همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

روز بزرگداشت ملاصدرا

فیلسوف مسافر




فردا روز بزرگداشت مرد بزرگیست ... یه پست کوتاه و جمع و جور برای مردی بزرگ ...



980 قمری :

  • ابراهیم قوام ( بازرگان و دولتمرد صفوی ) بعد از سال ها نذر و نیاز صاحب پسری شد که او را محمد نام نهاد.

988 ق :

  • ابراهیم فوام محمد را برای تحصیل بیشتر به قزوین ( پایتخت آن روزه صفویه ) برد و او را به شیخ بهایی سپرد .

1000 ق :

  • شاه عباس پایتخت را به اصفهان منتقل کرد و محمد و استادش هم به اصفهان آمدند .

1015 ق :

  • محمد قوام شیرازی که از طرف میرداماد لقب " صدرالدین " را گرفته و طلاب او را " ملاصدرا " می خوانند , در مدرسه خواجه شروع به تدریس میکند.

1025 ق :

  • برگزاری جلسات معروف به " محاکمات لاصدرا " که در آن ملاصدرا را به خاطر نوآوری هایش محکوم به تبعید به روستان کهک ( در نزدیکی قم ) شد .. (( شروع ایام انزوای ملاصدرا ))

1036 ق:

  • بعد از مرگ شاه عباس , امامقلی خان ( حاکم فارس و سرداری که بندرعباس را از دست پرتغالی ها پس گرفت ) ملاصدرا را به شیراز دعوت کرد و مدرسه " خان " را برای تدریس او ساخت.

1038 ق:

  • پایان نگارش " اسفار اربعه " که مهمترین اثر از بین 54 کتاب ملاصدرا و یکی از چهار کتاب اصلی فلسفه اسلامی است .

1042 ق:

  • قتل امامقلی و آغاز سفرهای ملاصدرا

1050 ق:

  • در بازگشت از هفتمین سفر حجش در بصره در گذشت ...



نظرات 8 + ارسال نظر
طاهره جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:15 ب.ظ

سلام
وقت به خیر
حیف تا وقتی زنده هستن قدرشون رو نمی دونن و فقط با تبعید و زور با این عالما برخورد می کنن!
یادش و نامش همیشه گرامی باد
زنده باشید

سلام
ممنون .. وقت شما هم بخیر
شرمنده که ما اون زمان نبویدم وگرنه یه مراسم با شکوه چهرهای ماندگار براشون برگزار می کردیم.
البته این قدر نشناسی بیشتر مختص ما ایرانی هاست ..
سلامت باشی

صابر جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:19 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام علی اکبر جان... ممنون از حضورت..

راستی چه خوب که مقالات مفید در وبلاگت قرار می دهی... نه اینکه مثل ما چرت و پرت بنویسی اونهم برای اینکه تنها وقتت پر بشه

سلام صابر جان
هر کی به نوعی تو این دنیای مجازی مطلبی رو می نویسه و دنبال مخاطبان خودشه .. من از هر دری می نویسم..
این چه حرفیه .. مطالبی که تو می نویسی همه از تراوشات ذهنیت بیرون میاد و همین زیباتر میکنه وبلاگت رو .. همه رابطه دلی باهات برقرار می کنن..
موفق باشی

نیلوفر جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ http://Www.blueboat.blogsky.com

سلاااااااااااااااااااام
خوبین؟
مثل همیشه لذت بخش بود دستت درد نکنه؟
یه سوال وبلاگ همشهری داستان هم برای شماست؟

سلام
ممنون ..
خوشحالم که مفید بوده ..
اگه خدا قبول کنه .. گهگاهی هم مطالبی رو که خوشم بیاد اونجا می نویسم .. چطوره؟خوبه؟

schv جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:07 ب.ظ http://psezar.mihanblog.com

زن عشق می کارد و کینه درو می کند...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....

برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ....

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ....

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛

پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!

و این رنج است

ی. رشیدی شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ق.ظ http://newnext.mihanblog.com/

دوستتون ندارم و لینکتونو حذف می کنم چرا لینکم نکردین من که مردونه لینکتون کردم! تازه اگه لینکمم کنید لینک شما حذف میشه!!

اول سلام
چرا آخه؟
من لینک نکردم .. باید یا به چشمات عینک بزنی یا بشوریشون ..!
ما خیلی مخلصیم و از این بابت از شما کمال تشکر رو دارم..
اینقدر هم عصبانی نباش .. باشه.
حالا اگه دیگه دوستم نداری و میخوای لینکم رو حذف کنی با خودته ..
حرفی نیست .. صلاح خویش خسروان دانند ..

تبسم شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ب.ظ

مثل همیشه عالی

سلام
ممنون که ما رو از ید نبردی ...
مرسی از حضورت...

شکیبا یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:17 ق.ظ http://darddelhayman.blogsky.com

میگما منم هر وقت رفتم به دیار باقی اونوقت مشهور خواهم شد مثل همه ی اونای دیگه مگه نه؟!!!

ان شاالله که بلا به دور ...
البته اونای که رفتن به دیار باقی مشهور بودن اما کسی زیاد توجه بهشون نمی کرد و همیشه علتی هم داشت این بی توجهی ..
اما درباره شما باید بگم که همین الان شکیبایی و صبرتون زبانزد خاص و عام و همین امر شما رو مشهور کرده .. دیگه نیازی به این حرفها هم نیست ..

شکیبا سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 ب.ظ http://darddelhayman.blogsky.com

شما لطف دارید :دیییییییی

شما بیشتر ... دییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد