 5 روز بعد در 55 سالگی مرد. او هم طبق سنت قاجار تکه ای از خاک ایران را جدا کرد این بار رود هیرمند در سیستان به افغان ها رسیده بود.

 

نامه ای به خط مظفرالدین شاه قاجار 

هو: وزیر مخصوصا امروز به نظرآقا تلگراف بکنید که چهارعدد دستگاه تلفون که تا صد فرسخ حرف بزند ازپاریس بفرستد با دستورالعمل و نقشه بستن او. خیلی زود بفرستد.

 

مرورى بر عملکرد مظفرالدین شاه قاجار

تولد محمد نوری

صدای ساز مرد چوپان

 

تولد محمد نوری 1 دی 1308 هجری شمسی

 

محمد نوری

 

ما برای خواندن این قصه عشق به خاک / خون دلها خورده ایم

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک / رنج دوران برده ایم

 

 

ای ایران ایران / دور از دامالن پاکت دست دگران بد گهران

 ای عشق سوزان ای شیرین ترین رویای من به جهان تو بمان

 

جان مریم چشماتو واکن سری بالاکن / در اومد خورشید 

 شد هوا سفید / وقت اون رسید که بریم به صحرا

 

می رسه از راه صدای ساز مرد چوپان / امید و امید که جاودان شود بهاران

 

ما برای خواندن این قصه عشق به خاک / خون دلها خورده ایم

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک / رنج دوران برده ایم

 

کسی می تواند همه این ترانه ها را بدون نام محمد نوری به خاطر بیاورد.

 

 

محمد نوری نه خواننده پاپ است و نه سنتی.

تلفیق شیوه آوازی اپرا با اشعار فارسی شیوه ای است که نوری در اجرای آنها بسیار موفق بوده است.

در قطعاتی که آهنگسازان برای صدای او میسازند ,عموما از ساز بندی مختصری استفاده می کنند که از یک سینتی سایزر ساده , یک ویلن و گیتار فراتر نمی رود.به ندرت پیش آمده آهنگسازی برای صدای او از ارکستر استفاده کند.شاید این ویژگی به خاطر آن است که صدای نوری فضای قطعه را طوری اشغال میکند که اصلا ساز بندی متنوع امکان پذیر نمی شود.

نوری عموما صاحب ترانه هایی ملایم با ریتم کند است , به همین جهت اکثر طرفداران او را باید در میان نسل مسن و پابه سن گذاشته یافت.

نوری از اواخر دهه هفتاد در وزارت ارشاد یکی از مسئولان بررسی موسیقی برای اخذ مجوز بود که به همین دلیل وارد حاشیه های زیادی شد.

با این حال نوری یکی از کم حاشیه ترین و محبوب ترین خوانندگان حال حاضر ایران است.

خود او درباره راز ماندگاری صدایش می گوید:

من خود را هیچ وقت در اوج ندیدم .با زیر بنایی سست هم میتوان به اوج رفت ولی ماندن در قله کار هرکس نیست ; کار منم هم نیست .آنکه به سرعت اوج میگیرد به همان سرعت هم سقوط میکند.رمز ماندگاری در همین است که طوری باید به اوج رفت که بی برگشت باشد.

محمد نوری متولد 1308 و هم اکنون 78 ساله است . او ابتدا در هنرستان تئاتر نزد اسماعیل مهرتاش به مدت 3 سال آواز ایرانی را به صورت سینه به سینه آموخت و در سال 1329 دیپلم تئاتر را دریافت کرد.

پس از آن در سال 1335 گواهینامه دراماتیک بازیگری و مبانی تئاتر را از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران اخذ کرد .در سال 1343 موفق به دریافت گواهینامه زبانهای خارجی از دانشگاه تهران و در سال 1350 فارغ التحصیل رشته ادبیات انگلیسی از همان دانشکده شد.او در هنرستان عالی موسیقی هم تحصیل کرده است.

ایشان در ترجمه کتاب هم دستی دارند که مشهورترین کارشان رمان درخت شیطان نوشته یرزی کازنیسکی است.

منبع : همشهری جوان

شب یلدا

 

یلدا... شب گرم مهربانان جاودان باد.

امیدوارم در این جشن خانوادگی , کنار اونهایی که دوستشون دارید بهتون خوش بگذره...

 

شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد

 

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

 

امشب خورشید متولد مى شود. شب و تاریکى به پایان مى رسد و با تولد خورشید، روشنایى آغاز خواهد شد. زیرا از این شب به بعد، بر ساعات روز افزوده شده و رفته رفته روزها طولانى مى شوند. امشب شب وداع با تیرگى است.

 

 

دیر زمانی است که مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا می‌دارند که در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام می‌برند که همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق کامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سی‌ام آذرماه و بامداد یکم دی‌ماه است.

خورشید در حرکت سالانه خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز می‌گردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانروز خورشید اندکی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً بسوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره خورشید دانسته می‌شد و آنرا گرامی و فرخنده می‌داشتند. 

 فیلم جالب و دیدنی هندوانه شب یلدا امروز از شبکه اول پخش می شود که سعید آقاخانی آن را تهیه دیده و بازیگرانی همچون :امیر جعفری، مریم امیرجلالی، سیامک انصاری، مهران غفوریان، محسن قاضی‌مرادی، رضا فیض‌نوروزی، حسین رفیعی، شهرام قائدی، امیر نوری، علی صادقی و امیر غفارمنش از بازیگران این اثر طنز هستند.

سعید آقاخانی که خود، نگارش فیلمنامه این تله‌فیلم را برعهده داشته، داستانش را در بلندترین شب سال روایت می‌کند و ماجرای یک هندوانه‌ای که توسط آدم‌های مختلف دست به دست می‌چرخد و وارد زندگی‌های مختلفی می‌شود. منتظر باشید

راستی امشب پرخوری نکنید ها!!

 

 

در این شب یلدا ز پیت گویم     به خواب و بیداری سخنت گویم      تو ای پری کجایی

 اینم یک آهنگ شب یلدایی از زنده یاد حسین قوامی " تو ای پری کجایی " دانلود کنید.

اینم ۲ تا screensaver یلدایی دانلود کنید:    یک      و       دو

شب خوبی داشته باشید ....

 

تهران پایتخت شد

تهران پایتخت شد  22 آذر 1064شمسی

 

 

 

تهران شب از تو دور است              تهران همیشه نور است.

چیزی که عوض دارد گله ندارد. این روزها اهالی ری شاکی اند که زیر سایه تهران قرار گرفته اند و دیده نمی شوند اما سالیان سال این تهران بود که زیر سایه ری بزرگ و شناخته شده قرار داشت. خب حالا جای شکایت هست یا نه؟ دست کم ان روزها تهران موقعیت نظامی جغرافیایی و استراتژیک داشت و برای خودش یک پا تنگه هرمز بود و اغا محمد خان قاجار می تونست از اینجا همه اطرافش را دم دست داشته باشد و به رقبای سلطنتش در مرکز و جنوب ایران ضرب شست نشان بدهد. پشتش هم که کوههای البرز بود و خیالش تخت که کسی از پشت به او حمله نخواهد کرد. این طوری بود که می توانست با خیالی ارام و مثل بهمنهای زمستانی با سربازانش به جنوب ایران سرازیر شود و مدعیانش را قلع و قمع کند. در ضمن تهران سر راه شاهراههای بازرگانی شمال و جنوب و شرق و غرب هم بود و این نیز مزیتی می توانست باشد. البته قبل از اغا محمد خان پای بعضی پادشاهان هم به این قریه رسیده بود مثلا شاه طهماسب صفوی. نیست که پایتخت صفویان اول قزوین بود برای زیارت شاه عبدالعظیم که می آمد دوست داشت جای استراحتی هم برای خود دست و پا کند. دارندگ است و برازندگی دیگر بارویی کشید و داد که برای این قریه ی خوش اب و هوای 3هزار خانواده که کلی هم دار و درخت داشت و شمالی بود برای خودش 114تا برج بسازند به تعداد سوره های قرآن. 4دروازه معروف تهران را هم به دستور همین شاه طهماسب خان ساختند.

خب ساختن برج و باروها هم خاک و مصالح می خواست چون که خاک و مصالح کم اومد از دو محله ی این قریه خاکبرداری کردند که شد چال میدان و چال حصار. قد و قواره ی این قریه هم مربعی بود به اضلاع خیابان ری مولوی وحدت اسلامی و خیابان امام خمینی حالا.

این جورهایی که نوشته اند تاریخ تهران به قرن سوم هجری هم می رسد. مسیواولیویه از خارجی هایی که زمان اغا محمد خان تهران را دیده بود و چیزهایی درباره اش نوشته بود می نویسد این دهکده محل نگهداری گروگانهای قبایل مختلف هم بوده که اولین شاه قاجار ساکن تهرانشان کرده بود و حق خروج هم نداشتند. ارگ تهران را هم همان موقع ها ساختند. خلاصه شاه قاجار تهران را نشان کرد و کلی هم خرجش کرد تا شهری در خور مقام شامخ شاهانه باشد.

و این چنین تهران تهران شد و پایتخت و یکی از جوانترین پایتختهای کشورهای با قدمت تاریخی. 

 

بیشتر بدانیم 

شهادت میرزا کوچک خان جنگلی

چقد جنگل خوسی

 

 

 (بخشی از ترانه تیتراژ سریال کوچک جنگلی به معنای" چقدر در جنگل میخوابی"

شهادت میرزا کوچک خان جنگلی 11 آذر 1300

اسم میرزا کوچک خان جنگلی یونس بود.میرزا در اصل فومنی بود آن طور که می گویند میرزا قوی جثه و بسیار مودب و خجالتی بود .بعد از مدرسه میرزا به دنبال تحصیلات دینی رفت اما در جریان مشروطه با آزادیخواهان شروع به حمله مسلحانه  علیه محمد علی شاه کرد و بعد از آن میرزا جنبش جنگل را تاسیس کرد.

دولت برای سر میرزا جایزه تعیین کرده بود ولی هنوز خبری نبود .با اینکه اکثر یاران میرزا خودشان را به رژیم فروخته بودند و آنهایی هم که باقی مانده بودند بعد از شکست از قزاقها یا تسلیم شده بودند یا کشته بازهم کسی نتوانسته بود میرزا را بگیرد . آخرش هم میرزا در حلقه مریدانش مرد نه در دست ماموران دولت.نتیجه آخرین جنگ نهضت جنگل با قزاق ها شکست بود بعد از جنگ نیروهای جنگل مجبور به عقب نشینی شدند میرزا هم آن موقع با یکی از افرادش بنام گائوک آلمانی که بهش هوشنگ می گفتند به سمت خلخال به راه افتادند اما در برابر سرما دوام نیاوردند .. میرزا وقتی پیدا کردند که هوشنگ را کول گرفته بود آنها را به آبادی بردند اما کاری نتوانستند بکنند .خبر مرگ میرزا خیلی زود پیچید و یکی از قزاق ها آمد و نگذاشت که او را دفن کنند سر یخ زده میرزا برید و برای سردار سپه تازه به دوران رسید برد و او هم دستور داد تا او را در حسن آباد دفن کنند .اما یکی از یکی از یاران میرزا سر او را از حسن آباد به مدفن او برگرداند و در کنار تنش دفن کرد.

اطلاعات بیشت رو میتونید اینجا ببینید.

 

 

و جمله ای از میرزا:

 

« ...من و رفقایم محال است آلت دست آنها (دشمنان) بشویم. عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را، هدیه شغل و مقام کند. من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم. آسایش ایرانی و همه ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم. ما به شرافت زیسته‌ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده‌ایم و با شرافت خواهیم مرد...»

 

خانه میرزا کوچک خان جنگلی بیمه شد

خبرگزاری فارس: مدیرعامل بنیاد پژوهشی فرهنگی میرزا کوچک خان گفت: بیمه آسیا در جهت حفظ میراث فرهنگی کشور پوشش بیمه‌ای خانه میرزا کوچک جنگلی را تا سال 1387 تمدید کرد

اولین تمبر یادبود میرزا کوچک خان جنگلی در رشت به چاپ می‌رسد

خبرگزاری فارس: رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر رشت از چاپ اولین تمبر یادبود میرزا کوچک خان جنگلی خبر داد و گفت: چاپ این تمبر در شورای شهر رشت به تصویب رسیده است.

شهادت آیت الله سید حسن مدرس

شهادت آیت الله سید حسن مدرس 10 آذر 1316

 

 

روزهای آخر در تبعید خواف

 

اگر در یک روستای پر اصل و نسب با مردمی کوشا به دنیا آمده باشی و آن قدر اراده برای علم آموزی داشته باشی که در 13 سالگی راهی شهر اصفهان شوی و باز با سختی و کوشش راهت را ادامه دهی و اگر مرد باشی دیگر نمی توانی در مقابل کسانی که دارند موقوفه خواری (زمین خواری) می کنند ساکت بایستی ; باید از تهدیدشان هم نترسی . معمولا کله گنده ها شوخی نمی کنند ; همانطور که در مدرسه جده شوخی نکردند و مدرس را ترور کردند; تروری در جوانی اما خدا خواست تا آن سوء قصد بی نتیجه بماند.

اولش به عنوان یکی از 5 نماینده مراجع تقلید نجف در مجلس حضور پیدا کرد ; طبق همان اصلی که شیخ فضل الله به خاطرش اعدام شد .

