همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

نظر یک عصبانی درباره تجاوز



نظر یک عصبانی درباره تجاوز




این روزها بحث تجاوز به عنف در کشور نقل محافل سیاسی ، فرهنگی و رسانه ای سمعی و بصری شده که در قبل خیلی ساده از کنارش می گذشتن چون ، منافع نظام و کشور به خاطر اسلام و جامعه ی دینی و مردم با فرهنگ و مذهبی و چشم و گوش بسته و ... در خطر بود ..

این اتفاقات تازگی نداره و آتیش زیر خاکستره که داره کم کم این جنگل خشک شده رو قبل از هر بارانی نابود می کنه ..

نمی دونم داستان از کجا سر و صدا کرد که اینجور رسانه های ما زیر بال و پرش رو گرفتن تا مبادا رسانه های غربی و مخالف نظام پیش دستی نکنن و از کوه !! کوه بسازن

این داستانهای پیش اومده در چند هفته ی گذشته تازه نیست و هر روز به طرق مختلف در جامعه زیر پوست شهر هایمان اتفاق می افته و کسی صدای دخترکان خفه شده ای رو نمی شنوه که شاید با لب گشودنی زیر باد کتک خانواده های افرطی قرار بگیرن و گاه کشته و گاه حبس شوند ، و یا ناچار به فرار از خانه شوند که عواقبی بدتر را هم در پیش خواهد داشت ...

این مسائل خیلی زود فراموش می شن و این شهر و مردمش در همان خواب خرگوشی به سر خواهند برد ...

امیدورم هیچوقت این مسائل وحشیانه در کشور به وقوع بپیونده و مردم با خیالی راحت به خواب خرگوشیشان ادامه دهند همراه با خوروپف ...



از تاثیرات این عمل بر روی قربانی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • زوال شخصیت یا افتراق (احساس کرخی و جدا افتادگی، مثل بودن در رویا یا توهم، یا احساس این که دنیا بیگانه و غیرواقعی ست).
  • دشواری در به خاطر آوردن بخش های مهم تجاوز
  • بازبینی تجاوز در افکار، خاطرات، یا کابوس ها
  • پرهیز از کارها، مکان ها، افکار و/یا احساساتی که تجاوز را یادآوری می کنند.
  • اضطراب یا افزایش هشیاری (دشواری در به خواب رفتن، تمرکز و...)
  • پرهیز از زندگی اجتماعی یا محل تجاوز

مطلب زیر رو از سایت کیبرد ازاد برداشت کردم که میتونه جالب باشه

( نوشته های یک دختر عصبانی)



من یک دوست دارم که بهش تجاوز شده. دختری مثل خودتون و مثل دخترهایی که اطرافتون می شناسین. به زور و وحشیانه. با اینکه دختر شجاع و فعالی بود، بیخیال پلیس و سیستم قضایی شد چون تنها چیزی که اونجا پیش می رفت توهین بیشتر بهش بود و تهمت های وقیح تر. تا یک هفته حتی به سختی می تونست به دستشویی بره و تا یکسال به راحتی نمی‌تونست از خونه بیرون بیاد چون یا مجبور بود پیاده بره یا سوار ماشین یک غریبه بشه.

همه جوره می شه در مورد تجاوز حرف زد. می شه مزخرف گفت مثل «ازش لذت ببر» یا «خودت خواستی». می‌ شه توی فروم ها التماس کرد که فلان فیلم تجاوز به فلانی رو بذارین که من ببینم و می شه مثل قرن پونزدهم از این گفت که باید متجاوزها رو اعدام کنن تا عبرت بقیه بشه و حتی می‌شه تحلیل کرد که دولت خیلی هم خوشحاله از اخبار تجاوز چون باعث می شه فضای نظامی کشور بیشتر و بیشتر توجیه بشه.


هر چی می خواین بگین اما اما این چند تا نکته یک آدم عصبانی رو هم بخونین:

  • تجاوز به گفته تحقیقات جامعه شناسی، هیچ ربطی به ارضای شهوت نداره. بحث تجاوز بحث قدرت است و سلطه و خشونت و توسط آدم های تحقیر شده انجام می شه
  • قربانی تجاوز فرق خاصی با بقیه نداره. آدم ها هر جایی با هر لباسی و حین هر فعالیتی ممکنه با مشکل تجاوز روبرو بشن
  • متجاوز آدمی نیست که صبح رفته باشه سر کار،خونه ای داشته باشه و سر راه برگشت به خونه به کسی تجاوز کنه. متجاوز یک آدم بی کار و ناامید به زندگی است که توی جامعه جایی نداره
  • عامل نهایی تجاوز سرکوب است و تحقیر و فقر و بیکاری + یک فرهنگ منحط
  • اعدام و شکنجه و تحقیر، تجاوز رو بیشتر می کنه نه کمتر

و البته اینها در مورد تجاوزی است که این روزها در کشور ما رو اومده. شکی نیست که پدوفیل‌ها و بیماران روانی دیگه هم وجود دارن که برای جلوگیری از تجاوزشون، علاوه بر شغل و امید نیازمند درمان اختصاصی هم هستن.


اگر با وجود عصبانیت من تا اینجا همراه بودین،

صفحه اختصاصی تجاوز در روزنامه روزگار رو هم ببینین (پی دی اف).



منبع :کیبرد ازاد



نظرات 4 + ارسال نظر
ونوس شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ق.ظ

درود بر همشهری جوان خودمون
چطوریایی؟؟؟ خوبی؟؟؟ خوشی؟؟؟
این روز ها خیلی چیز ها سر زبان ها هست !!!
ولی منم کاملا با این خانم عصبانی موافقم
موفق باشی

درود
مرسی .. خوبم .. ممنون .شما چطورین ؟
درسته .. اما باید از سر زبون ها بیاریمشون اینجا و تبدیل به نوشتارشون کیم تا همه ببینند و نظر بدن

جدا .. بهش میگم

شکیبا شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ

بهترین راه برای در امون موندن از تجاوز قائم شدن تو خونس!
ولی جدی عرض فرمودماااااا

اخه تا کی؟
یه جوری گفتی انگار متجاوزگران ریختن همینجوری تو خیابون ...

جدی میگی ... الان چند ساله تو خونه موندی تو ... هان
تو کارت خیلی درسته ... یه خورده دیگه بگیر بخواب

سعیده یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.sabaleh.blogsky.com

اوه اوه اوه! مثه این که خیلی هم عصبانی بوده!
البته عصبانیت هم داره!

اره .. مواظب باش آتیشش تو رو نگیره

نه بابا ... انگار تو هم داری قاطی میکنی ها

ونوس چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ب.ظ

درود بر علی جان خودمون
علی!!!!! هیچ معلوم هست کجاییی؟؟؟ مشکوک میزنی ها تو یه روز چند تا آپ می کنی بعد یوهو غیبت میزنه

هر جا هستی خوش و سلامت باشی

درود دوست خوبم

ونوسس ... همینجام بابا .. یه کوچولو بی حوصله شدم ..
تو هم کنجکاو شدی ها ... من چیزیم نیست .. خوبم تو چطوری؟

شما هم همینطور دوست خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد