ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
درد علی دو گونه است :
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمهشبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقاش احساس میکند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آنرا نمیشناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را…
که علی درد شمشیر را احساس نمیکند.
و...ما...
درد علی را احساس نمیکنیم
شاید خداوند صحرا را خلق کرد تا انسان بتواند با دیدن نخل تبسم کند!
سلام
خیلی زیبا بود .. قطعا همینطوره
موفق باشی
سلام
عالی بود
ممنون
سلام
ممنون از لطفتون