گرچه از اول مجلس دوم حضور نداشت اما در همان چند جلسه اول شناخته شد و مثل همیشه دشمنان قبل از دوستان گوش به زنگ شدند .فشارش هم روی اولتیماتوم روسیه بود که آخرش هم نشد.برای اینکه حرف و حدیثی نباشد و قدرت بیشتری هم داشته باشد به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس سوم وارد شد.

بین 2 مجلس هم دعوایی با نایب السلطنه داشت که از فضای جنگ سوءاستفاده کرده بود و مستبدانه برخورد می کرد.

در گیرو دار جنگ جهانی اول یک گروه تشکیل شد که به همدان بروند و تعدادی از مردم هم با آنها رفتند .اینها قرار بود یک دولت واقعی تشکیل بدهند در برابر دولتی که در تهران بود و زیر نفوذ متفقین.

خلاصه مدرس بود و ترور و سوء قصد و تهدید ; چرا که مدرس وزیر عدلیه و اوقاف دولت تهران شده بود و طبیعتا پدر خیلی از کسانی که از جنگ سوء استفاده می کردند در می آورد.

مجلس سوم که روی هوا بود ; همه اش جنگ و قوای متخاصم و ظلم و جور و هیچ کس نمی دانست چه کار کند تا ایران را از این وضعیت نجات دهد ; نه شاهی بود و نه مجلسی و نه دولتی ; تمام سعی دلسوزان هم این بود که لااقل جلوی ندانم کاریها و وطن فروشی ها را بگیرند.

سال 1919 هم اوج این افتضاح بود ; مدرس شمشیر را از رو بست و هر کاری که توانست کرد تا مانع تصویب آن شود اما مگر یک آدم تنها چند نفر را میتواند قانع کند؟

کودتای سیاه سید ضیاء و سایه سنگینش و مثل همیشه دستگیری آدمهای محبوب و آدمهای مخالف.

مدرس هم محبوب بود هم مخالف پس هم دستگیر شد وهم تبعید در حالی که با رای بالایی درانتخابات  مجلس چهارم انتخاب شده بود.کمی بعد که اوضاع تثبیت شد و عنصر های قدرت نفوذشان را کامل کرده بودند مدرس آزاد شد .اما این بار مدرس به عتوان نایب رئیس قدرت بیشتری پیدا کرد و توانست بارها برای دولت کودتا و به ویژه وزیر جنگ زیاده خواهش رضاخان مشکل ایجاد کند.

رضاخان با بقیه فرق داشت پشتش گرم بود و نمی شد مثل دیگران باهاش برخورد کرد. مدرس این را میدانست; مدت ها با رضاخان ساخت و بیشتر به پشت پرده پرداخت . رضاخان هم آن اوایل به مدرس باج میداد تا نفوذش را در مجلس بیشتر کند آخرش هم کار خودش را کرد و به خاطر شکستش در جمهوری خواهی به یکی از نمایندگان سپرد تا سیلی محکمی را بر گوش مدرس بخواباند.این سیلی معروف ناجوانمردانه ((که ملک الشعرای بهار و اکثر شعرای آن دوره درباره اش شعرهای مفصل گفته اند)) اولین برخورد رضاخان با مدرس بود و شروع داستانهایی که بین آنها بود.

مدرس از ابتدا با زمین خواران و کسانی که مال مردم را میخوردند مشکل داشت آخرش هم یک کله گنده اش گیرش آمد . رضاخان به اعتراف غربی ها موجودی بود که به جای غذا زمین میخورد .اگر مدرس در چندمین ترور زندگیش به شهادت نمیرسید شاید در مبارزه اش با این غول زمین خواری , مفسده کوچکش بود موفق می شد.

 

با تشکر از حسین احتسابی

 

اطلا عات بیشتر درباره شهید مدرس متونید اینجا مشاهدع کنید.

 

شهید مدرس و نخست وزیری رضاخان

و همشهری انلاین :

 
 
 

 

دیدار در تهران

دیدار در تهران   28 نوامبر 1943 ( 6 آذر 1322) 

 

دیدار در تهران 

 

 

 

2 سال بود که روس ها از شمال و آ‌مریکا یی ها و انگلیسی ها از جنوب خاک ایران را اشغال کرده بودند.

جنگ جهانی دوم از نیمه گذشته بود و هیتلر به نفس نفس افتاده بود.آبان سال 1322 وزرای خارجه انگلیس , شوروی و امریکا در مسکو قرار گذاشتند تا سران 3 کشور متفق در جایی با هم مذاکره کنند.

