همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

همشهری جوان

وبلاگی متفاوت برای جوانان

می بویم ...


روز شماری می کنم که بیایی ... هر چند ...

پیراهن آبی که پیش از سفر به تن ات بود ... روزی تنها یکبار می بویم.



نظرات 7 + ارسال نظر
مقداد جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:32 ب.ظ

سلامی چو بوی خوش اشنایی
خوبید دوست من؟
چه خبر؟
من هم خوبم
سلام میرسونم بهتون
در اینده وبم رو هم درست میکنم
ببخشید که دیر شد که بیام
امروز فرصت کردم که بیام نت
نتم خراب شده بود
ان شالله توی فرصت های اتی
بدرود

سلام دوست عزیزم ..
بد بودم بهتر شدم .. مگه میشه کامنتت رو ببینم و بد حال باشم.
سلامتی ...
خوب خداروشکر ..
ممنونم ..
ما که چشممون آب نمیخوره .. بابا یه کم عجله کن . ژس داری چیکار می کنی؟
یه چند وقتی بود از جملات نیش دارتون در امان بودیم .. ( شوخی میکنم )
خوب به سلامتی که این نتتون درست شده ..
منتظریم تا وبتان را ببینیم..
موفق باشی

نرگس جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ http://narciss7.blogfa.com/

سلام عزیزم چطوری؟
به دل نگیر عزیزم شوخی کردم

ما می رویم، عشق می ماند، پس عاشق باش تا بمانی..

سلام
خوبیم .. شما هم انگار خوبی ..
ما که کلی خندیدیم ..
ما نمی رویم , عشق می ماند , ما هم عاشق می شویم .. دوباره

مقداد شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:05 ق.ظ

جملات من نیش داره؟
عجب ادمی هستی!!!!(ایکون یه ادم )
بزار موقعیت درسیم درست بشه
بیام اینجا رو به انیش میکشم(انقدر حال میده... توی این مدت چند جا رو به اتیش کشیدم)
وایسا تا بیام
!!!!!
چشم! وب رو هم درست میکنم
اما فک نکنم مثل قبلیه بشه
در هر صورت به یادتون هستیم بسی زیاد
تا بعد

کمی تا قسمتی آره ..‌ !
ما کوچیکتیم داداش .. به دل نگیر حالا ... ( آیکون یه فرشته )
امیدواریم .. قراره کی درست بشه .. من که چشمم اب نمیخوره ..
بیا دیدی گفتم .. زود قاطی میکنی . ( توی یه شیطون کوچولی بدی هستی) ( آیکون یه آدمی که خیلی ترسیده ) بی ادب.
حالا بیا ..
منتظریم..
میشه .. بلکن بهتر ..
وای نگو .. نگو ... نگو ..
به امید دیدار

نرگس شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ق.ظ http://narciss7.blogfa.com/

در زمین عشقی نیست که زمینت نزند
آسمان را در یاب!

چشم .. ما که چاکرشیم

شکیبا شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:19 ق.ظ http://darddelhayman.blogsky.com

سلام
خوبی شما؟
ممنون که برای من کامنت به اون قشنگی گذاشتید....
در واقع کاملا باحق باشماست...

راستی ممنون که منو لینک کردید.

تا بعد خدا نگهدار

ام
ممنون ..
خواهش می کنم...
پس خوب تشخیص داده بودم ..
جواب لطف شما بود.
خدا به همرات

طاهره شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ http://gliar.blogsky.com/

پنجره را به پهنای جهان می گشایم
پنجره را به پهنای جهان می گشایم:
جاده تهی است. درخت گرانبار شب است.
ساقه نمی لرزد، آب از رفتن خسته است : تو نیستی ، نوسان نیست.
تو نیستی، و تپیدن گردابی است.
تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست، و دره ها ناخواناست.
می آیی: شب از چهره ها برمی خیزد، راز از هستی می پرد.

سلام.از وقتی این پست رو گذاشتید دنبال چیزی می گشتم که مرتبت باشه با این نوشته اما چیزی گیرم نیومد!!!
کم آوردم!

چشمانت را می بندی ابهام به علف می پیچد ..
زیباست و دوست داشتنی..

علیک ..
این عالی بود ..
حرف دل زیباتر است ... این حرف ها چیه ؟
ما کوچیکیم..

شبنمکده یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.abaei.persianblog.ir

در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست؟

واقعا نیست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد