همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

ای بی خبر


ای بی خبر از محنت روز افزونم          دانم که ندانی از جدایی چونم

باز آی که سر گشته تر از فرهادم      دریاب که دیوانه تر از مجنونم


رهی معیری        

نظرات 5 + ارسال نظر
نیلوفر شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:10 ب.ظ http://Www.blueboat.blogsky.com

سلام
ممنون شما خوبین؟
کم پیدایین ؟
ای بی خبر از محنت روز افزونم دانم که ندانی از جدایی چونم
خیلی قشنگ بود
دستتون درد نکنه
موفق باشی

سلام
مرسی.. خوب خوبم.
ما که همیشه مزاحم میشیم..
آره به نظر من هم زیباست ..
این دوبیتی زبا از کتاب جدیدی است که در نمایشگاه کتاب خریدم.
خواهش میکنم...
سلامت باشی

تبسم شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:56 ب.ظ

چیه تو هم با ما قهری؟
دیگه سر نمیزنی

سلام
چرا اینقدر عصبانیه؟
قهر چیه ؟ چی شده ؟
چرا نمی زنیم .. یه چند وقتی وقت به اون صورت نداشتم که بتونم به همه دوستان وبلاگیم سر بزنم ...
میام پیشت..

طاهره شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:59 ب.ظ

سلام سلام سلام
خوبی؟! خوشید؟!
چه خبر؟خوش گذشت نمایشگاه؟امیدوارم سال آینده بیام همش اونجا باشم!
خوش به حالت

سلام و صد سلام
چه عجب یادت نرفت سلام کنی..!
ممنون.. شکر.
سلامتی... بد نبود با همه شلوغی ها و بدی ها و خوبیهاش بالاخره به اتمام رسید.
ما هم خوشحال میشیم ...
اینجوری نگو که گریم میگیره ...
امیدوارم که سال دیگه بتونی بیای و خریدهای خوبی هم داشته باشی

فروردین یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ب.ظ

حوادث نمایشگاه کتاب خیلی ناراحتم کرد من امسال نمایشگاه نرفتم چون حوصله بار کشیدن توی این تهران در حال انفجار و نداشتم من خیلی نگران آینده هستم ما چی می شیم خدا بهمون رحم کنه هنر خار شد ، جادویی ارجمند نهان نیکی و آشکار را گزند

سلام
بعضا ناراحت کننده بود...
مگه چقدر میخواستی کتاب بخری ؟
ولی یه جورایی هم راست میگی آدم ذله میشه توی این شلوغی های هر روزه تهران .. تازه بدتر که یه نمایشگاه به شلوغی هم در حال برگزاری باشه..
قرار نیست چیزی بشیم .. این تفکرات پوچ و بی معنی معلوم نیست کی قراره از بین بره... واقعا کارهای مزخرفی میکنن..
منم کلی تعجب کردم وقتی این صحنه ها رو دیدم ...

فروردین سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:05 ب.ظ

وای داره از این شلوغه تهران حالم بهم بخوره دست خالی هم بری بیرون میمیری چطور توی اون شهر زندگی می کنی هر چند گرد و خاک و گرما اصلا چیزه خوبی نیستن اما من ترجیح می دم

مگه الان تهرانی؟
ما که عادت کردیم... ولی بازم یه موقع هایی از این شلوغی و ترافیک کفری میشیم.
گرد و خاک و گرما تا یه مدتیه .. میاد و میره اما این شلوغی نه .. هی بهش اضافه میشه و کسی هم راه حلی براش نداره ...
البته ناگفته نمونه که ما هم این شلوغی ها رو به اون گرما و گرد و خاک ترجیح میدیم.. ( رگ غیرتمون یه آن باد کرد )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد