ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
* سین هفتم *، سوگِ توست...
هفت سینِ ملتم از تو خجالت میکشد ...
به فرزند یک ماهه اش
به مادرِ چشم انتظاراش
بگوئید جمشید دیگر نخواهد آمد
جمشید دانایی فر، پر کشید.
اشک با زبان ناله سخن می گوید
سفرت سلامت مرد شجاع مرزها
سفرت سلامت
فرزندت را به مادرش بسپار
مادرش را به خدا...
درد را اما
هیچ تسکینی نیست
درد پدر، مادر، همسر...
درد خواهند کشید سرباز
صدقه ی سر ژنرال ها و ستاره به دوش ها
تو برو
سفرت سلامت
مادر، درد را ضجه زند
پدر، زجر را قورت دهد با بغضش
همسر، فرزند ده روزه در آغوش
رنج را سیل وار بیرون بریزد از چشم ها
صدقه ی سر ژنرال ها و ستاره به دوش ها
صدقه ی سر بی غیرت ژنرال ها و ستاره به دوش ها...