پیشنهاد استالین تهران بود . پیشنهاد قبول شد  بدون اینکه خود ایرانی ها خبری داشته باشند. فقط در روز ورود استالین به تهران علی سهیلی نخست وزیر وقت خبر دادند که قراراست چنین مذاکراتی در تهران برگزار شود.

4 آذر استالین امد فرداش روزولت و چرچیل. استالین در سفارت شوروی که محل برگزاری کنفرانس هم بود اتراق کرد و روسای جمهور امریکا و انگلیس یه کوچه پایین تر در سفارت انگلیس.

از یکشنبه 6 آذر کنفرانس پشت درهای بسته شروع شد. 3 کشوری که دشمن مشترکی به نام هیتلر انها رو پشت یک میز نشانده بود  سر ضربه زدن  به او به توافق رسیدند . توافق تهران 9 فصل و 6 ضمیمه داشت.

در این توافق قرار شد خرداد سال بعد در نرماندی فرانسه پیاده شوند,  در تیرماه , ضد حمله سنگین شوروی شروع شود, پارتیزانهای یوگسلاوی شارژ مالی شوند و نیروهای متفقین 6 ماه بعد از پایان جنگ از ایران خارج شوند (که نشدند) .

استالین در جلسات پیشنهاد داد تا نفت ایران و خاورمیانه را هم بین خودشان تقسیم کنند اما 2 نفر دیگر قبول نکردندو تقسیم غنایم را به جلسات بعد موکول کردند .

در 3 روز کنفرانس , محمد رضا شاه 22 ساله ایران هر روز به سفارت شوروی می رفت تا بلکه او را به حضور بپذیرند اما روزولت و چرچیل اصلا شاه را داخل آدم حساب نمی کردند . محمد رضا بالاخره بعد ازمدتی معطلی 3 دقیقه با این دو نفر صحبت کرد و خواهش کرد بابای تبعیدیش رو از جزیره موریس به افریقای جنوبی بفرستند چون آب و هوای بهتری داشت.این کنفرانس 9 آذر تمام شد.

برای اطلاع بیشتر میتونید به اینجا هم سری بزنید

اولین نمایش فیلم کازابلانکا

اولین نمایش فیلم کازابلانکا 26 نوامبر 1942(  5  اذر)

 

محصول ۱۹۴۲ . سیاه و سفید . ۱۰۲ دقیقه

کارگردان: مایکل کورتیز

بازیگران: همفری بوگارت . اینگرید برگمن . پل هنرید . کلود رنس . دولی ویلسون

 

 بهترین فیلم بدتاریخ سینما

 

175 نماینده مجلس بریتانیا در یک نظرسنجی در باره بهترین فیلم همه عمرشان، 'کازابلانکا' را برگزیدند.

 اینگرید برگمن و همفری بوگارت در کازابلانکا
صحنه ای مشهور از فیلم کازابلانکا با بازی اینگرید برگمن و همفری بوگارت

 

((  از بین این همه کافه توی این همه شهرتو تمام آ سیا اون باید بیاد کافه من ))

کازابلانکا پر است از دیالوگهای جاودانه ای که می شود با هر کدامشان مدت ها کیف کرد.

داستان 2 خطی ساده ای که کمپانی برادران وارنر در سال 1942 وسط جنگ جهانی دوم می خواست از ان یک فیلم موزیکال بسازد , حالا جزو یکی از شاهکارهای سینمای جهان است.

(( اون روز خوب یادمه , تو ابی پوشیده بودی و آلمانها خاکستری))

فیلم پر است از شخصیت های فرعی جذاب با دیالوگهای فوق العاده است.

در بین 100 جمله برتر تاریخ سینما بیشترین تعداد 5 جمله متعلق به کازابلانکاست.

((دوباره اون اهنگ رو بزن سام ; اگه تونست تحملش کنه من هم میتونم))

جمله پایانی فیلم هم فوق العاده است : (( این میتونه شروع یک دوستی زیبا باشد))

این فیلم کلاسیک که در سال 1942 توسط مایکل کورتیز ساخته شده است، در باره یک ماجرای عاشقانه در هنگامه جنگ جهانی دوم است.

نورمن بیکر، نماینده حزب لیبرال دمکرات به شبکه اسکای که این نظرسنجی را برعهده داشته است گفت که هنوزهنگام مشاهده برخی از صحنه های این فیلم " پرتحرک والهام بخش" اشک به چشمانش می آید.

ادامه نظر سنجی رو میتونید اینجا ببینید